فقر سبز

 

1-   در يك روز تابستاني – در سال گذشته – و در جمع گروهي از فرهيختگان و نيك انديشان و نيكوكاران كه به مناسبت هم انديشي و همكاري براي ارتقاء سطح خدمت رساني بيمارستان حضرت فاطمه (س) گرد هم آمده بودند، فقيه فرزانه ، حكيم ژرف انديش، حضرت آيت الله جوادي آملي درباره مشكلات منطقه دماوند و راهكارهاي حل آنها مطلب انديشمندي را ارائه فرمودند. تعبيرعميق و تامل برانگيز  « فقر سبز» نيز از ايشان است. فقر سبز ترجمان دقيقي از حال و روز امروز منطقه ما است.ما گرفتار فقر سبز هستيم.

فقر سبز يعني فريفته شدن به برخي مواهب ظاهري كه براي به دست آوردن آن چندان زحمت نكشيده‌ايم. از روزي كه چشم به جهان گشوده ايم سرسبزي و طراوت و زيبايي را در منطقه ديده ايم كه بوده‌ است و ما در به‌وجود آوردن آن تلاش زيادي نكرده ايم.

«فقر سبز » كه مستورماندن رنج‌ها، كمبودها و كاستي‌هاي فراواني يك قوم، زير پوشش همين زيبايي‌ها و مواهب طبيعي خدادادي.

« فقر سبز» يعني فريفته شدن به اندك لختي كه داريم و فرو ماندن از شكر عملي نعمت و تلاش نكرده براي افزودن آن.

« فقر سبز» فقري است كه در اولين وهله به چشم نمي‌آيد اما در ادامه با گذشت زمان به نظرت مي‌آيد. آن را حس مي‌كني باتمام وجودت اما بااين‌همه در تو عزم راسخي در رفع اين پديده زشت- اما به ظاهر زيبا- نيست.

« فقر سبز» در يك جمله ترجمان اين حديث زيبا است كه « من وجه ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله من رحمته؛ هر كس كه آب و خاك مناسب داشته باشد و با اين همه باز هم فقير بماند، خداوند او را از رحمتش دور خواهد ساخت.»

2-   درد آنجاست كه ما همين زيبايي‌هاي الهي و مواهب طبيعي خدادادي را هم داريم از دست مي‌دهيم. كافي است اندكي تأمل كنيم در طول 5 دهه گذشته ما چقدر از زمين‌ها، باغات و منابع طبيعي را از دست داده‌ايم ؟ فروخته ايم و خود سرايدار همان باغاتي شده ايم كه زماني صاحب آن بوديم. منابع طبيعي خود را از دست داده‌ايم و در قبال آن چيز مهمي به دست نياورده‌ايم و در عوض آن به جنگلي از آهن و سيمان كه به عنوان شهرك‌هاي مسكوني روييده است دل خوش كرده‌ايم. به راستي در اين ميان تقصير با كيست؟  

منصفانه اين است كه بايد سهم هر كس را معين كرد، نه مي‌توان همه تقصير را گردن مردم انداخت چرا كه مسئولان را در اين ميان سهم بزرگي از تقصيراست،  نه مي‌توان كوتاهي ها را تماما متوجه مسوولان ساخت كه مردم نيز در اين مصيبت دامن‌گير كوتاهي كرده‌اند. راه آن است كه قلمي، فردي، گروهي آن را به دور از جوسازي‌ها و بي‌انصافي ها به قضاوت بنشينند و سهم تقصير مقصران را معلوم نمايند و در ازاي آن راه‌حل مشكل را كارشناسانه معرفي كنند. اين قلم در صدد يك هشدار است، هشداري كه اگر دير به آن توجه شود «فقر سبز» تبديل به «فقر سياه» خواهد شد و روزگاري سخت‌تر را برايمان رقم خواهد زد. آيا كسي يا گروهي در زمينه اين مسير پيشگام خواهد شد؟

شهر خالي است و عشاق بود كز طرفي  / مردي از خويش برون آيد و كاري بكند 

حميد مشهدي آقايي 

نشريه ره آورد - شماره 353