چند ساعت به يادماندني

 

بادهاي " سه روزه" را شنيده بودم اما نديده بودم. هنگامي كه طوفان برف ها را از كوهها سا سرعت و شدت به چهره زمين مي كوبد و دوباره برف هاي خشك به زمين نشسته را از زمين كنده و در هم پيچيده به بالا مي برد آنگاه است كه حتي يك مترجلوتر را نمي بيني. همه چيز كمتر از چند دقيقه يخ مي زند، فقط كافي است براي كمتر از سه دقيقه از ماشين بيرون مي آمدي، قيافه ات ديدني مي شد. چهره ات قنديل بسته و اگر عينك  داشته باشي قشري از يخ روي آن را مي گيرد.

باد آنچنان تند است كه جهت حركت تو را عوض مي كند، كافي است كمي غفلت كني، خود را در ميان زمين و آسمان مي بيني و سپس محكم بر زمين مي خوري و درد را با تمام وجودت حس مي كني. تمام دستگاهها با آخرين فناوري هاي روز در مقابل عظمت خدا در كمتر از چند دقيقه خنثي شده و از كار مي افتد و تو مجبوري با همه ي ادعا و بروبيا، با تمام وجود دستهاي دل و جانت را به عنوان تسليم بالا بياوري و از صميم دل  فرياد بزني انك علي كل شي قدير.

من كولاك هاي تند كردستان را در همين دي ماه و بهمن به خوبي به ياد دارم. يكي دوبار هم ساعت ها گرفتار كولاك شده ام. سقوط بهمن سال 75 را به خاطر دارم كه چندين نفر از هم وطنانمان را در كام مرگ فرو برد. كولاك سال 80 و 82 را هم بيفزاييد اما اين كولاك چيز ديگري بود. بچه هاي محلي مي گفتند در چند دهه ي گذشته سابقه ندارد، با اينكه من آخر شب به محل رسيده بودم و از شدت كولاك كاسته شده بود، الحق بارها مرگ را جلوي چشم خود تجسم كردم و بارها به شجاعت و شهامت دهها نفر از نيروهاي امداد در دل آفرين گفتم.

سنگيني و دشواري و سختي شرايط و مهمتر از آن عمل و گستردگي عمليات  امداد و نجات را از صبح روز يكشنبه تا شام روز دوشنبه نمي توان ( نه به تصوير  نه بيان و قلم) بازگو كرد. اين چند سطر فقط اشاره اي ناقص براي ترسيم آن چند ساعت بياد ماندني است. چند ساعتي كه موجي از تلخي ها و شيريني ها را با خود به همراه داشت، اكنون كه به ذهنم مرور مي كنم اگر بخواهم ( به عنوان كسي كه از دور دستي بر آتش داشته فقط شاهد جايي كوتاه آن هم در ساعاتي  اندك بوده است) خاطرات ديده و شنيده و تحليل آن را بنويسم، حجم چند صفحه از ره آورد را مي طلبد. اي كاش بچه هايي كه با تلفن  همراه برخي صحنه ها را به تصوير كشيده اند همت كنند و آن را جمع آوري كرده و به عنوان يكي از نقاط افتخار دستگاه هاي اجراي و امدادي و مردم پسند منطقه گزارش كنندو البته چون خوشبختانه  تلفات جاني نداشته ايم واتفاق خاصي نيافتاده اكثر ما نه از عمق سختي ها و نه از عظمت تلاش صورت گرفته، مطلع نيستيم. خلاصه اينكه در 48 ساعت پرخطر، با لطف خدا و عنايت امامزاده بزرگواري كه همه مديون كرامت او هستيم – امامزاده هاشم (ع) – و نيز با حاكميت جو صفا وهمدلي كه بين نيروهاي امدادي، اعم از مردمي، دولتي بود با مديريت در صحنه ي مديران ارشد شهرستان شاهد كمتري خسارات بوديم.البته دو سه نكته هم گفتني است و آن اينكه:

چرا عليرغم اعلام پليس راه مبني بر مسدود بودن جاده هراز، باز هم دهها دستگاه ماشين از سمت مازندران به سمت تهران آمده بودند؟ اگر خداي ناخواسته تلفات جاني اتفاق مي افتاد چه كسي پاسخگو بود؟ اينك خسارات اين وسايل نقليه را چه كسي متعهد است؟

نكته ي ديگر اينكه چرا برخي از مردم،  خطرات را جدي  نمي گيريم و بسياري از ما محدوديت ها را كه به نفع ما است برنمي تابيم، بسياري ازدر راه ماندگان مسافراني بودند كه بي توجه به هشدارهاي پليس از حداقل تجهيزات ايمني برخوردار نبودند!

نكته سوم اينكه براي چندمين بار مي گوييم و مي نويسيم كه منطقه ي ما نياز به تجهيزات ، امكانات و در مجموع ستاد حوادث غيرمترقبه فرا شهرستاني دارد. مدير كل محترم راه كه  خود ازنزديك با دلسوزي در صحنه حضور داشت اينك بخوبي به اهميت منطقه ي آسيب خيز دماوند پي برده است.تجهيز ايستگاههاي هلال احمر، راهدارخانه ها و شناسايي دقيق نقاط جديد آسيب خيز، از جمله اين تمهيدات است.در آن شب وانفسا، رساندن يك چراغ والور و چند تخته پتو كاري بس دشوار بود؛ مثلا هلال احمر نمي تواند از پايگاه امامزاده هاشم و ساختمان هاي آن بعنوان يك پايگاه مجهز به تجهيزات اوليه ي كمك رساني استفاده كند؟!

  • حرف آخر

غير از تلاش هاي اداري و سازماني نهادها ، ادارات ذيربط و مديريت خوب و در صحنه ي مهندس فخاري و نيز همدلي و همراهي شوراي اسلامي رودهن و شهردار و بخشدار آن و نيز نهادهايي چون سپاه ناحيه دماوند و شبكه ي بهداشت هلال احمر واداره راه، آب و فاضلاب و برق و گاز، نيروي انتظامي و پليس راه، حضور نيروهاي مردمي مثل هميشه ستودني و كارساز بود. بچه هاي تلاشگر و غيرتمند، هيئت علي اكبر (ع) رودهن، جهادگران دماوند، بسيجيان مخلص شهرها و محلات آبعلي ، مشاء، دماوند و حضور چشمگير جوانان و اهالي مومن و متدين منطقه آبعلي در اين ميان بيش از همه به چشم مي آمد.انشاءالله  درس ها و نكته هاي تلخ و شيرين اين حادثه ره توشه ي راه آيندگان درخدمت به مردم صبورمان باشد.

حميد مشهدي آقائي (1386/10/25)

نشريه ره آورد - شماره 333