فصل اول -  كليات

بخش اول : موقعيت ، حدودو مشخصات جغرافيايي دماوند

شهرستان دماوند،منطقه اي كوهستاني است كه در قسمت جنوبي سلسله جبال البرز مركزي و در قسمت شمال شرقي و 70 كيلومتري استان تهران واقع شده است. از شمال به لاريجان از شهرستان آمل و سوادكوه از شهرستان قائم شهر، است، از جنوب و جنوب شرقي به گرمسار و ورامين و از شرق به شهرستان فيروزكوه و از غرب به تجريش تهران و شميرانات و لواسانات محدود است.

اين شهرستان جز استان تهران بوده و مساحت آن در حدود 2/4645 كيلومترمربع بوده و در جهت شرقي و غربي (طول) گسترش داشته و ارتفاع متوسط اين شهرستان حدود 1800 متر از سطح آب‌هاي آزاد است و در بين " 20 / 35ْ تا 35 درجه عرض شمالي  و " 53 51 تا "10 53 طول شرقي واقع شده و بلندترين طول آن در جهت شرقي-غربي 130 كيلومتر و در جهت شمالي- جنوبي 85 كيلومتر است و به شكل يك شش ضلعي نامنظم است. شهرستان دماوند بر اساس آخرين سرشماري سال 1370 حدوداً 93920 نفر جمعيت داشته كه از اين تعداد 49963 نفر (53% ) در جامعه شهري و 43957 نفر (47%) در جامعه روستايي ساكن هستند. شهرستان دماوند داراي چهار منطقه شهري است كه عبارتند از شهر دماوند، رودهن، كيلان و آبسرد و داراي هشت دهستان با نام‌هاي آبعلي ، تاررود، جمع آبرود، جابان، سربندان، ابرشيوه، اصطلك و سيدآباد و شامل 341 روستا ومزرعه است.

بخش اعظم اين شهرستان كوهستاني است، به طوري كه در شمال آن كوه‌هاي مرتفعي نظير سياه‌چال و چنگيز چال و در بخش جنوبي آن كوه هاي قره قاچ و در بخش مياني جلگه‌هاي گيلاوند و رودهن و بومهن كه داراي شيب ملايمي به طرف جنوب هستند، قرار دارند.

از نظر تقسيمات آب‌وهوايي داراي اقليم نيمه استپي سرد در بخش مياني و در ارتفاعات، داراي اقليم نيمه كوهستاني است كه عمده نزولات آن به صورت برف است و در ارتفاعات 2800-3000 متر به بالا اين اقليم را مي‌توان مشاهده نمود. ارتفاع متوسط در سطح دريا حدود 2000 متر و حداكثر درجه حرارت در تابستان 35 درجه و حداقل آن در زمستان گاهي تا 20- درجه مي‌رسد و ميزان بارندگي 325 ميلي‌متر بوده كه در ارتفاعات از بارش بيشتري برخوردار است. از نقطه نظر درجه حرارت سردترين ماه سال به دي ماه با ميانگين حدود 1/0 و ميانگين حداقل 1/5- درجه سانتي‌گراد و گرم‌ترين ماه سال به تير ماه با ميانگين 9/25 و حداكثر 3/32 تعلق دارد. چهار ماه از سال آذر، دي ، بهمن و اسفند داراي شرايط اقليمي خيلي مرطوب و آبان‌ماه شرايط مرطوب،  فروردين نيمه مرطوب و دو ماه مهر و ارديبهشت داراي شرايط اقليمي خشك و ماه‌هاي تابستان غير از مرداد و شهريور شرايط بياباني را دارا مي‌باشد . بدين‌ترتيب شهرستان دماوند داراي اقليمي نيمه خشك سرد است كه در تابستان به علل گرماي شديد، خشكي فيزيكي و در زمستان به دليل سرماي فوق‌العاده خشكي فيزيولوژيك حاكم مي گردد.

اين منطقه توسط رودخانه‌هاي پرآب تار و بار و آه و ايرا دليچاي، لار و ساير رودخانه‌ها مشروب مي‌گردد كه رودخانه‌هاي تار و بار كه يكي از آن‌ها از شرق سرچشمه مي‌گيرد و ديگري از شمال غربي جاري شده و از قريه مشاء مي‌گذرد، اتصال بين اين دو رودخانه تشكيل رود دماوند را مي‌دهد كه ابتدا به جنوب جاري شده و پس از پيمودن ارتفاعات كوه قوچ به جاجرود متصل مي‌شود.

اين شهرستان چون در ميان كوه‌هاي برف گير واقع شده، اراضي اطراف آن به واسطه فراواني آب داراي باغهاي متعدد و حاصلخيز است. روستاهاي شمال غربي آن مانند احمدآباد و چشمه اعلا و دشتمزار باغستان هاي ميوه فراوان دارند. بخش‌هاي مركزي دماوند داراي زمين‌هاي آبرفتي نسبتاً وسيع است كه قابل كشاورزي است. در اين قسمت زمين‌هاي زير كشت و باغات ميوه ديده مي‌شود. در بخش جنوبي اين شهرستان كه فاقد آب‌هاي زيرزميني و داراي مناطق نسبتاً خشك است از آمادگي كمتري براي كشت برخوردار است.  در اين مناطق ميوه‌هاي گرمسيري مانند انار و انجير به‌عمل مي‌آيد. در مناطق مركزي انواع ميوه‌ها و محصولات كشاورزي به‌ويژه سيب، گلابي، قيسي، گيلاس، آلبالو ، سيب زميني، گردو، لوبيا، گندم، گوجه و خيار از محصولات فراوان و قابل صدور و فروش است. شغل اصلي مردم  دماوند كشاورزي و دام‌پروري بوده و هزاران خانوار روستايي از اين راه امرارمعاش مي‌كنند. (1) وضعيت آب و هوايي سبب شده كه اين منطقه از پوشش گياهي خوبي برخوردار باشد و همين باعث شده تا زمينه براي فعاليت دام‌پروري مهيا گردد. وجود نهرها، رودخانه‌ها ، چشم‌هها و باغها سبب گرديده كه تا باغ‌ها و كشتزارهاي متعدد و فراواني به وجود آيد.  در سال‌هاي اخير پرورش زنبور عسل در اين شهرستان يكي از شغل‌هاي قابل توجه بوده و عده زيادي را به خود مشغول كرده است. عسل دماوند اكنون از لحاظ جنس و مرغوبيت توجه بسياري را در بازار به خود معطوف داشته است. اين شهرستان از مناطقي است كه امكانات بالقوه و خدادادي اعم از مواد معدني ، توليدات قابل‌توجه كشاورزي و دامي ، گياهان كمياب و دارويي، چشمه هاي فراوان آب معدني مي‌تواند عرصه‌هاي نويدبخشي در جهت اعتلاي شهرستان و استان باشد و نيز وجود آثار باستاني و مناظر ديدني و زيباي كوهستاني كه در استان بي‌نظير است و مي‌تواند همه‌ساله عده زيادي را به سوي خود جلب كند.

قله  بزرگ و باشكوه دماوند 5671 متر در شمال شهر دماوند واقع شده و فعاليت‌هاي دروني آن كاملاً متوقف نشده و اغلب زلزله‌هاي ضعيف و يا متوسطي كه در مواردي شديد شده است هنوز ادامه دارد. بدين علت بناهاي اين شهر و اطراف آن را از ابتداي پيدايش تاكنون چندين بار به ويراني كشانده‌ است.

بخش مركزي شهرستان دماوند، شهر دماوند است كه در دامنه قله و در ميان دره حاصلخيز و با صفا و در 25 كيلومتري جنوب قله و در 70 كيلومتري شرق تهران واقع شده است. اين شهر در52 درجه و 4 دقيقه و 35 درجه و 43 دقيقه عرض جغرافيايي واقع شده و ارتفاع آن از سطح دريا 2287 متر و داراي چهار محله است. محله درويش در سمت شمال ، محله قاضي در شرق، چالكا در غرب و محله چريك (فرامه) در جنوب شهر واقع است.

قابل توجه است كه قلة باشكوه و باعظمت دماوند كه از تهران و مناطق اطراف قابل رويت است از خود شهر دماوند قابل رؤيت نيست.

دين: مردمي اين شهرستان داراي دين اسلام و مذهب شيعه اند. در قسمت‌هاي مركزي شهر عده قليلي كه ممكن است شيعه مذهب نباشند ، مسكن گزيده اند. در گذشته در قسمت‌هاي مركزي عده اي از يهوديان ساكن بودند كه به مرور ايام مهاجرت كردند.

زبان: زبان مردم به اين شهرستان يكي از لهجه‌هاي قديمي «تاتي» است. البته لهجه‌هاي مازندراني، تركي و كردي نيز تكلم مي‌شود.

جمعيت : جمعيت فعلي اين شهرستان در حدود 90000 نفر است كه از اين تعداد 20000 نفر در شهر دماوند و 8000 نفر در رودهن و 40000 نفر در كيلان و بقيه در روستاها سكونت دارند. فيروز كوه تا سال 1375 جزو شهرستان دماوند محسوب مي‌گرديد.  اما دي‌ماه سال 1375 از سوي وزارت كشور فيروزكوه از دماوند جدا شده و خود شهرستان مستقلي شده است.

(1) البته از اين ميان عده اي با توليد صنايع دستي از قبيل: گليم، بافته هاي پشمي و سفال و كار در معدن و كارگاههاي كوچك و روستاهاي اطراف كوه تا حدودي از توريست هاي منطقه زندگي خود را تامين مي كنند.

 

بخش دوم: موقعيت و حدود و مشخصات جغرافيايي كوه دماوند

بلندترين چكاد سلسله جبال البرز، قله بلند و باشكوه دماوند است كه به شكل مخروطي بوده و در قسمت مركزي البرز و در جهت شمالي دره هراز مازندران، بر روي خطي كه قلل مرتفع البرز مركزي ارتفاعاتش از 3800 متر تجاوز نمي‌كند، در بخش لاريجان، شهرستان آمل ، 62 كيلومتري غربي آمل بود 26 كيلومتري شمال شهر دماوند و در 69 كيلومتري شمال شرقي تهران واقع شده است.

اين كوه از شمال به رودخانه تينه و از جنوب و شرق به رودخانه هراز و از غرب به رودخانه  دلي چاي محدود است.

  • مختصات جغرافيايي كوه

طول: بين 52 درجه و 7 دقيقه تا 57 درجه و 35 دقيقه شرقي از نصف‌النهار گرينويچ

عرض: بين 35 درجه و 49 دقيقه تا 36 درجه و 5 دقيقه شمالي از خط استوا و همچنين در بين 33 دقيقه تا 50 دقيقه طول شرقي از نصف‌النهار تهران و بين  9 دقيقه عرض شمالي از مدار شهر تهران واقع شده است.

كوه دماوند داراي 26 يال است و 5671 متر از سطح درياهاي آزاد و 5636 متر از سطح درياي مازندران ارتفاع دارد. اين در هنگامي كه هوا صاف و آفتابي است از كرانه‌هاي درياي خزر و شهر تهران و قم و ورامين به خوبي ديده مي‌شود.

ارتفاع اين قله را 554/30، 5654 ، 5739 ، 5988 ، 6175 و 6400 متر ذكر كرده‌اند.

در كتاب جغرافياي طبيعي ايران 5671 متر اول در نقشه هوايي چاپ 1294 ش (1915 م) 5593 متر و در نقشه خاورميانه 5772 متر به ثبت رسانده‌اند. اما ارتفاعي كه تاكنون مورد قبول بوده، ارتفاع سال 1293 ش (1914 م) 5671 متر است. اداره جغرافيايي ارتش و اداره جغرافيايي كشوري در سال 1319 ش (1940 م) ارتفاع اين كوه  را 5671 متر به ثبت رسانده‌اند. البته قله دماوند در نقش‌هاي انگليسي و آلماني 671/5 متر ثبت شده ، اما اشخاص مختلف ارتفاع اين قله را به شرح زير تعيين كرده‌اند:

تامس 300/6 ، هوتوم شيندلر 896/6، ايواچين زف 628/5، مرگان 080/6 و سون هدين 465/5.

كوه دماوند، با اين كه جزئي از سلسله جبال البرز است اما كوهي تنها و منفرد به حساب مي‌آيد، يعني اين كه متصل به قله‌ها و كوه‌هاي اطراف خود نيست. چون اين كوه از سمت شمال توسط رودخانه‌هاي تينه و فيره از كوه‌هاي شمالي جدا مي‌شود و از سمت جنوب و شرق توسط رودخانه‌هاي هراز ارتباطش با كوه‌هاي جنوبي قطع مي‌گردد ، از سمت غرب توسط رودخانه دلي چاي از كوه‌هاي لار جدا مي‌شود. البته از جهت شمال غربي توسط خط الراس معروف و مرتفع سرداغ به قلل سه سنگ 3300 متر تخت خرمن 4250 متر و گردنه كهو ( سفيدآب) 3750 متر و قله پالون گردن 4150 مترو بالاخره به قله ي خلنو بزرگ 4250 متر به خط الراس اصلي البرز متصل مي گردد. بنا بر اين يال سرداغ تنها رابطه قله دماوند با ديگر كوه‌هاي البرز است.

روستاهاي رينه، گزنگ، ناندل و پلور نزديك‌ترين روستاها به كوه دماوند محسوب مي‌شوند. مساحت قطعه زميني كه شامل تمامي دهستان بالاي لاريجان است توسط ارتفاعات كوه دماوند پوشانده شده به 70 كيلومتر مربع مي‌رسد و قريب 4000 متر از قريه رينه كه در دامنه واقع شده بلندتر است.

شاه‌راه اصلي كوه دماوند ، جاده هراز است و به غير از اين، هيچ راه ديگري براي رسيدن به اين محدوده وجود ندارد. در واقع جاده هراز تنها راه ارتباطي براي ورود به منطقه دماوند به حساب مي‌آيد. اين جاده از تهران به آمل ختم شود و از جنوب غربي تا شمال شرقي دماوند را دور مي‌زند و همه راه‌هاي فرعي به جهت ورود به منطقه ي اين كوه ساز اين جاده منشعب مي‌شود.

(8-627, 1993: Hourcade عباس جعفري: 1368، ص 256 – 257 ابراهيمي: 1351، ص 36 – 30 معرفت: 1352 ص 335 تفنگدار: ش 11، ص 26 – 24)

به‌طوركلي با بررسي‌هاي به‌عمل آمده كوه دماوند 19 قله بر يال ‌هاي آن دارد كه عبارتند از:

-  منار 3950 متري، مازيار 4000 متري، تخت فريدون 440 متري، كوه نسوم 3726 متر، كوه نانسون سنگ نو 3350 متر، شاخك لبه جنوب شرقي 4100 متر.

- برجهاي يخار به ترتيب: 5100 متر، 5150 متر و 5200 متر.

-  قلل كرنا شامل: 4250 متر، 4200 متر و لزيزك 3700 متر، 3250 متر و سمر داغ 3850 متر و 3950 متر و چال چال 4050 متر و بالاخره زردسر يا راينر به ارتفاع 3850 متر ( مقيم: 1375، ش 2 و3، ص 28)

  • يال شمال شرقي دماوند

اين يال بزرگ كه از عمق دره هراز واقع در شرق  گزنك با ديواره‌هاي گوگردي آغاز مي شود، بعد از اندكي ارتفاع تشكيل قله سنگ نو  با ارتفاع 3350 متري را مي‌دهد و سپس با شيبي تند در امتداد دره استله سر در غرب و با فاصله نزديكي با ده تيغه به دومين ارتفاع مهم خود كوه نسوم به ارتفاع 3726 متر مي‌رسد. كوه نسوم قلة بسيار بزرگي است كه مشرف بر دماوند و دره نيماراست. از اين قله در امتداد يال شمالي آن به قله مستقل منار به ارتفاع 3750 متر است كه در شرق آن‌ قله كوتاه‌تري در بالاي دره كرف به نام نانسون جاي گرفته است. قله منار از معروف‌ترين قلل دماوند است كه صعود آن بخشي از برنامه صعود يال شمال شرقي است. از منار كه بگذريم، ارتفاع يال كم مي‌شود و با شيب ديگري به قله مازيار به ارتفاع 4000 متر واقع در سمت شمال دره نيمار و جنوب ده حاجي دلا مي رسيم. پس از قله مازيار به سمت غرب با شيب بسيار تند به لبه قله مانند ديگري مي‌رسيم كه پناهگاه تخت فريدون با اندكي فاصله بر روي آن بنا شده است. گرچه اين لبه به هيچ وجه ازدره نيمار به‌صورت كلي منفردي به نظر نمي‌رسد، اما ارتفاعي است كه مي‌توان شكل بهتر آن‌ را ازحاجي  دلا به وضوح ديد. ( مقيم: 1375، ش 2 و 3 ، ص 28)

  • يال جنوب شرقي

از شمال دره ملارد آغاز مي شود و با شيب تند و سنگيني از همان ابتدا ارتفاع گرفته به لبه سوزني مانند 1400 متري مي رسد و سپس با شيب تند ديگري با انحراف به سمت لبه يخار دراتفاع 5000 متري مي‌رود و از 3 برج صخره اي مرتفع كه در جنوب آن‌ها يخچال يخار قرار دارد، با ارتفاع هاي معادل 5100، 5150، 5200 متر مي‌گذرد كه به واسطه ريزشي بودن صخره‌ها و قابل دسترس نبودن، چندان مورد توجه كوهنوردان قرار نگرفته‌اند. (مقيم: 1375، ش 2و3، ص 29)

  • يال  جنوبي دماوند

موسوم به يال آبگرم كه بر روي آن نيز چندين قله ديگر به چشم مي‌خورد كه اين ارتفاعات به دليل دوري از مسير صعودهاي اصلي، بسيار بكر و دست‌نخورده باقي مانده‌اند. اين ارتفاعات به صورت پشت سر هم در روي يال آبگرم واقع شده‌اند از سمت ديدگاه‌هاي پلور و رينه به صورت نقاط ارتفاعي بدون شكل مخروطي به چشم مي خورند. اسامي محلي اين سلسله ارتفاعات كه موسوم به كرناست، احتمالاً از نام دهي به همين نام گرفته شده است و مشخصاً نبايد نام اصلي آن باشد.

  • يال  شمال غربي و جنوب غربي دماوند

يال شمال غربي كه تنها اتصال دماوند به قلل البرز است از لبة مسطح و قله مانند زردسر كه از منتهي اليه محل تلاقي يال جنگلي چرم بند در شمال ناندل و يال متصل به لاروسر است تشكيل شده و دشت داغ را به دو قله سرداغ به ارتفاع 3850 و 3950 متر مي رساند كه توسط امتداد همين يال به يخچال شمال غربي متصل مي شوند.

اما قله ي بسيار بزرگي با ارتفاع 4050 متر بر روي يال جنوب غربي واقع شده است.اين قله در سمت پلور به صورت يك قوز، تپه مانند است.حالت امتداد اين قوز به سمت قله باعث شده كه شكل قله به دليل ارتفاع يال از آن، تحت تاثير واقع شود كه اين نكته از فرم دلخواه آن مي كاهد، اما به نوبه ي خود ارتفاعي در دسترس است.( مقيم: 1375، ش 2و3، ص 29)

  • جمعيت منطقه اطراف كوه دماوند

جميعت منطقه‌اي اطراف كوه دماوند، در هر كيلومتر مربع كمتر از 40 نفر است كه در كل ، جمعيت اين منطقه در حدود 500 هزار نفر است كه در دامنه‌هاي جنوبي قله زندگي مي‌كنند.

  • رودخانه‌هاي كوه دماوند

چشمه هاي فراواني از كوه دماوند سرازير مي‌شوند كه همه آن‌ها به رودخانه اي مي‌ريزند كه به نام هراز معروف است. بنابراين مهم‌ترين رودي كه از دماوند سرچشمه مي‌گيرد، هراز است. سرچشمه اصلي رود از دامنه‌هاي شمالي  پالون گردن، قلل خلنو و كوههاي اطراف آزاد كوه است. مهم‌ترين رودهايي كه به هراز مي‌پيوندد عبارتند از: در شمال رود تينه، در جنوب شرقي تلخ رود ودر غرب  رود دليچاي كه عظيم‌ترين و پرآب رين شعب هراز است.

  • بارندگي در اطراف كوه دماوند

ميزان متوسط بارندگي در منطقه دماوند، در حدود 1400 ميلي‌متر در سال است. البته اين رقم مربوط به نقاط مرتفع و بلند اين منطقه است.

  • باد در اطراف كوه دماوند

در اين منطقه سرعت باد  را گاها تا 150 كيلومتر در ساعت محاسبه كرده‌اند. البته اكثر بادها از غرب و شمال غربي مي‌وزند و مرطوب  و باران‌زا هستند.

  • فشار هوا در كوه دماوند

جدول تقريبي زير براي ميزان فشار هوا در نقاط مختلف كوه دماوند تنظيم شده است.

نام مسير

نام محل

مقدار فشار هوا ( بر حسب ميليمتر جيوه)

شمالي

پناهگاه اول

550

شمالي

پناهگاه دوم

490

جنوبي

مسجد

610

جنوبي

بارگاه سوم

540

جنوبي

آبشار يخي

480

جنوب غربي

پناهگاه سيمرغ

540

شمال شرقي

پناهگاه تخت فريدون

530

-

قله ي دماوند

465

-

سطح دريا

760

(تفنگدار: 1377، ش  12، ص 29)

  • پوشش گياهي كوه دماوند

ظاهراً محدوده ي بالاتر از بخش جنگلي در بالاي دماوند، اطراف قله در ارتفاعات 4500 متري گياهان خاردار آسترالاگوس Astralagus پيدا مي‌شوند. در پايين ارتفاعات 2700-2300 متري  بخش مسكوني و زراعي است. در پهناي شيب پايين، در حوزه‌هاي كم‌عمق كه به وسيله صخره‌هاي نوك تيز احاطه شده‌اند، گياهان خوشبو و خشخاش هاي وحشي زيادي وجود دارد كه از آن به عنوان مرتع و چراگاه مورد استفادة روستاييان گله دار قرار مي‌گيرد. مخصوصاً براي چادرنشيناني كه از دشت ورامين با نام هداوند و از گرمسار و سمنان مي‌آيند كه چادرهايشان را در ارتفاعات 3200 متري قرار مي‌دهند.

در شيب‌هاي شمالي گله‌هاي گالش و بره‌هاي آمل، به چرا مي‌پردازند. با اينكه بادهاي سختي در اين كوه مي وزد اما امكان جمع شدن برف در هر فصلي وجود دارد. 

از اوايل مردادماه يخچال‌هاي طبيعي و مناطق برفي در 5000 متري پوشيده از برفهاي يخي است.

تا ارتفاع 1500 متري انبوه باغها و زمين‌هاي پوشيده از درختان بلند ديده مي‌شود. اما با افزودن ارتفاع در 2500 متري، گذشته از باغها و مزارعي كه در اطراف رود‌ها و چشمه ‌ها و خصوصاً در قسمت‌هاي شمالي و شمال شرقي وجود دارد، درختچه ها و گياهان كوتاه قد استپي نيز ديده مي‌شود. اين نوع پوشش در دامنه‌هاي غربي و جنوبي قابل مشاهده است. در قسمت‌هاي شرقي و شمال شرقي پوشش گياهي همراه با علفزارها و مراتع سرسبز ديده مي‌شود.

برخي از گياهان اين منطقه عبارتند از: خشخاش، كنگر، گون ،آويشن، شنگ، گلپر، پيازچه كوهي، پنيرك، پونه، بومادران، بنفشه و پرسياووشان. (628 P , 1993: Hourcade)

  • حيات جانوري در كوه دماوند

كوه دماوند كه از شمال به جنگل و از جنوب مشرف به كوير است، داراي حيوانات وحشي منحصر به فردي شامل روباه، شغال، گرگ، سگ وحشي ، خرس ، كل، بز، قوچ، ميش، انواع آهو، گراز، خرگوش، انواع موش، گوركن و پرندگان: خفاش، عقاب، شاهين، جغد، تيهو، كبك سينه سياه، نوعي طوطي، انواع كبوتر، كلاغ، زاغي، داركوب؛ از خزندگان: 5 نوع مار، عقرب، بزمچه كه شبيه مارمولك است و چثه اي حدود 10 برابر آن دارد؛ از حشرات: پروانه‌، آخوندك، سوسك ها، رطيل، مورچه خوار و ... .

خرس‌ها را در جبهه شمالي و درباره دهكده كيان و در اطراف چشمه پهن كوه، لبه دره شمالي يخار، مارها را در زير كاسه شرقي حوضچه ي يخچال شرقي و بالاي تخت فريدون در ارتفاع 4800 متري، گله‌هاي بزرگ گراز در جبهه جنوب غربي، گوركن ها را  در جبهه جنوب غربي، روباه ها را در بخش غربي و شرقي  و بيشتر در جبهه شمالي ، خرگوش و موش را تقريباً در همه جاي اين كوه و گرگ را بيشتر در دشت و دلاراستاق جبهه  شمالي و تمامي پهنه غربي مي‌توان ديد. متأسفانه شكار بي‌رويه اين حيوانات، سبب نابودي و انقراض بعضي از گونه‌هاي نادر اين حيوانات گرديده است. (تفنگدار: 1377، ش 12، ص 29- رابوكي: 1378، ش 14، ص 81 – 80)

  • چشمه هاي كوه دماوند

از ارتفاع 4000 متر به بالا سنگهاي گوگردي ديده مي شودواصلا چشمه اي وجود ندارد. تنها منبع آب، آب برف است. چشمه ها را بايد از ارتفاع 3500 متر به پايين جستجو نمود.

اين كوه چشمه هاي آب گرم و معدني فراواني دارد: آبگرم اسك، آبگرم شهر دماوند، آب معدني آبعلي، آب اسك، آب معدني شهردماوند، آب معدني هاي دامنه شمالي.

خاصيت درماني آبگرم و آب معدني بسيار است. اين آبها داراي موادي چون كلسيم ، منيزيم، آهن، نمك، سود، پتاس، كلر، سديم، بيكربنات و ... است كه براي درمان بيماريهاي كليوي ، تنفسي، استخواني، عضلاني، بيماريهاي پوستي، بيماريهاي  زنانگي و ... بسيار مفيدشناخته شده است.

  • مكانهاي تفريحي اطراف دماوند

درياچه ي سدلار، باغهاي اطراف، شكارگاههاي جنوب غربي و شمالي، سايت ورزشهاي هوايي مثل كايت، پارگلايدر، پيست هاي اسكي، شن اسكي، اسكي چمن و غارهاي مختلف در كوههاي اطراف مثل غار گل زرد است.

پيست اسكي آبعلي: اين پيست هر ساله هزاران نفر را به سوي خود مي كشاند. طبق بررسيهاي بعملآمده 93 درصد بيشترين استفاده كنندگان آن از اهالي تهران هستند.

چشمه اعلاء : ازديگر مناطق ييلاقي و تفريحي روستاي چشمه اعلاست كه در شمال شهر دماوند قرار گفته وبا داشتن آب گوارا هر ساله عده زيادي را پذيرا مي باشد.

 

بخش سوم: وجه تسميه ي دماوند

دماوند، نام بلندترين قله سلسله جبال البرز و نيز نام شهري است كه در دامنه ي جنوبي اين قله واقع شده است.( 630 – 623: 1993: Hourcade) اين نام به پهلوي در  كارنامه ي اردشير بابكان (1) (ص 16) به صورت دنباوند Dunbawand و در كتيبه هاي دوران ساساني چون كتيبه ي شاپور اول در نقش رستم فارس ( سامي: 16 و 8479: 1939 Henning) و كتيبه ي نرسي (2) در پايكولي به صورت دومباوند Dumbawand و دنباوند در نامه ي تنسر (ص 11) و شهرستان هاي ايران ( هدايت 1321: 8/127 و عريان 1361: 6 و تفضلي 1368: 335 و 347) و نيز ايرانشهر و كتاب جغرافياي موسي خورني دمباوند آمده ( ماركوارت 1373: 39) كه در واقع تغيير يافته ي نام پهلوي آن است.

اين نام در منابع فارسي و عربي دوراني اسلامي به صورت ضم دال دُنباوند ( ابن رسته:  112 و ياقوت حموي: 475) و فتح دال دَنباوند (حدود العالم: 147) و دَباوند (3)  ( ابوالفداء : 97و گرديزدي: 4 و ابن النديم: 21) و دَماوند (شاهنامه: 45 – 35) آمده است.

بدين ترتيب اين نامه قبل از اسلام وتا مدتي بعدآن به ضم دال دُمباوند، دُنباوند بوده ودر قرون اسلامي آن را با فتح دال دَنباوند (4) و رفته رفته دماوند ثبت كرده اند كه با نام پهلوي آن مطالبقت دارد. اكنون نيز نام كوه و شهر با فتح دال دَماوند (5) معروف است.

اين نام از دو جزء تركيب شده، دُم يا دَم + آوند يا دُما يا دَما + وند؛ نامهاي دُمباوند و دُنباوند و دَنباوند نيز از دو جزء تركيب شده است. دُمب dumb يا دُنب dunb يا دَنب denb به علاوه آوند avend سا وَند vand در هر صورت اين نامها از لحاظ معنايي براي كوه دماوند، تفاوتي با يكديگر ندارند.

دَم(dam) (6) ( فرهنگ دهخدا، معين، فره وشي، 1346: 102) يا دَنب، همان دَم زبان پهلوي از مصدر دفتن daftan به معني تف و گرما يا بخار وگاز است و آوند به معني ظرف مي باشد ( فرهنگ دهخدا ، معين، برهان قاطع و 1971: Mackenzie).وند نيز پسوند نسبت است و در زبان فارسي باستان فراوان بكار رفته مانند ورجاوند varc a vand  باشكوه و  به معني « دارنده ارج» مي باشد.( جنيدي: 1360، ص 196و فره وشي: 1346، 102).

بدين ترتيب مي توان گفت اين نام به معني ظرفي است كه داراي تف و گرما يا بخار و گاز  باشد و به همين علت آن را به قله ي بلند البرز كه زماني آتشفشاني (7) بوده اطلاق كرده اند. درباره ي اطلاق اين نام به كوه به معناي فوق شكي نيست ولي درباره چگونگي اين نام احتمالات زير را مي توان مطرح كرد:

اين نام به صورت ضم دال دُماوند در ميان روستاييان منطقه رايج بوده و در لهجه ي مازندراني نيز «دُمب» دُمال ، دُمبال و دنبال به معني پشت و دنبال (8) مي باشد.ياقوت در معجم البلدان ( ج 2 ص 475) داستاني درباره ي نام شهر آورده است كه :« تنها به اين دليل دنباوند ناميده شده است كه فريدون هنگامي كه ضحاك را دستگير كرد، ارماييل را كه آشپز ضحاك بود خواست بكشد، گفت: اي پادشاه عذري دارم،  او را به غار آورد و ساخته ي خود را به او نشان داد و فريدون آن را پسنديد.پس به او گفت: براي من غذايي قرار بده كه در آن حبوبات وگوشت نباشد و وي براي او غذايي درست كرد كه درآن گوشت و حبوبات نبودو از دنبه بود.فريدون به او گفت: دنباونداني» يعني دنبه را پيدا كردي. آن كوه را به نام ناميدند و رفته رفته دُماوند كردند. (ملكونف، 1364، ص 12).

 دو نكته درداستان فوق ديده مي شود و آن تلفظ كلمه با ضم دال است كه هنوز هم در ميان روستاييان رايج است و نيز كلمه « دُنبه» به معناي پشت و دنبال در ميان روستاييان منطقه است. «وند» علاوه بر «دارندگي» در آخر اسمهاي خاص و امكنه (فرهنگهاي فارسِي دهخدا، معين و فره وشي فرهنگ پهلوي) نيز مي آيد مانند نهاوند، ميناوند، گيلاوند (9) و نيز به معناي «نهاد» يا «واقع شده» است و به همين معني فراوان استفاده شده است. (10) بدين ترتيب درباره ي اطلاق اين نام به شهر شايد بتوان احتمال داد كه دُمب، دُمبال، دُنب، دُما و دَما به علاوه آوند يا وند به معني شهري است كه دنباله ي ظرف يا دنباله ي كوه واقع شده است. پس براساس اين احتمال مي توان گفت كه دماوند براي كوه به معناي ظرف آتش يا دارنده ي آتش يا بخار و گاز و دماوند براي شهر به معناي دنباله ي ظرف يا دنباله ي كوه واقع شده مي باشد. اما احتمال اينكه نام كوه به جهت مقام واهميت اسطوره اي كه دارد به شهر دماوند در مفهوم «قلمرو» و «سرزمين دماوند» كه شامل شهرها و روستاهاي متعدد بوده اطلاق شده باشد، بسيار قوي تر بنظر مي رسد.

درباره ي اين نام كسروي ( 1335، 93 و 94) عقيده دارد كه :« دماوندو نهاوند هردو ازدو كلمه تركيب يافته و در كلمه ي «وند» در آخر شريك و يكسان مي باشند، بعلاوه در نامگذاري اين دو آبادي دوري و نزديكي آنها را نسبت به جايي يا شهري ميزان گرفته اند و آنچه را كه نزديك بوده نهاوندو آن ديگري را دماوند گفته اند و «نها» يعني « پيش و روبرو» و «دُما» يعني پشت ودنبال. بنابراين نهاوند يعني « شهر و آبادي يا قلعه ايستاده در دنبال و پشت» و شايد اين نامها را كاروانيان عرب كه از شاهراه (11) روزگار باستان مي گذشتند، قله ي نزديكتر را «نهاوند» و آن ديگري را «دماوند» گفته اند.

درباره ي نظر فوق دو سوال پيش مي آيد (12)، يكي اينكه كاروانهايي كه بين ايران و عربستان رفت و آمد مي كردند، به چه دليل عربستان را ماخذ گرفتند؟ و دوم اينكه اگر كاروانيان عرب بودند، چرا نام عربي بر آن نگذاشتند؟ در حالي كه اين نام ريشه ي زبان باستاني دارد. چنانچه خواسته باشيم نظر كسروي را بپذيريم، آن را بايد به صورت زير اصلاح كرد.

شايد اقوامي كه بين اين دو كوه ساكن بودند، به علت اينكه در يك نقطه ي جغرافيايي خاص در ميان اين دو كوه سكونت داشتند، آنچه را كه پيش روي آنان بوده، «نهاوند» و آنچه را كه پشت و دنبال آنها واقع شده بود، دماوند نام گذاشتند. جايي را كه  خورشيد طلوع مي كرده « پيش و روبرو» دانسته اند و بنابراين لفظ « نها» به اضافه ي «وند» را بكار برده اند و جايي كه خورشيد غروب مي كرده ، « پشت و دنبال» به حساب آمده لفظ «دُما» به علاوه ي «وند» را بدان اطلاق كرده اند و رفته رفته اين نامها براي شهرهاي مزبور استفاده شده است.

بنابر عقيده ي Paul Schwayz و ولاديمير مينورسكي اين اسم از كوچ كردن ميان دو منطقه بوجود آمده است.( 628، 1993، Hourcade).

ويلهام آيلرز (1988) نيز نام دماوند را مورد بررسي قرار داده و از ابتداي دوره ساساني شواهدي را آورده كه دنباونت Dunbavant يا دنباوند به معناي « كوه چند منظره» يا « كوه چند قيافه» "the mountain of many face" بوده است.  اين كوه در زبانهاي يوناني و ارمني و پس از آن در ترجمه هاي عربي به شكل مثلا دُمباوند Dombavend نام گرفته بود. آيلرز سپس توضيح مي دهد كه پس از اخذ اشكال مختلف دراين ميان ( از جمله دنياوند در لهجه محاوره اي) شكل دَماوند توسط فردوسي آورده و ثبت شد و ريشه donb كنار گذاشته شد و به جاي آن دَما dama به معني طوفان بكار برده شد. بدين ترتيب اين اسم كلمات برف و باد را در ذهن بوجود آورد و اين كوه افسانه اي و ابسته گشت. (628، 1993، Hourcde).

نام ديگري كه براي كوه دماوند در منابع ذكر شده «لواسان» است.براي نخستين بار ناصرخسرو در سال 438 هجري در «سفرنامه» ي خود (ص 94) نوشته است: ميان ري و آمل كوه دماوند است مانند گنبدي ، آنرا «لواسان» گويند.

اكنون نيز حوزه اي به نام «لواسان»  ناميده مي شود، شامل چندين روستا بوده و در شمال شرقي ري باستان واقع شده است. اين نام را مردم پهنه ي شرقي كوه دماوند بر كوه اطلاق كرده و احتمالا نه تنها نام خود كوه بلكه تمامي پهنه شرقي كوه را «لواسان» مي گفتند.« لو» به معني «بالا» است و هنوز هم در ميان بعضي ازمردم كوهستاني منطقه مورد استفاده دارد. به عنوان مثال « كوه لرشي يه، به معني « كوه را بالا رفته» يا « به سر كوه رسيده» مي باشد، و كلمه ي« آسان» از ريشه « سن san» و « سنه sana» اوستايي به معني برخاسته است. مردم ناحيه شرقي كوه دماوند كه داراي آيين باستاني زردشتي بوده اند، محل برآمد يا طلوع خورشيد را لواسان مي گفتند. بنابراين كوه دماوند در نظر مردم پهنه شرقي كوه كه از لحاظ جغرافيايي در شرق آنها واقع شده بود و جايگاهي بوده كه خورشيد از پشت آن طلوع مي كرده و يا بالا آمده بنام « لواسان» ناميدند. قابل توجه است كه ناصرخسرو كه اين نام را در كتاب خود آورده، در ماه محرم سال (438 ه) در ري يعني جايي بوده كه كوه دماوند در قسمت شرقي آن واقع شده و نام «لواسان» به معني فوق را تاييد مي كند.

نام ديگري كه آنرا با كوه دماوند يكي دانسته اند نام كوه « بيكني» Bikni « كوه سنگ لاجورد» است كه مكررا در متون آشور نو و به ويژه در آثار تيگلت پيلسر سوم و سارگن دوم آمده است.(108.1974: Levin) (منصوري ، « سنگ لاجورد» ، 1372، ص 62) ( عبدي: 1372، ص 20) اين سلاطين ادعا كرده اند كه « مادهاي دوردست در كناره هاي كوه بيكني» را تحت انقياد خود درآورده اند. از اوايل قرن حاضر تا سالهاي اخير پژوهشگراني چون اُمستد (362، 1923: olmmstead) ، دياكونف (1345، ص 93 و 87) ، كامرون (1365، ص 113 و 132) گيرشمن (1364، ص 93 و 87)، كوليكن (44، 1965: Culican) و ... در تطابق نام بيكني با دماوند هم راي بوده اند ولي هيچ گونه مدركي و دليلي قانع كننده در مطابقت اين دو نام ارائه نداده اند. در متون آشوري آمده است كه كوه بيكني « باشكوه ترين كوه ايران» ، « كوه لاجوردين» ، « كوه سنگ لاجورد» و نيز كوهي است كه در نزديكي آن بيابان نمكي ( دشت كوير) قرار دارد. بنابر نظر پژوهشگران فوق، همه ي اينها اشاره به كوه دماوند دارند.چرا كه در ايران بلندترين و باشكوه ترين قله كه در تمام طول سال پوشيده از برف است و در كنار جاده ي كانهاي لاجورد در بدخشان قرار داشته و در نزديكي آن نيز بيابان نمكي قرار دارد، دماوند است. « روشن است كه تمامي اين دلايل ضعيف اند،  اولادماوند را كسي باشكوه مي شمرد كه آن را ديده باشد و اگر آشوريان دماوند را نديده باشند چه ايرادي دارد كه كوه ديگري را باشكوه ترين كه ايران بشمرند، ثانيا اگر « كوه لاجوردين» اشاره اي مجازي به يك قله ي پوشيده از برف باشد، آن را مي توان به بسياري از كوههاي بين آشور و افغانستان تعميم داد. ثالثا نظري بر وضعيت طبيعي منطقه زاگرس نشان مي دهد كه بعضا در اين اين كوهها مناطقي ديده مي شود كه نسبتا خشكترند، لذا عجيب نيست كه آشوري ها يكي از اين مناطق را به جاي بيابان نمك بگيرند. (عبدي، 1372، ص 21) ، (9-118، 1974، Levin) « از سوي ديگر از شاهان آشوري آن كه بيش از همه به طرف شرق پيشروي كرد، سارگن دوم بود كه هيچ مدركي وجود ندارد كه از دامنه هاي الوند پيشتر رفته باشدو احتمالا سنگ يادمان وي در نجف آباد در غرب همدان نشان دهنده ي دورترين نقطه ي پيشروي اواست.شاهان آشوري ديگر از جمله آسار هادون نيز كه دركنترل كامل زاگرس ناموفق بودند، ادعا كرده اند كه به كوه بيكني رسيده اند.  طبيعتا لشگري كه مي خواست به كوه دماوند برسد، بايد از هگمتانه مي گذشت، اما هيچ يك از شاهان آشوري به اين شهر اشاره اي نكره و در حقيقت هيچ گاه نامي ازاين شهر در متون آشوري نيامده است.( عبدي، 1372، ص 21، 9-118 , Levin)

در سال 1974 دكتر لوين با اشاره به ضعفهاي مشابه در اين باره نوشته است: « گسترش دادن وسعت امپراطوري ماد به جانب مشرق، شناختن قلمرو ححكومتي و موقعيت جغرافيايي آن را مشكل كرده است.براي تعيين حدود وسعت امپراطوري ماد در گذشته دو محل شناسايي و مورد تطبيق قرار گرفته بود كه امروزه بايد كنار گذاشته شوند. يكي از آنا كوه بيكني در منابع آشوري است كه در تاريخ ماد آنجا را با كوه دماوند يكي دانسته اند و تطبيقي خيالي و بدون مدرك است. معروفترين كشورگشاي آشور سارگون دوم بوده كه دورترين لشگر كشي وي به جانب مشرق و از گردنه ي اسدآباد همدان تجاوز نكرده است.» (119 ,  1974  , Levin) او سپس  خود قله ي الوند را به عنوان كوه بيكني پيشنهاد كرد. اين نظريه امروز هواداران بسيار بيشتري نسبت به نظريه بيكني = دماوند دارد.) عبدي‹ 1372، ص 21)

نام ديگري كه براي كوه دماوند ذكر شده « كورورنوس» است.شهرت و آوازه ي اين كوه به جهت عظمت و شكوهش و نيز ارتفاع و نقشي كه در تاريخ اساطيري ايران داشته، به سرزمين يونانيان نيز رسيده بود. بطوريكه يونانيان بوستان اين كوه را با نام « كورونوس» Koronos مي شناختند.(628 , 1993 , Hourcade) (نصرتي، 1377، كيهان فرهنگي، 1377 – ره آورد، 1377).

 

پاورقي:

(1)   البته ماركوارت اين نام را در كارنامه اردشير بابكان با استناد به: كارنامك ، كتاب چهارم، بند 14، ص 286 بصورت « دوباهوند» dubah wand خوانده است. رك: ماركوارت : 1373، 241.

(2)   در كتيبه نرسي (302 – 293 م) در پايكوكي در كردستان شمال كرمانشاه جايي كه آثار ساختماني نرسه پادشاه ساساني وجوددارد از « ساتراپ دنباوند» Strp dunbawand ياد شده است. رك: لوكونين: 1365، 186.

(3)   البته همين نام بصورت ضم دال « دُباوند» نيز آمده است.رك: حموي، ج2، 462.

(4)   در منابع فارسي و غربي تا قرنهاي 4 و 5 هجري به همين صورت ديده مي شود.رك: حدود العالم، ص 147 و نيز ابودلف، 1342، 76 و مختصر البلدان ، 113و طبري، ج 1، 194 و در شعرهاي عربي كه در آغاز اسلام سروده شده نيز آمده است.بحتري در ستايش لشگر المعتز با الله مي گويد:« وز عزعن دنباوند من كل وجهه و كان وقوراً مطمئن الجوانب» و نيز ابن ذي الحبكه در زمان خليفه سوم مي گويد:« و ان دعائي كل يوم ليلة – عليك بدنباوند كم لطويل» رك: معجم البلدان ، ج2، ص 477.

(5)   اين نام مورد تصرف و دستبرد واقع شده است چون قبل از قرون 4 و 5 اين نام بصورت « دماوند» نمي توان يافت.

(6)   درباره واژه « دم» dam از مصدر daftan دفتن و واژه damisn يعني دم نفس  و بخار است.رك: (1971  Mackenzie, )

(7)   در دايرة المعارف فارسي، ج1، ص 556 آمده است: پنجمين دوره از دوران سوم از ازمنه زمين شناسي و چهارمين دوره حركات كوهزايي كه ارتفاعات عمده ايران را باعث شده اند ، دراين دوره شديداً ادامه داشته است. آتشفشانهايي مانند دماوند، سهند، تفتان در اين دوره فوران داشته اند.»

(8)   در زبان فارسي نيز به همين معني است.رك: فرهنگهاي فارسي دهخدا، معين، برهان قاطع و فرهنگ پهلوي ، فره وشي ص 130.

(9)   نهاوند nehavand نام شهري در استان مركزي، ميناوند minavand روستايي در طالقان، گيلاوند gilavand شهري دردماوند.

(10)   «وند» vand «وندن» است كه در زبانهاي باستان ايران به معني  « نهادن» بوده و يكي ازمعناهاي « نهادن» واقع شدن و ايستادن بر جايي است. پس « وند» كه ماضي آن است به معني «واقع شدن » يا « ايستاده بر جايي» مي باشد.رك: كسروي، چهل مقاله، 1335، ص 93 و 94.

(11)   اين شاهراه در جهت شرق به غرب و بالعكس بود. كاروان هاي حامل كالا از بابل به راه مي افتادند و از راه اكباتان (همدان امروزي) و گذرگاههاي مجاور و درياهاي خزر خود را به ناحيه ي باختر ( بلخ) مي رساندند. رك: ماكسيم سيرو، كاروانسراهاي ايران و ساختماني هاي كوچك ميان راها، ص 14.

(12)   مرحوم استاد معين ، در ذيل نام « دماوند» به اين مهم اشاره كرده بود.رك: به پاورقي ذيل نام «دماوند» در برهان قاطع.


بخش چهارم: دماوند در گذر تاريخ

شهر دماوند يكي از قديمي ترين و كهن ترين شهرها در تاريخ روايي ايران است كه بنياد آن را به كيومرث نسبت مي دهند. آثاري كه در منطقه كيلان دماوند براساس كاوشهاي هيئت باستانشناسي ميراث فرهنگي استان تهران ( روزنامه اطلاعات، آبان ماه 1369) كشف و شناسايي شده قدمت اين منطقه را به 14 يا 18 هزار سال پيش مي رساند. آثار و قلاع متعدد كه درناحيه هاي مختلف منطقه دماوند ديده مي شود چنانچه مورد بررسي باستانشناختي قرار بگيرد، قلمرو حكومتي مادها را دراين منطقه مشخص خواهد كرد. شايد پيشينه آنها قرون نهم تا هفتم ق م يعني دوره مادها تخمين زده شود. آثار قلعه بان (آندره گدار 1371:136) در نزديكي لار و آتشدان كنار جاده لار (لويي و اندن برگ 1379: 122) شباهت زيادي به آثاردوره هخامنشي داردو آثاري چون ساغري با سر بزكوهي و سكه هاي پارتي (گريشمن: 1370، ص 111) مربوط به قرن دوم پيش از ميلاد و اينكه آخرين پادشاه پارتي اردوان پنجم ( كارنامه اردشير بابكان: 16) ازدماوند براي مقابله با اردشير درخواست نيرو كرده بود، حكايت از  اين دارد كه در زمان پارتها، دماوند جزو قلمرو حكومتي پارتها بوده است.

نام دنباوند در كتيبه ها و مهرهاي دوره ساساني، نشاني از استمرار و حيات شهر دماوند در اين دوره است. نام مس مغان به عنوان حاكمان شهر دماوند كه نسبت خود را به ارماييل مي رساندند و در منابع و متون پيش از اسلام و دوره اسلامي حاكي ازاهميت اين شهر در پيش از اسلام و بعد از آن دارد، چرا كه دماوند همواره به جهت قرار داشتن بر سه راه فلات مركزي به سرزمين طبرستان اهميت خود را ازدست نداده و واقع شدن بين مازندران و فلات مركزي باعث شده تا موقعيتي عالي از لحاظ نظامي پيدا كند و همواره دروازه مازندران به سرزمين ري محسوب مي شده ودرگيري بين ملوك و سعي آنان در به تصرف درآوردن اين منطقه به همين جهات بوده است.

بدين ترتيب دماوند در طول دوران اسلامي با داشتن حاكماني مستقل با عنوان مس مُغان  كه غالبا با اعراب و سلسله هاي مجاور در جنگ يا صلح بودند.اما در قلعه خويش تا مدتها بعد از پايان عهد اموي به هر نحوي بود سرزمين نياكان خود را از تعرض بيگانگان مصون نگه داشتند تا اينكه در زمان خليفه منصور ، برادر مَسمُغان به نام پرويز كه به درباره خليفه پناهنده شده بود اعتمادو اطمينان خليفه را جلب نمود و او را در حمله به دماوند تحريك كرد و سرانجام به دستور منصور سپاهي كه برادر مسمغان نيز در آن بود به قلعه حكومتي مسمغان كه استوناوند بود حمله برده ، آنجا را فتح كردند. مسمغان كشته شد و دو دختر او به اسارت برده شدند.مهدي با يكي از آن دو دختر ازدواج كره كه مادر منصور بن مهدي است.

پس از شكست كامل مسمغان كه بنا به گفته طبري ( ج 11، ص 4733) مردم دماوند نيز متواري شدند به گونه اي كه به آنها گريز ( حوزي) مي گفتند.احتمالا پس از شكست مسمغان برادرش پرويز به قدرت رسيد و با قبول تبعيت از خليفه حكومت سلسله مسمغان ادامه پيدا كرد.احتمالا پس از مرگ پرويز در سال 164 ه فراشه بنا به فرمان خليفه مهدي والي دماوند گرديد و پس از او در سال 176 ه فضل بن يحيي بن خالد برمك والي گرديد تا اينكه در سال 208 ه مازيار كه از خاندان قارن بود جانشين پدر خويش در جبال مي شود. خليفه مامون او را به پيش خود خواندو بر او نام محمد گذاشت و او را فرامانرواي طبرستان وجبال ناميد.مازيار بر تمامي مناطق طبرستان و جبال ونيز دماوند فرمانروايي مي كرد تا اينكه مابين او و خاندان طاهر رقابتي بوجود آمد و با دسيسه هاي افشين، مازيار از پرداخت خراج طاهريان سر باز زد و سرانجام در سال 219 ه عليه خليفه شورش و طغيان نمود. كوهيار برادر مازيار به طمع رسيدن فرمانروايي طبرستان و جبال برادر خود مازيار را در سال 225 ه تسليم سپاه خليفه نمود كه مازيار دستگير شد و به بغداد برده واو را بردار كردند پس از شكست مازيار طبرستان و مناطق جبال ضميمه قلمرو طاهريان شد.

شهر دماوند از نظر تاريخي همانطور كه ذكر شد بر سر راه فلات مركزي كه طبرستان و ديلم و قومس را به هم وصل مي كردو دروازه طبرستان محسوب مي شد، هيچگاه از نظر قلمرو حكومتي جزء شهر ري نبوده زيرا كه سلسله مَسمُغان كه تا زمان منصور خليفه عباسي قدرت را در منطقه دماوند در دست داشتند،  همواره به صورت مستقل به حكومت خود ادامه دادند هر چند در منابع و متون تاريخي دنباوند جزء شهر ري محسوب شده استو در تمام ادوار تاريخي ايران حاكمان ايراني به اين منطقه رفت و آمد داشته اند. دماوند براي شهرهاي ري و ورامين كه مركز حكومتي ايلخانان مغول هم بوده شايد تنها ييلاق به شمار مي رفته و حاكمان ايلخان در دره ي كالمرد دردامنه دماوند چادر مي زدند و گله و رمه خود را به آنجا مي بردند.

شلنبه مركز شهر دماوند بوده، از اين شهر كه داراي ميوه ها و باغهاي فراوان بوده، بسيار ياد شده و شعري منسوب به بهرام گور در كتاب اصطخري آمده « منم شير شلنبه – منم ببر يله» كه خود را شير شلنبه قلمداد كرده است. از شهر ويمه نيز بسيار ياد شده كه باغ و بوستان ميوه و هواي بسيار سردي دارد. اكنون مكان دقيق ويمه مشخص نيست.ابودلف ( ص 76) نوشته است:« ميان دو شهر دره اي به نام هير( هبر) است و آب آن به خوار مي رود» اگر اين گفته را بپذيريم و شلنبه كنوني را همان شلنبه قديمي بدانيم بايد گفت كه شهر ويمه درست در سمت غربي آن واقع شده است. البته آثار ساختماني در سمت غربي شلنبه مي تواند گواهي بر صحت موضوع فوق باشد.

در منابع و متون تاريخي ازدو شهر دماوند بنامهاي ويمه و شلنبه بيشتر از همه ياد شده است.اما در اين دو شهر هيچگاه حوادث عمده اي رخ نداده است.

شهر زيباي دماوند با أداب و رسوم غني خود در ميان دره اي كوچك و زيبا كه پوشيده ازدرختان ميوه است واقع شده و رودخانه هاي تار از وسط اين شهر عبور مي كند كه چندين بار طغيان كرده و شهر را ويران كشده است.از شهر، كوه زيباي دماوند قابل رويت نيست. اين شهر يك مركز تجاري، اداري فعال بوده و يك استراحتگاه تابستاني و ييلاقي به شمار مي رفته كه در همه اوار تاريخ به جهت  داشتن آب و هواي خوب ييلاقي مورد توجه بوده است و هم اكنون نيز جمعيت زيادي از اهالي تهران در آن سكونت دارند. پيش از جنگ جهاني دوم بسياري از خانواده هاي يهودي در اين شهر همانطور كه در ساير شهرهاي البرز مركزي محل سكونت بهايي ها بوده است، ساكن بوده اند كه از اين شهر كوچ كرده اند.

دماوند تا قبل از ساختن جاده تهران آمل از طريق جاده هاي دره اي هراز، در حدود سال 1329 ش (1950 م) بر روي قديمي ترين مسير سلسله البرز قرار گرفته بود و داراي كاروانسراها و پل ها و قصرهاي متعددي از دوره صفويه بوده است. اين جاده در سال 78 – 1877 توسط مهندس اطريش به نام آس گاست احداث شده است و بنا به دستور ناصرالدين شاه پيكر ايستاده او را به صورت برجسته در گردنه بند بريده حك شده است.

وقتي كه شهر تهران گسترش يافت، در آبان ماه سال 1325 هجري شمسي دماوند به شهرستان تبديل شد و راه ها توسعه يافتند، تريلي ها ديگر از اين شهر كوچك عبور و مرور نمي كنند بلكه مستقيما به پايتخت مي روند. در گذشته مسافرين فقط در هنگام عبور از جاده هراز در زمستان چنانچه ، طوفان بوده و يا هنگامي كه از گردنه هاي امامزاده هاشم و لاريجان مي خواستند عبور كنند تا زمان مساعد شدن هوا دردماوند توقف مي كردند.البته اكنون با وجود گسترش و توسعه راهها  توقف در مسير راهها آسانتر شده است وديگر نياز به برگشتن و توقف دردماوند نيست.متاسفانه ديگر از بازار كوچك و قديمي دماوند و نيز كاروانسراهايي كه محل توقف مسافرين بوده خبري نيست و اكثرا رو به وراني نهاده اند. به هر صورت با گسترش و توسعه راهها، ادارات، كشاورزي و تجارت، خصوصا حضور اهالي تهران به هنگام تابستان پيشرفتهايي را سبب شده است. از سال 1375ه 1978 م چشمه بزرگ آب معدني بطريهاي سربسته اي را توليد وصادر مي كند.

آثار تاريخي متعلق به دوره هاي سلجوقيان و ايلخانيان مغول و صفويه در شهر دماوند يه يادگار مانده است. مسجدجامع دماوند كه بر بالاي تپه اي مشرف به شهر واقع شده، بنا به روايتي بر روي باقيمانده هاي آتشكده بنا شده است. يافتن نمونه قديمي اين  مسجد در ايران كار ساده اي نيست.متاسفانه سي سال قبل جهت تعمير و مرمت ساختمان مسجد، تصميم به تخريب مسجد گرفته شد و سرانجام ساختمان ديگري برروي بناي قديمي ساخته شد.البته با كوشش و تلاش اداره باستانشناسي توسط استاد كياماري ستونهاي مسجد و محراب همچون بناي قديمي مسجد بازسازي گرديد.البته منار مسجد فعلي همان منار دوره سلجوقي است فقط قسمت بالاي منار مورد مرمت و تعمير قرار گرفته است. در هر صورت بناي فعلي مسجد جامع دماوند با اندك آثار باقيمانده از دوره سلجوقي چون مناره زيبا و ستونها و محراب بازسازي شده و نيز كتيبه هايي از دوره صفويه بر بالاي تپه اي مشرف به شهر همچنان خودنمايي مي كند.

در قسمت شرقي شهر دماوند مقبره برجي زيبا و باشكوه ازدوره سلجوقيان بر بالاي تپه اي ديده مي شود.  اين مقبره « برج شبلي»  نام دارد و در نزد مردم به نام « شيخ شبلي» شهرت دارد از لحاظ آجركاري و تزئينات آجري بسيار ارزشمند و زيباست و با برجهاي مقبره اي خرقان قزوين قابل مقايسه است. اين بنا ازداخل و بيرون هشت ضلعي بوده و گنبدي هشت ضلعي دارد. در هر ضلع اين بنا ، اسپر تزئيناتي جداگانه اي كه با آجر كار شده ديده مي شود.

هنگام ورود به داخل بنا،  چند پله به زيرزميني راه دارد كه سردابه است كه هيچ قبري درآن ديده نشده است. اين بنا آنطور كه از اسم آن پيداست متعلق به شيخ ابوبكر شبلي عارف نامدار و معروف قرن چهارم هجري است.در كتاب تذكرة اولياء عطار آمده كه شبلي حاكم دماوند بود كه به بغداد رفته و درآنجا با عارفان آن ديار آشنا مي شود.حكومت را رها مي كند و از مردم دماوند حلاليت مي طلبد و سپس عارف مي شود.قبر او در مقبره خيزران بغداد است. اين مقبره برجي را بناي يادبود شبلي مي دانند.

بنايي ديگر كه در محله درويش ديده مي شود بنايي ازدوران ايلخانان مغول است كه بنام عبدالله وعبيدالله معروف است. اين بناي زيبا كه داراي پلان هشت ضلعي و به صورت پرده دار بوده و 33 لبه دارد بنايي عظيم و بزرگ است كه آن را متعلق به عبدالله فرزند امام جعفر صادق(ع) مي دانند كه به هنگام ورود به دماوند شهيد شده است.اين بنا داراي گنبدي مخروطي شكل است و ازداخل نيز هشت ضلعي بوده و داراي طاق نماها و نيز زيرگنبد داخلي داراي كتيبه اي از دوره صفويه به خط ثلث است .اين بنا با برج مقبره اي علاءالدين ورامين و بناهاي هم دوره خود قابل مقايسه است.

بناي ديگر بناي امامزاده عبدالله است.اين بناي عظيم و باشكوه با پلان دايره ايش كه دندانه هاي آن از روي پايه ي  آن تا زير گبند رفته و سپس گنبد هرمي شكل روي آن بوجود آورده اند. قسمت داخلي آن نيز داراي پلان دايره اي شكل با طاق نماهاي عميق است كه هيچ گونه تزئنيات در آن به چشم نمي خورد اين بنا با 44 دندانه وبا قطر دايره اي عظيم كمتر مي توان براي آن نمونه اي يافت.

بناي ديگر مربوط به دوره صفويه كه متاسفانه مورد تعمير و تغييرزيادي قرار گرفته و از حالت اوليه خود خارج شده، شمس الدين محمد نام دارد. نماي بيروني آن را با نماي آجري جديد كار شده و قسمت داخلي آن همان حالت اوليه را  داراست. متاسفانه به جهت اينكه در كنار رودخانه واقع شده، طغيان رودخانه بارها آسيب جدي و فراواني به آن وارد شده است.

علاوه بر آثار ذكر شده بايد از امامزاده هفت تن و هشت تن نام برد البته از لحاظ تاريخ هنر معماري چندان قابل اهميت نيست. تمام قسمت هاي اين دره، شهر اصلي و دهكده ها گسترده شده، حسينيه ها و تكيه هايمتعددي وجود دارد كه دلالت بر سنت تعزيه دارد.

چنارهاي كهنسال شهر دماوند كه در محله هاي اين شهر ديده مي شود با قدمت حداقل 400 – 500 ساله زيبايي و شكوه خاصي به محله ها بخشيده است كه جا دارد مورد حفاظت جدي قرار بگيرد.