ما و دهه ي چهارم انقلاب اسلامي

حميد مشهدي آقائي

اشاره

آنچه مي خوانيد، يك مقاله است كه آن را به صورت مصاحبه سر و سامان داده ام. سوالاتي مهم درباره انقلاب اسلامي كه رو به آينده دارد و به ‍‍«آنچه بايد بشود» ربط پيدا مي كند.

مخاطب اصلي اين مقاله مرا جوانان، دانشجويان و طلاب و باقي اهل مطالعه و نظر مي دانم. معتقدم نگاه آينده نگر، فرصت محور است وچالشها را هم مي بيند اما آنها را حل مي كند ياكاهش مي دهد و از سر انفعال و وادادگي عمل نمي كند. استدعايم اين است كه بخوانيد و نقد كنيد! اگر خدا بخواهد قصد دارم، به تحليل انقلاب اسلامي از منظري ديگر بپردازم. راستي اگر توانستيد سخنراني آينده انقلاب اسلامي استاد شهيد مطهري را حتما بخوانيد.

*  *  *

1. ضرورت پرداختن به دهه ي چهارم انقلاب به عنوان موضوعي ويژه چيست؟

دهه چهارم انقلاب آينده ي نزديك و پيش روي ماست. فرداي چسبيده به امروز ماست. يك فرداي دور دست نيست؛ ما چاره اي جز تفكر ، تدبير و برنامه ريزي براي اين فرداي امروز گونه نداريم. تازه ما دير شروع كرده ايم، خيلي دير! شب امتحاني و دقيقه نودي!

اين فضاي به وجود آمده هم كه به تدريج دغدغه فرداي خود را دارد حاصل هشدارهاي هوشمندانه ي آقاست! اصلا خاصيت مومن آينده نگري و آينده نگري و آينده سازي است. هم در بعد شخصي و هم در بعد اجتماعي. اصولا كساني كه دائم ورد زبانشان «چرا اينگونه شد؟» و «چرا اينطور شد» است آدمهايي هستند كه براي فردا هم مي گويند « چه مي شود»، مومن سخنش « چه بايد بشود» و « بايد چه كنيم» است.آينده را خود مي سازد و مي پردازد.انسان مومن و انقلاب آينده را يافتني نمي داند، ساختني مي داند.

شما به تعاليم ديني نگاه كنيد. متوجه مي شويد تاكيد شگرفي بر برنامه ريزي هاي دوره اي است.به زيبايي، هم قرآن، هم روايات دوره هاي زندگي انسان را تقسيم و ترسيم كرده اند! اين يعني آدم بايد بنشيند به راي هردوره  و بازه زماني تدبير كند و بينديشد. براي نوجواني، براي جواني، براي ميانسالي، حتي آنجا كه انسان كودك است براي پدر و مادر وظيفه تعيين كرده است. مثلا هفت سال اول، هفت سال دوم، هفت سال سوم و ... . از اينها بالاتر، علاوه بر اينكه براي دوره هاي زندگي برنامه ريزي مي كند، بايد نگاه كلان تري هم داشته باشيد. چقدر آموزه هاي زيبا و مشاوره هاي راهگشا در قرآن، روايات و سيره معصومان وجوددارد كه مع الاسف به آن كمتر توجه مي شود.آنقدر واژه هاي متنوع، گوناگون، جامع و عميق درباره
«آينده» وجود دارد كه  انسان تعجب مي كند. در هيچ مكتبي شما اين توجه را نمي بينيد. حتي ما را به « ابديت» هم توجه داده اند؛ گفته اند : براي ابديت كار كنيد، يك نگاه معتدل و متوازن كه مي گويد: ''جوري عمل كن كه گويا ساعتي ديگر مي ميري و به گونه اي برنامه بريز كه انگار تا ابد مي ماني''. اين يعني در حالتي از خوف و رجا و اتصال به مبدا هستي. به سوي آينده حركت كن واساسا انقلاب اسلامي ما كه برگرفته از آموزه هاي ناب شيعي است آينده را با خود به همراه دارد. شعارهاي گذشته و حال ما آينده را فرياد مي زند. مگر ما مي توانيم بدون نگاه به آينده حركت كنيم. اين يك جنبه.

نكته ديگر اينكه؛ بعضي از نقطه هاي زماني، به علل مختلف ، نقاط حساس تصميم گيري هستند. آن هم تصميم گيري سرنوشت ساز براي آينده. نقطه ي تجديد نظر، نقطه ي پالايش و تصفيه، نقطه ي اصلاح، نقطه ي شكوفايي، نقطه ي جهش، نقطه ي تغيير. اين نقطه هاي زماني را بايد دريافت. نمي شود نشست و با اين ايام فال زد، سستي و بي خيالي و باري به هر جهت عمل كردن خسارت هاي عظيم تاريخي را به دنبال خواهد داشت. اين همان چيزي است كه ما از آن به « نقطه ي عطف» ياد مي كنيم و بعضي را به خاطر دريافتن اين نقاط، تحسين و گروهي را به علت هدر دادن آن ها مذمت مي كنيم. الان ما چقدر گذشتگان را به خاطر سستي در « بزنگاه ها» و « نقطه هاي عطف» سرزنش مي كنيم. از صدر اسلام تا سده اخير. به گمان من دهه چهارم يك بزنگاه تاريخي و نقطه حساس و سرنوشت ساز است.چرا كه:

اولاً: جامعه ي كنوني ما با تمام وجود آماده يك تغيير، يك جهش و رقم زدن يك نقطه ي عطف شگفت انگيز در مسير خود است. ميل به تغيير، اصلاح و پيشرفت وجه مشترك همه گفتمان هاي حاضر  در داخل كشور است.

ثانياً: به جرات بايد گفت كه آبرو و حيثيت نظام اسلامي كه سه دهه با خون شهداء و ايثارگري ملت و زحمات امام عزيز و رهبر فرزانه و همه اقشار ملت حراست شده ، در گرو عملكرد دهه چهارمش است. اين ملت، به حق! حالا نتيجه ي جانفشاني ها، استقامت ها و مبارزات صبورانه ي خود را طلب مي كنند. بهار انقلاب فرا رسيده ومردم در انتظار ديدن شكوفه هاي با طراوت و ميوه هاي شيرين آن هستند. مطالباتي كه به همه عرصه ها نظر دارد، منحصر در مطالبات مادي هم نيست.اتفاقا مطالبات فرهنگي مردم بسيار بالاست. مردم چشم انتظار تحقق شعارها و آرمانهاي انقلاب هستند.در پايان اين دهه عذري براي عدم تحقق بسياري از اين شعارها و آرمانها نيست.

ثالثاً: تدوين و امضاي سند چشم انداز بيست ساله هم به خوبي انجام شده است. من فكر مي كنم آقا با امضاء سند چشم انداز - كه عاملانه و محققانه و واقع بينانه است - از آبروي خود مايه گذاشته اند، خوب! بخش عظيمي از تحقق اين سند در اين دهه است. يعني تاپايان سال 1397 ، حدود 6 سال به پايان بيست سال چشم انداز باقي مانده است.

نسل انقلاب بايد از جان و آبروي خود مايه بگذارد. بنظرم خيلي از ما چشم انداز را جدي نگرفته ايم.معتقدم همه دانش آموزان ما در كتاب هاي درسي، در اردوهاي فوق برنامه دانشجويان و طلاب و مسئولان ما بايد با واژه واژه چشم انداز آشنا شوند. روي آن كار كنند، مطالبه كنند.اين يك مطالبه ي استراتژيك است.

2. براي تبيين هر چه بهتر دهه چهارم انقلاب به چه موضوعات و مولفه هايي بايد پرداخته شود؟

بي ترديد يكي از مهمترين مولفه ها و موضوعات، شناخت هويت حقيقي انقلاب اسلامي و تعمق و دقت موشكافانه در آن است. محكمات و متشابهات انقلاب را بايد تشخيص داد و تبيين كرد تا امر بر خود ما هم مشتبه نشود. دهه چهارم، دهه تغييرات همه جانبه و اصلاحات فراگير است، تعارف بردار نيست.دراين تغييرات ما بايد از ماهيت و هويت انقلاب اسلامي آگاه باشيم تا بتوانيم درستي و نادرستي تقسيمات را رصد كنيم. برخي از امور اگرچه اين سالها « عَرَض لازم» انقلاب بوده است اما ذاتي انقلاب نبوده است. در اين نقطه ي عطف ، مي توان آنها را شناخت، اصلاح كرد يا كنار گذاشت. اين يكي از مسئوليت هاي مهم نخبگان مومن و انقلابي است.

مولفه ي ديگر بحث « كارآمدي» است. اگر مااين فرصت را براي شعار دادن هدر بدهيم خطاي بزرگي است. افتادن به مباحث انتزاعي، واژه سازي هاي كليشه اي، اين سال ها آفت محافل فرهنگي و انقلابي ما بوده است. ما در اين دهه نياز به شعارسازي و شعار تراشي داريم. رهبر عزيز اشاره فرموده اند و مكرر هم گفته اند كه شعارها و آرمانها همان شعارهاي اول انقلاب است، جامعه ما نبايد دوباره شاهد گشايش مغازه هاي دونبش توليد وعرضه كلمات وتركيب هاي تازه ي غربي باشد.ادبيات انحرافي كه سالها وقت ما را گرفت و اگر تيزبيني آقا نبود حتما ضربات بيشتري برمي خورديم. ببينيد آقا چقدر از گفتمان دولت نهم و دهم تقدير مي كند. فارغ از عملكردها، يكي از نقاط مهم و مثبت اين دولت رجعت به همان شعارهاي اول انقلاب است. شك نكنيم كارآمدي نظام در وادادگي و انفعال نيست، .در پافشاري روي همان اصول و شعارهاست.

نكته ي ديگر بازخواني منصفانه و با احاطه ي همه جانبه ي تاريخ سه دهه گذشته ي انقلاب و حداقل سه دهه ي قبل از آن است. بازخواني كه متضمن اعتدال و وحدت و معطوف به واقعيت است.

... بازخواني هاي مرسوم و نقاط ضعف و قوت شناسي فعلي، بيشتر انگ زني سياسي و حزبي است تاواقعي و همه جانبه انديشي. برخي از بازخواني ها هم قيافه ي اپوزيسيون گرفته است. ما براي رقم زدن اين نقطه عطف عظيم به همه ظرفيت ها و تجارب انقلاب، نياز منديم - البته با اصلاح و پالايش - اما اين كار حزب زدگان و جناح زده ها نيست. در همه ي اين سالها اين گونه عيب بيني و آسيب شناسي  توسط احزاب عليه هم صورت گرفته اما اثري جزء تضعيف نظام وكاهش اعتماد مردم در پي نداشته است.

هشدارهاي تكان دهنده اخير رهبري را مكررا شنيديم كه فرموده اند : عده اي براي كوبيدن دولت، نظام را هدف رفته اند و بالعكس. اينجاست كه من معتقدم نخبگان جوان و فرهيختگان حوزه ودانشگاه بايد نقش ممتاز و مشخص خود را ايفا كنند، چرا كه اين گروه مي توانند با ملاك هاي ديني وعلمي بدون انگيزه ها، تعلق ها و كينه هاي حزبي و سياسي، سره را از ناسره تشخيص دهند. البته انديشمندان و تئوري پردازان هم بايد دقت كنند، الان مي بينيم برخي از خوبان - حتي - نشسته اند و مي گويند چرا آموزه هاي انقلاب تئوريزه ونهادينه شده است. براستي سه دهه، آن هم سه دهه اي كه دو دهه ي آن پر از فراز و نشيب و جنگ و ... بوده است، فرصت زيادي بوده است؟! منكر هدر دادن بسياري از فرصت ها نيستم، اما برخي از تحليل هاي انتزاعي و كنار گود را هم نمي پسندم.

مولفه ي ديگر مفهوم خود « انقلاب» است. از دهه چهارم انقلاب سخن مي گوييم. يعني انقلاب را ادامه دار مي دانيم. آن هم « انقلاب اسلامي» يعني هم مي خواهيم انقلابي عمل كنيم و هم اسلامي. اين بايد مشخص شود نسبتش با پيشرفت و توسعه ي پايدار چيست؟ تعاريف مرسوم جامعه شناسي ، از انقلاب به ما كمك نمي كند، حتي در مواردي دور مي كند. راز بسياري از بريدن ها و دور شدن ها محو شدن عده اي از انقلابيون سابق در تعابير مرسوم و كليشه اي در عرصه هاي مربوط به انقلاب و مديريت است. در اين باره نمونه هاي زيادي است كه جاي پرداختن به آن نيست.

اجازه بدهيد به يك نكته ديگر هم بپردازم. در ادامه مطلب قبلي من فكر مي كنم ، حوزه تحقيق و پژوهش و تلاش در جنبش نرم افزاري از عرصه علوم تجربي بايد هر چه سريعتر به عرصه ي علوم انساني هم سرايت كند.ما در جنبش نرم افزاري كه يكي از زيرساخت ها - بلكه مهمترين زيرساخت  پيشرفت در دهه آينده است، بدون پالايش و بازتوليد گزاره ها و آموزه هاي اين علوم كارمان ناقص خواهد ماند. براي كساني كه اهل مطالعه هستند كتاب ارزشمند و كم نظير « تغييرات انسان به انسان» آيت ا... جوادي آملي را توصيه مي كنم.

3- چرا پيشرفت وعدالت به عنوان گفتمان دهه چهارم از سوي مقام معظم رهبري تعيين گرديد؟

اين نام گذاري از ابتكارات آقاست. مقام معظم رهبري با يك نگاه فرصت محور ( نه چالش محور) ، باز منظر يك فقيه ژرف انديش كه عمق فقاهت ايشان عمق آسماني دارد ( يعني از منظري بالا و از افقي بسيار بالاتر از ديگران به مسائل مي نگرد) بر مبناي يك نظام منسجم فكري در حوزه ي مفاهيم ايده ها، نظريات فرهنگي، اجتماعي، سياسي، علمي را با عقبه هاي مستحكم كارشناسي و با نگرشي تطبيقي به نظريه هاي موجود ارائه مي دهد. ايشان بخوبي نشان داده اند كه صاحب انديشه عميق سياسي و دكترين هاي راهگشا هستند كه يكي از آنها '' گفتمان سازي'' انقلابي و ديني بر مبناي شعارهاي اصلي انقلاب و امام است كه در تحليل جداگانه اي بايد به اين موضوع پرداخته شود. با توجه به اين نكته مي توان چرايي اين نامگذاري را در يك دليل عمده بايد جستجو كرد:

به دليل نياز و ضرورت كشور و جامعه به اين دو عنصر. ما بدون دو عنصر پيشرفت و عدالت، حرفي براي گفتن نخواهيم داشت. پيشرفت محصول يك جامعه دانايي محور، پرسشگر، تلاشگر - بويژه جوانان - است و عدالت رهاورد يك انديشه ي بلند آسماني. معتقدم واژه پيشرفت ( نه توسعه) كه آقا انتخاب كردند ، خود پيام بزرگي دارد. توسعه در مفهوم رايج خود با بسياري از آموزه هاي ديني و انقلابي ما قابل جمع نيست. لذا التهاب واژه پيشرفت و عدالت يك التهاب دقيق است. اگرچه عده اي نيز جمع پيشرفت وعدالت را هم ناشدني مي دانند. اتفاقا هنر انقلاب و اهالي انقلاب اسلامي در اين سه دهه جمع بين مقوله هايي است كه بسياري يا اكثر از مردم و صاحبنظران آن را متضادو متناقض مي دانند. عدالت و پيشرفت از همين مقوله است. نظريه هاي رايج اجتماعي واقتصادي معاصر در جمع بين اين دو مولفه با چالش روبرو مي شوند و هر بار از يكي به نفع ديگري كوتاه آمده اند و اينگونه است كه جامعه اي كاريكاتوري ساخته مي شود كه هميشه يك پاي آن مي لنگد. در دوره سازندگي و اصلاحات ديديم كه عده اي همين نگاه را ترويج كردند و ما امروز ميراث دار بسياري از همان نگاه هاي غلط هستيم. متاسفانه در اين سه دهه برخي از ما در جمع بين اين دو عنصر با مشكل جدي مواجه بوده ايم و هر بار از يكي به نفع ديگري صرفنظر كرده ايم و آن را مهجور قرار داده ايم كه البته اگر در همين مورد هم دقيق تجزيه وتحليل كنيم ريشه اي مشكل نه از نظريات ديني و انقلابي ، بلكه از حاكم شدن الگوهاي غربي و شرقي در هر دوره بر نگاه مديران و سياستگذاران دولتي بوده است. در دهه اول انقلاب حاكميت ديدگاه هاي سوسياليستي و دردهه هاي بعد نگاه هاي سرمايه داري در ليبرال دموكراسي و البته همه اين ها متاسفانه به نام اسلام وانقلاب و از سوي كساني كه در بستر انقلاب باليده و رشد كرده بودند. البته بسياري از آنها چندان هم مقصر نبودند.انقلاب اسلامي و نظام اسلامي ما يك مدل جديد از انقلاب و نظام سازي بود. اما گروهي هم تقصير داشتند و نهادهايي هم و در ميان سهم قصور و تقصير حوزه و دانشگاه بيشتر از  همه به چشم مي آيد.

 در دهه ي چهارم بايد تكليف اين كار را روشن كرد واينجاست كه بايد منتظر چشيدن شيريني نهضت نرم افزاري بود.اينجاست و در اين گردنه هاست كه بايد حوزه و دانشگاه خيلي خيلي جدي وارد شوند.تاكيد رهبر انقلاب به گفتمان عدالت و پيشرفت كليد رهايي ما از الگوهاي تحميل شده ي شرق و غرب است.اگر در اين امر موفق شويم قله اي را فتح كرده ايم كه ديگر موانع در برابرش حكم تپه دارندوبه راحتي فتح مي شوند و آرمان نه شرقي ، نه غربي، جمهوري اسلامي عينيت قطعي و كامل مي يابد. چرا كه عدالت و پيشرفت تكامل يافته آرمانهاي انقلاب است.در زير چتر عدالت و پيشرفت كه استقلال با ثبات و فعال ( نه منفعل) و آزادي و در نهايت نظام كارآمد جمهوري اسلامي تحقق مي يابد.

4. با توجه به اهداف دهه چهارم انقلاب مهمترين شاخصه هاي جوان انقلابي چيست؟

اولين شاخصه و ويژگي جوان انقلابي  دهه ي چهارم « اميد» است. اصلا مي شود گفت « اميد» ذاتي انقلاب است.انسان انقلابي كسي است كه اميد به تحول و تغيير و اصلاح دارد و بر همين اساس تلاش مي كند و در تقابل مشكلات و موانع ايستادگي مي كند و صبر مي ورزد. معنا ندارد كه كسي از تغيير و اصلاح نااميد باشد و باز هم بخواهد انقلابي بماند. چنين آدمي نهايتا يا اعتراض كور مي كند يا نق مي زند و ديگر هيچ! تاكيد مقام معظم رهبري بر اميد از همين باب است. سير صحبت هاي آقا را ببينيد، جلسه اي نيست وصحبتي نيست كه در آن بر اميد تاكيد نشود و ترويج نااميدي را خيانت و جهالت ننامند. عده اي تعجب آميز و برخي هم با جملاتي حاكي از شگفتي، علت اين همه محبت آقا از آينده ي روشن را برنمي تابند.مشكل اينها اين است كه نگاه كلان نگر و كل نگر ندارند،  جزيي نگري و جزيي انديشي حاكم بر نگاه ها و قضاوتهاي اينهاست. ما وقتي مي گوييم اميد به آينده، اصلا نمي خواهيم مشكلات و سختي هاي بزرگ مثل فقر، فساد، فحشا، تبعيض، دوري برخي مسئولان از آرمانها، تجمل گرايي، تاثيرپذيري جامعه از فرهنگ غرب و ... را انكار و نفي كنيم. « اميد» نفي مشكل ها و سختي ها نيست، نفي تفكر تغييرناپذيري  و انكار روحيه ي « نمي شود» و « نمي توانيم» است.اگر عنصر « اميد» در رهبري امام و آقا و انقلابيون نبود، ما در مراحل انقلاب به پيروزي  نمي رسيديم. شما مسير انقلاب را نگاه كنيد، اگر امام مي خواست معطل چه كنم چه كنم هاي خيلي ها بشود، اگر مي خواست نصايح مشفقانه خيلي ها را بشنود، اگر مي خواست قصه هاي نااميدي « مشت و درفش» و « تن وتانك» را بپذيرد مي بايست همان پانزده خرداد مبارزه را ببوسد و كنار بگذارد. در طول دوران پيروزي و پس ازآن خيلي انقلابيون بريده را بررسي كنيد. اكثر قريب به تمام همان هايي هستند كه در بزنگاهها خسته مي شدند، غر مي زدند و مي بريدند. اينها لزوما آدمهاي بدي نبوده ونيستند و وابسته به رژيم شاه و استكبار هم خيلي از آنها نيستند، خيلي هاشان مومن، متدين واخلاقي و اهل مبارزه بودند اما در همان دوران همان مشكل شان نااميدي بود. الان هم همين است.اينها كه دم از نااميدي مي زنند به اندك سختي، امام زمان (عج) را صدا مي زنند، باور كنيد در همان دوران هم شعار نمي شود را در محضر حضرت سر مي دهند. در دهه چهارم ما بيش از  هر چيز به اميدوار بودن محتاجيم با هر زبان كه مي شود،  با هر تلاشي كه امكان پذير است بايد روح اميد حاكم باشد. اگر نباشد ما هم مثل بريدگان، مي بُريم. مشكلات هست، زياد هم هست اما اتفاقا هر چه مشكلات بيشتر، نياز به اميدواري هم ضروري تر. ما ذخيره ي پايان ناپذير و تجربه اي گرانسنگ از معجزه ي ''اميد'' را داريم. چندي قبل حضرت آقا به گروهي كه نزد ايشان در بيان مشكلات دم از نااميدي زده بودند، فرمودند كه ''يعني وضعيت ما از زمان طاغوت هم بدتر است؟! آن زمان با همه سختي ها و شكنجه ها و رنج ها پيروز شديم. حالا با اين همه تجربه موفق نمي توانيم؟!! از قضا دليل اميدواري هم بيشتر است، مهمترين دليل پيروزي انقلاب، دفاع مقدس و بسياري از شگفتي آفريني هاي نسل انقلاب است. اگر انقلاب به پيروزي نمي رسيد! مي گفتيم هر كار كرديم نشد!  كشته داديم و زنداني داديم اما نشد! اما حالا چه؟ ما بخش عظيمي از راه را آمده ايم. نااميدي در اين شرايط رفيق نيمه راه بودن است. به قول سعدي «عهد نابستني از اول به از آني كه ببندي و نپايي». لطفا يك نفر به من بگويد در كجا ما راه درست اسلام و انقلاب را رفته ايم و شكست خورده ايم؟! فقط يك نمونه بياوريد. ما هر چه تلخي و ناكامي داريم از دوريمان از اصول انقلاب است''.

شاخصه ي ديگر، دغدغه مندي است. جوان انقلابي دهه چهارم بايد دغدغه گفتمان دهه ي چهارم يعني دغدغه ي عدالت و پيشرفت را داشته باشد، دغدغه ي متعارض با اين دغدغه ها به سود جريان انقلاب نيست. متاسفانه بعضي از انقلابيون دردهه هاي گذشته دغدغه ي هر دو يا يكي از اين دو را از دست دادند و آب به آسياب دشمن ريختند، آن وقت ما از زبان آنها حرف هايي مي شنيديم كه منافي ضرورت پيشرفت و عدالت در جامعه در جامعه بود  يا به بي تفاوتي و دغدغه هاي فردي و پيش پا افتاده در حد يك مجموعه و يا حمله  و يا ... مي رسيد. جوان انقلابي اين دهه بايد در اين موضوع حساسيت ويژه داشته باشد.

شاخصه ي ديگر تخصص و دانايي است. '' دانايي محوري'' بر مبناي '' توليد علم بومي'' و نگاه درست به انسان. تحقق عدالت و پيشرفت بي هيچ حرفي نيازمند تخصص ماست. اين از نقطه هاي ضعف ما در دهه هاي قبل بوده است. گفتمان دهه چهارم انقلاب بايد گفتمان تخصصي و علمي هم باشد.جوان دهه انقلاب بايد به سرعت - نه عجله - و با يافتن راههاي ميان بر اين شاخصه را به دست آورد و نگذارد مسئوليت هاي كليدي وحساس كشور  در دست ديگران قرار گيرد.

5. فرصت ها وچالش هاي پيش رو در دهه چهارم انقلاب كدامند؟

نكته ي ظريف در زندگي همه ما،  و از جمله و به ويژه در انقلاب اسلامي اين است كه معمولا فرصت ها وچالش هاي پيش رو در بسياري موارد يكي هستند. يعني آنچه كه مي تواند مايه ي چالش، ضعف و آسيب تلقي شود، دقيقا هماني ست كه مي تواند به عنوان فرصت ، نقطه ي قوت و سرمايه استفاده شود.هنر رهبري امام و آقا در اين سه دهه و قبل ازآن اين بوده كه تك تك اين چالش ها را به فرصت تبديل كرده اند. تمام حوادث انقلاب مثل ترورها، آشوب ها، دفاع مقدس، تحريم اقتصادي همه چالشهايي بوده اند كه تبديل به فرصت شده اند. بنظر من در دهه چهارم همه چالش ها -  حتي دروني - به شرط هنر مديريت مي تواند تبديل به فرصت شود. مسئله جمعيت، مسئله جمعيت جوان، مسائل سياسي مثل هسته اي و ... همان فرصت هاي ما هستند. اما در كنار اين ها ما يك سري چالش هاي باسابقه داريم كه بايد تكليف آن را در دهه چهارم و تا پايان زمان چشم انداز روشن كنيم. چرا كه بدون آن عدالت و پيشرفت تحقق كامل نمي يابد. بنظرم بهترين آنها تحول در نظام تعليم وتربيت  به ويژه در آموزش و پرورش است هر جور كه نگاه كنيم يك سري مشكلات به آموزش و پرورش برمي گردد. نقطه ثقل و محور چالش ها، مشكلات ما در همين جاست. آموزش عالي ، فرهنگ عمومي، مشكلات اقتصادي، مشكل مديريت و ... با اين تحول سامان مي يابد.

 البته مشكلات ما در فرهنگ عمومي هم بسيار مهم است، فرهنگ عمومي يكي از بسترهاي مهم اصلاح جامعه است. فكر مي كنم ما در اين بخش ( فرهنگ بطور عام و در همه عرصه ها) خيلي مشكل داريم. با اين تحول يك انقلاب در انقلاب اتفاق مي افتد.  انقلاب فرهنگي - به معناي واقعي - حلقه كامل كننده انقلاب سياسي، اجتماعي و اقتصادي است. ما در عرصه سياسي موفق به انقلاب شده ايم، پيمودن راه انقلاب در اقتصاد هم شدني است و راحت تر است. فاز اصلي در عرصه فرهنگ است. از همين جهت است كه آقا «مهندسي فرهنگي» و «مهندسي فرهنگ» را مطرح كرده اند.

يكي از چالش هاي مهم نيز، فرتوت شدن يا از دست رفتن بسياري از شخصيت هاي محوري انقلاب است.اين پير شدن يا از دست رفتن مي طلبد ما فكر اساسي در اين باره بينديشيم.

التهابات سوم تير و آمدن دولت نهم بركاتي داشت از جمله نوعي انقلاب در عرصه منابع انساني بود، شكسته شدن پوسته انحصاري قدرت، و باز شدن چرخه ي تداول مسئوليت به سمت و سوي نسل سوم وچهارم.بله! اين عرصه جديد هزينه هاي منفي، سليقه اي عمل كردن،  از هول حليم توي ديگ افتادن را داشته. اما حقا بركات آن بسيار بيشتر است. يكي از عزيزان تعبير قشنگي كرده بود! دهه چهارم دهه ي توديع و معارفه ي نسل اول و دوم با سوم وچهارم است، منتهي توديع ومعارفه، اخلاقيِ عزتمند. البته نسل اول و دوم در اين باره مسئوليت بيشتري دارند. آنها خود بايد پيشتاز شوندو ميدان آزمون و خطا را - نه براي خود - كه براي نسل جوان باز بگذارند. عدم شكل گيري نسل جوان مدير انقلاب يكي از چالش هاي مهم است كه با تدبير درست فرصت عظيمي خواهد شد كه نام آن را مي توانيم '' انقلاب چهارم'' بگذاريم و اساسا با اين مهم خيلي چالش هاي ديگر هم قابل حل مي شود.

6. الزامات انقلابي ماندن دردهه ي چهارم چيست؟

مهمترين لازمه ي انقلابي ماندن در وهله ي اول خودسازي معنوي است. اين آن نقطه اي است كه كار جوانان انقلابي دهه چهارم را سخت تر مي كند. هزينه انقلابي بودن در دوران مبارزه  و جنگ زندان بودو شكنجه. جراحت بود و اسارت و دربدري - كه صد البته سخت بودو طاقت فرسا - فقر بودو غربت كه با همه سختي قابل تحمل بود. اما الان اينگونه نيست. خيلي از انقلابيون و رزمنده ها، پيروز ميدان شدند اما مي بينيم الان در ميدان ثروت و قدرت و رياست وشهرت تجديد و مردود شده اند.لازمه ي اصلي انقلابي ماندن در دهه چهارم خود ساختگي ديني است.

عنصر ديگر اعتدال و برخوردهاي اخلاقي و مواجهه عقلاني و ديني است. بايد دوره افراط و تفريط ها سپري شود. و سرانجام بصيرت ديني، مبتني بر روشن بيني نه خوش بيني و ساده انگاري، نه بدبيني مفرط بلكه روشن بيني و بصيرت يعني بر آرمان گرايي و واقع بيني.

اين بصيرت ديني جز با مطالعه، تحقيق و فراوري انديشه هاي امام و رهبري و رصد هميشگي و مستمرانه انديشه هاي رهبري عزيز ميسر نيست.

7. و دغدغه اصلي شما؟

با اذعان به همه مشكلات اقتصادي و سياسي، دغدغه هاي اصلي خودم را فرهنگ مي دانم و اصولا تمام تلاش هاي  خود را در همين مسير قرار داده ام. بيش از هر چيز دغدغه ي دانش آموزان رادارم. در همه دوره ها بويژه دبيرستان. معتقدم نسل سوم و به ويژه چهارم و پس از آن نسل مظلومي است كه ناآگاهانه متهم شده است. احساس مي كنم بسياري از مسئولان، خانواده ها حتي خود بچه ها خود را باور نكرده اند. دبيرستان نقطه ي آغاز نهضت نرم افزاري است.حوزه و دانشگاه، نقطه اصلي و محوري است. اما هيچ كاري بدون وجود نقطه ي آغاز اصلا شروع نمي شود. جنبش نرم افزاري بدون مدرسه، ريشه دار نخواهد بود.دوست دارم با هر زباني اين مطلب را بنويسم و بگويم. والسلام