عبرت هاي انتخابات دهم

 

عبرت آموزي ، دو نگاه عميق براي بهره گيري از حوادث اتفاق افتاده يكي از بهترين شيوه هاي حوادث تاريخي از نگاه قرآن كريم و روايات است. شايد حوادث گذشته را آيينه حوادث آينده ببينيم تا دچار لغزش‌هاي گذشته نشويم. انتخابات 22 خرداد و حوادث قبل و بعد از آن كه به باور نگارنده «بزرگ‌ترين فتنه در تاريخ سي ساله انقلاب » است، نكات عبرت‌آموز بسياري دارد كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم:

1- اين انتخابات نشان داد پس از گذشت سي سال از انقلاب اسلامي، هنوز اكثر رجال سياسي ما ظرفيت لازم را براي مواجهه با حوادث مختلف ندارند. رجال سياسي ما نه به درستي آداب برنده بودن را رعايت مي‌كنند و نه  اخلاق پذيرش شكست را دارند. بسياري از حوادث تلخ پس از انتخابات بيشتر حاصل لجاجت هاي كودكانه اين فرد و آن فرد از هر گروه و طيف بود. بايد فرهيختگان و زبدگان سياسي نيشتر هشداردهنده‌اي به خود بزنند بود بسيار در اعمال و رفتار خود دقت كنند.

2- 22 خرداد نشان داد متأسفانه احزاب ما نيز ، احزاب دست ساخته گروه‌هاي قدرت و با تاريخ مصرف انتخاباتي هستند. به راستي سهم همه احزاب و جمعيت‌ها در پيروزي رئيس‌جمهور منتخب و راي سيزده ميليويني آقاي موسوي چقدر است؟

آيا از خود پرسيده ايم جناب آقاي كروبي چرا در انتخابات سال 84 بدون حزب 5 ميليون راي دارند و با حزب اعتماد ملي 8% رأي سابق را هم ندارند؟! لطفاً طرف‌داران احزاب ناراحت نشوند! آيا نمي‌خواهيم بياموزيم كه مردم  ما هاضمه پذيرش كار حزبي را ندارند؟ چرا؟  شگفت آن است كه آقاي موسوي نيز در صدد تكرار تجربه شكست‌خورده آقاي كروبي هستند! به راستي چرا بسياري سياست‌مداران ما از اصلاح طلب و اصول‌گرا در يك چرخه باطل افتاده‌اند، نزديك  انتخابات حزب تشكيل مي‌دهند و پس از شكست به فكر تشكيل حزب مي‌افتند، گرد و غباري به پا مي‌كنند و يك سال بعد همه چيز تمام مي‌شود تا انتخابات بعد؟!

يكي از راه‌هاي عقب‌ماندگي نخبگان و خواص از توده مردم،  از همين جاست. نگارنده معتقد است ساختار جمعيتي، ديني و ملي ايران پذيراي حزب نيست. خدا رحمت كند امام راحل بزرگمان را كه پس از انحلال حزب جمهوري اسلامي فرمود: من تشكيل حزب را تأييد نكردم، من مؤسسان آن را تأكيد كردم.

اگر فرصتي دست داد در جاي خود به چرايي و چيستي اين مشكل جامعه شناختي و سياسي خواهيم پرداخت.

3- حوادث اخير - چنانكه در اولين سرمقاله پس از انتخابات گفتيم - ميدان امتحان و آزمون خواص بود. سوگمندانه بايد بگويم بسياري از خواص جامعه ما در معركه حيرت و ترديد ماندند - البته بسياري از آنان از سر انگيزه الهي و اخلاص بود - و نتوانستند نقش درست خود را در هدايت افكار عامه ايفا كنند. خواص و بزرگان بايد بخوبي بينديشند كه وقايعي باعث شده است كه مردم ما به روشنفكران و نخبگان ديگر بهعنوان يك نقطة مرجع و محور نمي‌نگرند. البته اين در جاي خود هشدار و خطر است و بايد براي آن انديشيد.

4- حوادث 22 خرداد و پس از آن ، به ما آموخت كه هنوز در مهندسي افكار عمومي ورزيده نشده‌ايم. رسانه‌هاي ما اعم از گفتاري و نوشتاري - عليرغم عملكرد نسبتاً موفق صداوسيما- تا  تسلط بر يك ديپلماسي عمومي و منسجم راه فراواني در پيش دارند. روزنامه‌ها و سايت‌هاي ما متأسفانه آكنده از شايعاتي بودند كه چند ساعت بعد تكذيب مي‌شدند، لذا در اين ايام بيش از هر چيز شايعه‌سازان ميدان دار اطلاع‌رساني به مردم بوداند.

اين نشان مي‌دهد رسانه‌هاي ما به ويژه صدا و سيماي ما بايد با نقشه راه جديد و ترسيم افق مناسب‌تر براي انتخابات آينده خود را آماده كند، چرا كه در اين انتخابات فصل جديدي از تبليغات، اطلاع‌رساني و مهندسي افكار عمومي رقم خورد. سرعت پيامك هاي ارسال‌شده به راستي همه مطبوعات و رسانه‌ها را پشت سر گذاشت كه اين خود تدبير مناسبي را مي‌طلبد. تشكيل سازمان‌هاي راي، كمپين هاي حمايت، تبليغ هاي چهره به چهره از نوع هرمي و … نيز از نمونه‌هاي ديگر آن بود.

5-  قانون حتي اگر بد و ناقص باشد بايد محترم شمرده شود اما حتماً قانون انتخابات در كشور ما - رياست جمهوري، مجلس و … - نياز به بازيگري جدي دارد و از مرحله ثبت نام تا بازشماري آرا بايد به گونه‌اي باشد كه هر گونه ابهام را رفع كند.

مثلاً باز بودن راه براي ثبت‌نام هر كس با حداقل صلاحيت‌ها باعث مي‌شود پانصد نفر داوطلب شوند و پس از رد صلاحيت آن‌ها، همين موضوع خوراك تبليغاتي رسانه‌هاي بيگانه شود. نحوه اطلاع‌رساني، اجرا، نظارت، بازرسي، مكانيزه شدن رأي‌گيري و شمارش آرا و … نياز به يك بازنگري هدفمند و جدي دارد.        

6-  اين حادثه‌ها نشان داد هنوز جامعه ما تا تفكيك درست انقلاب از انقلابيون فاصله دارد، هنوز عده زيادي از ما سرنوشت انقلاب و حقانيت  آن را به زلف اين فرد و آن فرد - هر قدر بزرگ و محترم - گره زديم، هنوز ملاك حق انگاري ما آدم‌ها هستند نه معيارها. هر كس با يك غوره سردمان مي‌شود و با يك كشمش احساس گرما مي‌كنيم. از اين رو به راحتي مرزهاي حق و باطل را در هم مي‌آميزيم، هنوز به خاطر اينكه از قيافه اين كانديدا و  آن داوطلب خوشمان نمي‌آيد رأي مي‌دهيم. هنوز به جهت اينكه پدر و مادرمان در دوره قبل چپ يا راست بودند، ما هم گويا چپ بودن يا راست بودن را از بزرگانمان به ارث برده‌ايم و از اين‌رو قدري نمي‌انديشيم. گويا رأي دادن به اين و آن ميراث خانوادگي ما و محلي ما شده است؟! راستي كه چقدر حوادث كنوني با صدر اسلام شبيه‌اند!! هنوز عينك‌هاي بدبيني و خوش‌بيني مفرط ما كنار نرفته‌اند و جاي خود را به واقع بيني و روشن‌بيني نداده‌اند. هنوز كودكانه ولايت فقيه را طبق رأي و نظر خود مي‌پسنديم نه آنچه هست و واقعيت دارد. 

7-  چه معركه آزموني بود اين انتخابات؛ گروهي از دوستان اصلاح‌طلب كه روزگاري 99 نمايندگي مجلس دوم را به خاطر عدم توجه به نظر امام عزيز تا حد تكفير و تفسيق پيش بردند، پس از سخنان مقام معظم رهبري همان خطاي تاريخي دوستان را مرتكب شدند و به روي خودشان هم نياوردند.

گروهي از دوستانش راست كه روزي - در سال 86 و 72 - با شعار ذوب در ولايت ، دوستان چپ را به شدت مي‌راندند در تكمين نظر ولايت سكوت كردند و ختي خلاف آن عمل كردند.

نگارنده كه در دماوند هم به تازيانه قهر چپ و هم به شلاق سرزنش راست گرفتار آمده است ، از اين حوادث و قصه‌هاي پرغصه ‌اي درد دل دارد كه اميدوار است روزي بنويسد و بازگويد.

8- اين حوادث نشان داد هنوز آن چه مظلوم است حقيقت ولايت فقيه و آرمان‌هاي امام و آرزوهاي بلند شهيدان است. اشتباه نشود مردم - اكثريت قريب  تمام چهل ميليون - خوب امتحان دادند. سخن روي سياسيون و نخبگان، گوشه‌نشينان اتاق‌هاي احزاب و جمعيت‌ها و گروه‌هاست. همان‌ها كه خواص را نام گرفته اند! باز هم در اين باره سخن خواهيم گفت. تا وقتي ديگر خدانگهدار.

حميد مشهدي آقايي

نشريه ره آورد - شماره 400