حميد  مشهدي آقائي

  • اشاره

آيت ا... شيخ محمدمحسن منزوي (آقابزرگ تهراني) بعد از مرحوم محدث نوري (صاحب مستدرك الوسايل) بزرگترين رجال و كتاب شناس قرن اخير است.وي كه اهل پامنار تهران ومتولد 17 ربيع الاول 1293 ه.ق است، از شاگردان آخوند خراساني و سيدمحمدكاظم يزدي (ميرزاي شيرازي دوم) و محدث نوري مي باشد.

شيخ آقا بزرگ كه از همراهان شيخ فضل ا... نوري بود، پس از سال هاي سال تحقيق و تتبع خستگي ناپذير در سال 1385 ه.ق(در سن 96 سالگي) در نجف اشرف رحلت كرد. آيت ا... شهيد مدني وي را غسل داد و مرحوم آيت ا... العظمي خويي بر پيكر مطهرش نماز خواند. شيخ آقابزرگ، پس از درگذشت همسرش، دختر مرحوم آيت ا... سيد احمد زواري (لوماني) دماوندي به نام « مريم بيگم» را به همسري برگزيد و از وي صاحب چهار پسر و دو دختر شد. پسران وي به ويژه دكتر علي نقي و احمد منزوي به چاپ كتاب هاي وي همت گماردند. در بين 25 عنوان كتاب به جاي مانده از وي كه بالغ بر صد جلد
مي شود دو كتاب از همه معروف تر است:

1- الذريعه الي تصانيف الشيعه (29 جلد) كه درباره آن بعدها سخن خواهيم گفت.

2- طبقات اعلام الشيعه( 20جلد)؛ اين كتاب در ذكر اخوال و آثارعالمان شيعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجري است. ما در اين مقاله فقط به ذكر عالمان قرن سيزدهم (كتاب اكرام البررة) و قرن چهاردهم ( نقباء البشر) پرداخته ايم كه در كتابخانه مدرسه علميه امام صادق(ع) دماوند موجود است. اميد آن است كه عالمان قرون قبل را نيز به تدريج در آثار اين علامه بزرگ به رشته تحرير بياوريم. يادآوري چند نكته را ضروري مي دانم:

1. برخي از عالمان ذكر شده در اين مقاله در شماره هاي قبلي ره آورد از آنان در مقالات جداگانه ياد شده است. قصد ما در اين مقاله ذكر فرزانگان دماوند، فقط در آثار شيخ آقابزرگ است.

2. در اين مقاله فقط به عالمان قرن 13 و 14 و كتاب هدية الرازي (ترجمه آن، چاپ انتشارات وزارت ارشاد اسلامي) مراجعه كرده ايم.

3. مقاله ي جداگانه اي را به فرزندانگان دماوند در كتاب الذريعة الي تصانيف الشيعه اختصاص خواهيم داد.

4. مقاله ديگري را به فرزندانگان دماوند از طبقات اعلام الشيعه ( قرن چهارم تا دوازدهم) از آثار اين عالم فرزانه اختصاص خواهيم داد.

5. انتخاب مقالات مذكور از آثار مرحوم شيخ آقابزرگ به دو دليل بود:

وي بسياري از عالمان قرون اخير را ياد كرده است كه براي بسياري از مردم ما نام آشنا هستند مانند «مقتدا، گتميري و مرعشي» (در دماوند ومنطقه آبسرد).

همسر وي از اهالي دماوند بوده؛ از اين رو مرحوم ايشان تعلقي به دماوند داشته است.

6. اميدواريم هر چه زودتر كتاب فرزانگان دماوند كه در دست تكميل است منتشر شود و به عنوان يك ماخذ تحقيقي مورد استفاده قرار گيرد. ذكر اين نكته و تذكر اخلاقي ضروري است كه شايسته است پژوهشگران و نويسندگان در مقالات و مجلات و سايت هاي شخصي و اداري، پس از ذكر اين نامها و مقالات، حداقل منبع و ماخذ را يادآور شوند.انشاءا...

1. الشيخ مولي محمدباقر الدماوندي: عالم فاضل جليل. از وي اجازه ي روايتي براي ميرزا محمد همداني كاظمي، معروف به امام الحرمين باقي مانده است. زمان كتابت اين اجازه حدود سال 1283 ه.ق است كه در كتاب « الشجرة المورقة» آمده است. ممكن است اين عالم بزرگوار همان مولي محمدباقر ساراني باشد كه از او ياد خواهيم كرد. ( كرام البررة ، ج 1/162 - رقم 334)

2. الشيخ مولي ابوالقاسم الدماوندي: عالم جليل. او فرزند نجف قلي دماوندي است؛ وي در نجف اشرف نزد علامه ميرزاحبيب اله رشتي و عالم اخلاقي مشهور ملاحسينقلي همداني و ملا لطف ا... اَسكي و ميرزاحسين خليلي طهراني دروس عالي را فرا گرفت. ملا ابوالقاسم ابتدا با دختر سيد ميرزاحسين اصفهاني ازدواج كرد و بعد از فوت همسرش، با صبيّه ملاعلي محمد كتبي فرزند ملاباقر بهبهاني نجفي صاحب «الدمقه الساكبه» ازدواج كرد. وي در حدود سال 1320 ه.ق وفات يافت.پدر نجفقلي دماوندي و برادرانش حاج محمد رحيم ( كه با فاصله كمي بعد از وي از دنيا رفت) و حاج حبيب اله بازرگان نيكوكار دردماوند بودند.

( نقباء البشر في القرن الرابع عشر، 1/77 - رقم 176)

3. السيد احمد الدماوندي : سيد احمد بن اسماعيل بن محمدتقي بن عبدالغفور گتميري مرعشي دماوندي عالمي بزرگ است. وي محضر شيخ انصاري و به دنبال آن سيد حسين كوهكمري را درك كرد. وي دوست صميمي ملاقربانعلي زنجاني بود. سيد احمد پس از عمري طولاني در تهران وفات يافت و در مقبره سرقبرآغا مدفون شد. فرزند وي سيدمحمدباقر معروف به بحرالعلوم اين مطلب را براي من نقل كرد. سيد احمد فرزند ديگري به نام آقاجعفر داشت كه از خطباء مبرز بود و در سنين جواني - قبل از وفات پدرش - در سال 1336 ه.ق ازدنيا رفت. سيد احمد دماوندي در سال 1341 هجري قمري رحلت كرد.
(همان، 1/90 - رقم 207)

4. السيد احمد الزوّاري الدماوندي: سيد احمد بن محمدحسين بن مهدي بن ابوالقاسم ملقب به «بزرگ» ابن زين العابدين الطباطبايي الزواري. اصالتاً اهل دماوند است. درحدود سال 1273 ه.ق  در تهران متولد شد. او ابوالزوجه (پدر همسر) نويسنده (شيخ آقابزرگ تهراني) است. دانشمندي بزرگ و پارسايي پرهيزگار است. پدر وي ساكن قريه لومان - در نزديكي دماوند - است. وي مادرش را در كودكي از دست داد و عمه اش وي را بزرگ كرد. در هيجده سالگي پدرش را از دست داد. در حدود سال 1290 در تهران، براي حفظ خانواده خود به دماوند بازگشت. در اين دوران به اقامه امر به معروف و نهي از منكر پرداخت و به همين خاطر مبتلا به سختي ها ومزاحمت ها شد و وي حدود بيست سال در دماوند ماند و براي ترويج فرهنگ دين غصه ها خورد. سال 1316 به عتبات عاليات مهاجرت كرد. يك سال در كربلا ماند و دو سال در نجف به محضر درس دو فقيه نامدار ميرزاحسين خليلي و سيدكاظم يزدي شتافت. از سال 1320 به سامرا مهاجرت كرد و سالها بعد با مهاجرين به كاظمين آمد( 1335 ه.ق) يكسال بعد من ( شيخ آقابزرگ) در جمادي الاول 1336 با دختر وي ازدواج كردم. سيد احمد در ماه رجب 1338 به كربلا تشرف يافت و در شب نيمه شعبان در كربلاوفات يافت و در صحن حرم حضرت ابوالفضل العباس مدفون شد. وي در هنگام وفات شصت و اندي سال داشت. آن بزرگوار در خدمت به فقيران و برآوردن نياز نيازمندان و مهمان دوستي يگانه دوران خود بود.(همان، 94 - رقم 217)

5. السيد محمدباقر الدماوندي: سيد محمدباقر بن احمد بن اسماعيل بن محمدتقي بن عبدالغفور گتميري مرعشي دماوند، ملقب به بحرالعلوم عالمي فاضل است. در سال 1307 ه.ق به دنيا آمده و نزد پدرش (سيد احمدمرعشي دماوندي) و علامه ي ديگر درتهران تلمذ كرده است. او از ائمه جماعت مورد وثوق است كه در وعظ و ارشاد مردم سابقه اي طولاني. وي كتابخانه ارزشمندي  در تهران دارد ( در زمان تاليف اين كتاب، مرحوم بحرالعلوم در قيد حيات بوده است). ( همان، 195 - رقم 432)

6. الشيخ المولي محمدباقر الدماوندي: محمدباقر بن حسن الساراني(مخفف كوه سواران در سه فرسخي دماوند) عالم كبير و پارسايي باتقوا بود. وي در نجف از شاگردان شيخ انصاري بود. وي در سالهاي آخر عمر خود به دماوند[ساران] بازگشت. او در علوم و فنون مختلف [علاوه بر فقه و اصول] مهارت زيادي داشت؛ بويژه در طب، حكمت، رياضيات. ملامحمدباقر احاطه كاملي بر تاريخ و سيره داشت.حافظه وي شگفت انگيز بود، اغلب متون علمي مانند الفيه ابن مالك و الدرة سيد مهدي بحرالعلوم را از حفظ داشت.

وي زعيمي خوشنام بود. در منطقه دماوند واطراف داراي رياست تامه ديني بود. ملامحمدباقر، سيد حسين كوهكمري را [در مقام علمي] بر ميرزاي شيرازي ترجيح مي داد. مهمان دوست و كريم بود. بخش عمده اي  از اموالش را به مردم بخشيد. بدون مهمان غذا نمي خورد. در سخاوت و كرامت از وي قضايايي نقل مي كنند كه شبيه كرامت است. وي در سال 1307 ه.ق رحت كرد. (همان، 206 - رقم 448)

7. السيد حسن الدماوندي: عالمي پرهيزگار و دانشمندي مورد اعتماد و بزرگ بود. وي در مدرسه ميرزازكي در تهران تدريس مي كرد و در مدرسه يونس خان (در سال عزيمت شيخ شهيد فضل ا... نوري به مشهد)  اقامه جماعت مي كرد. وي در نهايت پارسايي و پرهيزگاري و عظمت وبزرگواري بود. سيد حسن - كه برادرش سيد عبدالرحيم از علماست - در حدود سال 1319 ه.ق وفات يافت. ( همان ، 367 - رقم 735)

8. الشيخ المولي محمدحسين المقتدي: عالمي جليل از مشاهير دماوند و از بزرگان فضلاي آن است. وي و برادرش ملا غلامرضا ملقب به «مقتدا» بودند.

پس از رحلت ملاغلامرضا مقتدا، زعامت و مرجعيت امور مردم به وي انتقال يافت.  وي در نزد حكومت شناخته شده و مورد احترام بود. از اخبار و تاريخ و سيره اطلاعات فراواني داشت. وي كتابخانه بسيار ارزشمند با هزار جلد كتاب داشت. مولامحمدحسين در حدود دهه بيست از قرن چهاردهم از دنيا رفت. پدر همسرم (سيداحمد زواري) برايم نقل كرد كه بعد از وفات وي فرزند فاضلش شيخ علي اكبر اقامه جماعت مي كرد. در ايام امامت شيخ علي اكبر ، شيخ احمد فرزند شيخ داود فرزند ملامحمد دماوندي به نجف هجرت كرد و نزد بزرگاني چون آقاحسين بروجردي و محمدعلي قمي سالياني چند تلمذ كرد، سپس به دماوند بازگشت. شيخ احمد بعد از نماز جماعت منبر مي رفت. مرحوم شيخ احمد دماوندي در سال 1344 ه.ق به حج مشرف شد و پس از مدتي اندك بعد از رجوع به دماوند وفات يافت.

9. الشيخ محمدرضا الدماوندي: كان من العلماء الفضلاء. وي در اواخر عمر استادش ميرزاي شيرازي به سامرا مشرف شد و از محضر وي بهره مند شد. شيخ محمدرضا، نزد علامه شيخ حسينعلي تهراني، علامه سيدمحمد فشاركي اصفهاني و ميرزامحمدتقي شيرازي تلمذ كرد. وي بعد از وفات ميرزاي شيرازي (سال 1313 ه.ق) به تهران برگشت و به تدريس در مدرسه مروي پرداخت. ايشان مباحث خود را در مدرسه خان  را به طور اختصار جمع آوري كرده است.(همان، ج 2/ 729 - رقم 1194 ؛ ترجمه هدية الرازي، ص 142 - رقم 149)

10. السيد عبدالرحيم الگتميري: هو سيد عبدالرحيم بن السيد اسماعيل الگتميري الدماوندي عالم بارع و فاضل جليل (در رقم 3 از اين مقاله از برادر وي ياد كرديم). وي همراه با آخوند ملا اسماعيل قره باغي به سامرا مشرف شد ومدت مديدي را به بهره گيري از محضر ميرزاي شيرازي وعلامه سيدمحمد و استاد ما ميرزامحمدتقي شيرازي و مولي اسماعيل قره باغي پرداخت. وي پس از رحلت ميرزاي شيرازي به تهران بازگشت و به تدريس معقول و منقول پرداخت، تا اينكه در حدود سال 1330 ه.ق وفات يافت. اين مطلب را برادرزاده اش سيد محمدباقر (بحرالعلوم) برايم گفت. ( همان، 2/1102 - رقم 1609 ؛ ترجمه هدية الرازي، 155)

11. السيد عبدالرحيم الدماوندي: سيد عبدالرحيم بن سيدميرزابابا ( از نوادگان گتمير مدفون در دماوند [آبسرد] است كه برادرش ميربزرگ در مازندران دفن است) الحسين المرعشي الدماوندي، فقيهي بزرگ و عالمي پارسات. از اعلام و علم و دانش و استوانه هاي فضيلت است. وي در زمره بزرگان از فقها و اكابر سادات وشريف ترين آنان است. خاندان وي  خانداني علمي وجليل القدر هستند كه علم و دانش را براي هم به ارث مي گذارند. مردان اين خانواده در دل مردم جايگاه والايي دارند. سيد عبدالرحيم با مولا اسماعيل قره باغي به عتبات عاليات در سامراء مهاجرت كرد و سالياني دراز از محضر ميرزاي شيرازي بهره گرفت. عمده آموختن وي از محضر ميرزاي بزرگ و سيد محمد اصفهاني و ميرزاي دوم است. وي در زمان حيات ميرزاي بزرگ به نجف آمد و از دروس شيخ محمدحسن مامقاني و ميرزاحسين خليلي و آخوند خراساني بهره ها برد. سپس به سامرا بازگشت و به درس خود ادامه داد. وي در مقامات علمي به مراتب والايي دست يافت كه بزرگان علم و شاگردان ميرزا به آن گواهي مي دهند. با مهاجرت ميرزاي شيراز دوم به كربلا براي زعامت انقلاب عراق به همراه او به كربلا آمد. در همان ايام در حدود سال 1337 ه.ق رحلت كرد. (سيد حسن كه در شماره 7 از وي ياد كرديم برادرزاده اوست) ( همان، 2/1103- رقم 1610)

12. الشيح المولي علي الدماوندي: از اكابر فقهاء و اعلام علماء و از بزرگان علماء اخلاق و مشاهير اهل عرفان، از صالحاني است كه به مرتبه والايي از ورع و تقوي دست يافته و در نهايت زهد و عبادت و بندگي بود.خواهر سيد عزيزا... تهراني را به همسري گرفت. سيد عزيزا... دوست و هم مباحثه و بلكه شاگرد او بود. وي در عصر شيخ انصاري به نجف مشرف شد و از محضر وي و سيد حسين كوه كمري بهره ها برد و تمام مباحث اصول سيد را تقرير كرده و نوشت. آنگاه با ميرزاي شيرازي جزو گروه اول بود كه به سامراء مهاجرت كرده و درك محضر وي نمود تا آنجا كه در شمار بزرگان و برجستگان از شاگردان ميرزا شد. وي در سامرا تدريس مي كرد و در مجلس درس وي عده  زيادي از طلاب  و فضلاء حاضر مي شدند. درس اخلاق وي در سامرا مشهور بود. بزرگاني چون شيخ حسن علي تهراني و سيد عزيزا... طهراني از شاگردان سلوكي وي هستند و از او استفاده كرده اند.وي در تربيت نفوس و ارشاد  شاگردانش اهتمام زيادي داشت. شاگردان زيادي تربيت كرد كه همه از پارسايان بودند. عده اي از طلاب و بزرگان به خاطر شدت اطميناني كه نسبت به او داشتند نماز را بر او اقتداء مي كردند.در اواخر زندگي تمام اهتمام خود را به قرآن و حديث معطوف كرد و مراجعه او و مباحثه او دائما بر محور قرآن و حديث گشت.

در پاي وي ورمي پديد آمد. مردم مي گفتند: اين ورم در خور توجه نيست و بزودي بهبود مي يابد. ولي او اظهار مي داشت كه: نه، اين ورم بشارتي است بر مرگ. وي سپس به كاظمين رفت و بعد از مدت كوتاهي در 25 ذيحجه سال 1304 ه.ق وفات يافت و در حجره سوم صحن شريف دفن گرديد (وقتي از در كوچك وارد صحن مي شويد، حجره سوم در طرف مغرب قراردارد).

اين مطالب را فرزند فاضل ملاعلي به نام شيخ محمود كه ساكن طهران است برايم گرفت.

نكته: ملاعلي دماوندي چنانچه در مقاله اي ديگر به استناد مطلع الشمس آورده ايم، اهل چشمه اعلاء دماوند است.( همان، 2/1302 - رقم 1812 ؛ ترجمه هدية الرازي ، 164 - رقم 224)

13. شيخ محمود دماوندي [طهراني]: در هدية الرازي و در رقم ترجمه 322 نام شيخ محمود تهراني آمده است. مرحوم شيخ آقابزرگ در نقباء البشر و در پايان زندگي نامه ملاعلي دماوندي ( چشمه اعلايي) از شيخ محمود فرزند وي نام مي برد و مي نويسد: از وي در هدية الرازي ياد كرده ايم. با مراجعه به هدية الرازي، فقط به نام شيخ محمود تهراني برخورد كرديم كه شيخ آقابزرگ درباره وي نوشته است: طي سالياني كه در سامرا بود از مباحث ميرزا بهره مي گرفت. رساله اي مستدل و مبسوط در حج نوشته است. تصانيف ديگري هم دارد. ( ترجمه هدية الرازي/193 - رقم 322) [اين نام را به احتمال ذكر كرده ايم. به ياري خدا در آينده درباره فرزند شيخ ملاعلي، مقاله اي جداگانه خواهيم نوشت.]

14. الشيخ غلامرضا الدماوندي: عالمٌ جليلٌ وفقيهٌ تقيٌ به «مقتدا» ملقب شد. دردماوند رياست نامه داشت. مرجع مطالع و زعيم مورد اعتماد مردم بود. به برآوردن نياز و حاجت مردم كمر همت بست. از نزديكي به حكومت قاجار و اعوان و انصار آنها به شدت پرهيز داشت. وي در حوالي سال 1307 ه.ق وفت يافت و برادرش ملاحسين مقتدي جانشين وي شد.

  •  حرف آخر

ما در اين مقاله سعي كرديم عين مطلب مرحوم شيخ آقابزرگ را در كتابهاي وي نقل كنيم، جز در مورد رقم يازده - شيخ محمود دماوندي ( طهراني) - و مطالبي كه در قلاب آمده، كليه عبارات ترجمه ي مطالب آن بزرگوار است.

 

 

منابع:

1- كرام البررة في القرن الثالث بعد العشرة (دو جلدي) با تعليقات سيد عبدالعزير طباطبايي، دارلرتقي مشهد، چاپ دوم، سال 1404

2- نقباء البشر في القرن الرابع عشر با تعليقات سيدعبدالعزيز طباطبايي، دارلرتقي مشهد، چاپ دوم، سال 1404

3- ميرزاي شيرازي، ترجمه هدية الرازي الي الامام المجدّد شيرازي، اداره پژوهش و نگارش، اداره كل تبليغات وانتشارات وزارت ارشاد، تيرماه 1362