سفرنامه دكتر هينريش روگش

 

  • اشاره

سفرنامه‌هاي را كه خارجي‌ها درباره ايران نوشته اند و در آن از اوضاع سياسي، اقتصادي ، تاريخي، جغرافيايي و فرهنگي و آداب كشور عزيز ايران سخن به ميان آورده‌اند يكي از منابع مهم تحقيق و جستجو در پيشينه تاريخي و فرهنگي اين مرز و بوم است. اگرچه بسياري از آنان كم و بيش با ديدة طمع و آلوده به اغراض سياسي ايرانيان نگريسته‌اند اما مي‌توان از نوشته‌هاي آنان به روايتي پي‌برد كه شايد در كمتر نوشته و يا كتابي از نويسندگان وطني يافت شود. بخصوص اين كه اكثر آنان از دانشمندان و شرق شناسان و ايران‌شناسان بوده‌اند كه آثار آنان مبتني بر تحقيقات وسيع و دقيقي است. بدين لحاظ ما در مطالعه و تحقيق براي شناسايي «شهرستان دماوند» نيز سفرنامه‌ها به عنوان يك منبع مهم تحقيق نگريستيم و بدان روي آورديم. ازاين‌پس به تناوب با برخي از مطالبي را كه سفرنامه‌ها دربارة دماوند دارند ، در اختيار شما قرار مي‌دهيم. باشد كه اطلاعات ارزشمندي را از اين رهگذر براي شما به ارمغان بياوريم.

واحد مطالعه و تحقيق مؤسسه فرهنگي امام رضا (ع)

 

  • دماوند از نگاه دكتر هينريش روگش

«سفري به دربار سلطان صاحبقران » كتابي است كه دكتر هينريش روگش او در سال 1861 (اواسط سلطنت ناصرالدين شاه) نوشته است. اين سفرنامه يكي از سفرنامه‌هاي مهم و مفصلي است كه توسط اين دانشمند آلماني به رشته تحرير درآمده است.

دكتر بروگش، استاد دانشگاه برلين و شرق‌شناسي بزرگي بود كه سال‌ها معاونت موزه مصر در برلين را به عهده داشت. وي در سال 1859 (135 سال قبل) به عنوان مستشار از طرف دولت پروس عازم ايران شد و يك سال بعد در سال 1860 با مرگ سفير پروس به مقام صدارت رسيد.(1)

كتاب حاضر حاصل دو سال و اندي مطالعات و يادداشت‌هاي سفر اوست. در اين كتاب او ماجراي صعود خود به قله پرشكوه دماوند و بازديد از شهر دماوند آن را بازگو مي‌كند. در اينجا لازم است از دوست گرامي آقاي عليرضا مختاري كه زحمت فيش برداري و استخراج اين مطالب را تقبل كردند سپاسگزاري نماييم.

  • در راه دماوند

... از گردنه گذشتيم و به طرف دره هراز سرازير شديم تا راه دماوند را ادامه دهيم. به موازات راهي كه ازگردنه به رودخانه هراز مي‌پيوست، جويبارهايي وجود داشت كه آب صاف و زلال برف‌هاي كوه را به رود هراز مي‌ريخت و روي رودخانه در اين قسمت پلي سنگي وجود داشت و در نزديكي پل، قهوه‌خانه باصفايي بود كه در آن چاي و قليان به مسافران خسته و گرد آلودمي‌دادند. قريب نيم ساعت اين در هواي خنك و زير سايه قهوه‌خانه استراحت كرديم. در مدتي نسبتاً طولاني، راه بي‌پاياني را كه از دره هراز مي‌گذشت طي كرديم. در اين دره جز كوه و سنگ چيز ديگري ديده نمي‌شد. در بعضي از نقاط جويها و نهرهايي از كوه به طرف رودخانه سرازير بودند بالاخره از جلوي كاروانسرايي به نام كاموج عبور كرديم و پس از طي يك راه سربالا و با شيب زياد و گذشتن از يك گردنه به نام امامزاده (2) هاشم كه مرتفع‌ترين نقاط اين منطقه به شمار مي‌رود رسيديم.

از ارتفاعات امامزاده هاشم منظره بسيار زيبايي در آن طرف كوه ديده مي‌شد كه تا دماوند ادامه داشت. در نزديكي كوه ابتدا دشت سرسبز و خرم عدسي قرار داشت كه در آن عشاير و ايلات چادر زده بودند . از امامزاده هاشم از راه خطرناكي به طرف دشت پايين آمديم. چند بار نزديك بود با اسب ب اعماق دره پرتاب شويم ولي بخت ياري كرد وبدون هيچ حادثه‌اي به دشت رسيديم (3) و اين در آنجا پس از ساعتي راه‌پيمايي و گذشتن از چند ارتفاع ديگر بالاخره شهر دماوند را كه در ميان انبوه درختان سرسبز محصور شده بود ، مقابل خود يافتيم.

در مزارع نزديك دماوند روستاييان مشغول درو كردن محصول خود بودند و به  عادت و رسم معمول مقداري خوشه‌هاي گندم را جلو آوردند  و پيشكش دادند.

آسمان سياه شده بود و پوشيده از ابرهاي تيره بود. به طوري كه هر لحظه انتظار رگبار شديدي را داشتيم ولي بدون آنكه حتي قطره‌اي باران بيايد به دماوند رسيديم.

  • در آستانه ورود به دماوند

چيزي كه در نظر اول هنگام ورود به دماوند، نظر را به خود جلب مي‌كرد باغ‌هاي وسيع و پر از درخت ميوه و آب فراواني بود كه در نهرهاي كوچه و خيابان‌هاي دماوند جاري و موجب آباداني منطقه شده بود. خانه‌هاي دماوند  تعدادي از خشت و گل و تعدادي با سنگ ساخته شده‌اند . سه برج بلند كه سقف هاي نوك‌تيز دارند از فاصله‌هاي دور و پس از انبوه درختان به چشم مي‌خورند و شباهت زيادي به برجهاي اروپا دارند  (4)، و برج ديگري در بالاي تپه مشرف به شهر ساخته شده است كه خيلي خوش منظره و زيبا است.(5)

يكي از اهالي دماوند كه در تهران براي كار پيشخدمت باشي سفارت آنجا مراجعه كرده بود و با او آشنا شده بوديم به ما برخورد و دعوت كرد به خانه و باغ برويم و به رسم معمول در ايران شروع به تعارف كرد كه منزل متعلق به خودتان است. دعوت او را پذيرفتيم و طولي نكشيد كه چادرهاي خود را در وسط باغ  او برپا كرديم. اين باغ گود بود و از در كه وارد آن شديم مي‌بايستي ده  پله را به طرف پايين مي‌رفتيم كه به زمين آن برسيم و چون تعدادي از پله‌ها خراب شده بود ناچار بوديم از ارتفاع نسبتاً بلندي پايين بپريم. قاطرها و چهارپايان از اين راه نتوانستند وارد باغ شوند و به ناچار از ديوار كوتاه طرف ديگر با غ ، با بارهايشان آمدند.

بعدازظهر و شب آن روز را در زير چادرهاي خود در آن هواي بسيار لطيف و تميز دماوند استراحت كرديم. صاحب باغ چند نوبت طبقهاي  چوبي  بزرگ را پر از ميوه‌هاي باغ كرد و براي ما آورد.

  • گردش در شهر دماوند و توصيف آن

صبح روز بعد در صدد گردش در دماوند برآمديم و در كوچه‌هاي تنگ آن شروع به حركت كرديم. صاحب باغ راهنمايي ما را در اين گردش به عهده داشت و نقاط ديدني دماوند را نشان مي‌داد. صاحب باغ كه راهنماي ما بود ميزان ماليات سرانه اي را كه هر خانوار مي‌پرداخت  بدرستي نمي دانست و با ناراحتي مي گفت كه در دماوند متاسفانه يك محله مخصوص يهوديان وجود دارد كه از بخت بد در نزديكي باغ اوست. (6) دره دماوند را به طرف پايين طي كرديم و به نخستين مسجد سر راه كه برجي بلند داشت رسيديم.اين برج آجري است و شباهت زيادي به برج طغرل معروف شهر ري دارد.سقف آن داراي پنجره هايي براي روشنايي است كه شيشه هاي آبي و سبزرنگ آن بيشتر شكسته اند درحاليكه اين شيشه ها كه متعلق به قرون قبل هستند ارزش زيادي دارند.

ساختمان اصلي مسجد از اين برج جدا و مشتمل بر دو قسمت عمود بر هم است.يك قسمت آن محوطه بزرگي است كه اختصاص به اجتماع مردم و برگزاري نماز دارد و جلوي قسمت دوم كه سقف مرتفعي است پرده آويخته اند.پشت پرده يك عماري بزرگ كه با طاق شال تزيين شده است در گوشه اي ديده مي شود. ازاين عماري و پرچمهاي سياه اطراف آن، براي مراسم عزاداري ماه محرم استفاده مي كنند. (7)

دومين مسجد،  برج كوچك‌تري دارد كه آن را از سنگ و گل ساخته‌اند. برج هنوز نيمه تمام است و بالاي آن چوب بستهايي ديده مي‌شود كه ظاهراً براي تكميل بنا زده‌اند. (8)

سومين مسجد كه آن هم برج  مخصوصي دارد خيلي قديمي به نظر مي‌رسد و به علت قدمت متأسفانه آن را متروك گذارده‌اند. بيشتر كاشي‌هاي ساختمان مسجد افتاده است يا آن‌ها را كنده و فروخته‌اند. به علت آنكه از مسجد استفاده اي نمي‌شود به ما اجازه دادند با كفش از داخل آن بازديد كنيم.

در حياط مسجد قبور بسيار قديمي ديده مي‌شود كه سنگ‌هاي گران‌قيمت سياه رنگ با نوشته‌هاي بسيار جالب دارند و من در تمام ايران ، نظير چنين سنگ قبرهاي نفيسي را مشاهده نكرده‌ام. (9)

هنگامي كه بعد از بازديد از دماوند به باغ محل اقامت خود باز مي‌گشتيم انتظار داشتيم كه چاروادارها و نوكران باروبنه را بسته و آماده حركت باشند و ما مجبور شديم يك شب ديگر در دماوند بمانيم و ساعت 9 صبح روز بعد حركت كنيم.

صاحب باغ تا خارج شهر دماوند همراهمان آمد. سر راه از چند بناي ديگر و يك  امامزاده ديدن كرديم كه كاشي‌كاري و كتيبه‌هاي بسيار زيادي داشت ولي اين كتيبه‌ها در حال فرو ريختن بودند و قسمت‌هايي از آن‌ها خراب شده بود يا عمداً  سودجويان آن‌ها را خراب كرده بودند تا كاشي‌هاي پرارزش آن‌ها را به سرقت ببرند. به هر حال وجود اين مساجد و بناهاي قديمي نشانه آن بود كه دماوند شهري قديمي و تاريخي است كه در دوران گذشته هم عظمت و شكوه داشته‌ است. سابقه شهر دماوند به قبل از حمله اعراب مي‌رسد و گفته مي‌شود كه لشكريان اسلام در سال 30 هجري قمري و در زمان خلافت عثمان دماوند را تصرف كردند. (10)

 

پاورقي ها:

(1)   مقدمه مترجم (مهندس كرد بچه) بر سفرنامه دكتر هينريش بروگش / 2 – 4

(2)  امامزاده هاشم است از احفاد امام حسن مجتبي (ع) است كه در راه رسيدن به مروبه قصد پيوستن به حضرت علي‌بن‌موسي‌الرضا (ع) در اين منطقه به شهادت رسيد و مدفون گرديد. كساني كه از جاده هراز به شمال يا  مشهد مسافرت كرده اند، در 17 كيلومتري رودهن پس از تونل بزرگ كه بعد از آبعلي  وجود دارد اين امامزاده را ديده‌اند.

(3)  اين دشت، همان دشت مشاء است كه از مناطق جلگه اي و وسيع و حاصلخيز دماوند است؛ هواي خوش آن هر ساله هزاران نفر به طرف خود مي‌كشد. اين دشت در 10 كيلومتري دماوند واقع شده است.

(4)  منظور وي از اين برج دو امامزاده عبدالله و عبيدالله در كنار حسينيه محله درويش و امامزاده ديگري است كه در كنار اداره دادگستري كنوني  قرار دارد.  

(5)  اين بنا كه به نظر بروگش برج آمده است،  همان مقبره ي عارف نامدار شيخ شبلي است كه قبل از گرايش وي به عرفان و تصوف حاكم دماوند بوده است . ما در شماره‌هاي آينده پيرامون زندگاني اين عارف گران‌قدر به تفصيل سخن خواهيم گفت.

(6)  محله يهوديان در شمال دماوند  در محله درويش وجود داشت، حضور يهوديان در دماوند و حومه  آن به قرن‌ها قبل برمي‌گردد. در بيش از 40 سال قبل يهوديان از دماوند هجرت كرده و به شهرها و بعضاً كشورهاي ديگر (مانند فلسطين اشغالي) كوچ كردند.

(7)  با توجه به توصيفي كه سياح مزبور از اين بنا مي‌كند، به احتمال قوي اين بنا همان امامزاده معروف عبدالله است كه در جنب حسينيه محله درويش واقع شده است. اينكه وي برج مزبور را به برج طغرل در شهر ري شباهت مي‌كند و نيز خبر از وجود عماري بزرگ (كه در زبان محلي به نخل معروف است) مي‌دهد گواه بر اين است كه منظور از مسجد همان حسينيه محله درويش است. امروز نيز باستان‌شناسان سازمان ميراث فرهنگي بر شباهت زياد اين برج (گنبد) با برج طغرل اتفاق دارند.

(8)   اين مسجد نيز همان امامزاده‌اي است كه در كنار امامزاده عبدالله در حسينيه محله درويش واقع است.

(9)   اين بنا همان امامزاده اي است كه جنب اداره دادگستري واقع شده است.

(10)   ظاهراً هينريش بروگش فقط از محله درويش و بناهاي امامزاده هاي آن محل ديدن كرده است چرا كه از مسجد جامع دماوند، مقبره شيخ شبلي، مغازه‌ها و خيابان‌هاي دماوند … نامي به ميان نياورده است .