يادواره استاد آواز ايران
جناب دماوندي
مطرب عشق عجب ساز و نوايي دارد نقش هر پرده كه زد راه بجايي دارد
سير در آثار موجود چنين مي نمايد كه به سال 1246 شمسي كودكي در روستاي احمدآباد دماوند چشم به جهان گشود كه نام وي را «محمد» نهادند.
محمد را خانواده اي فرهيخته، نجيب و ديندار بود. پدرش ملاعلي معروف به «ميرزاي معلم» از مدرسان سرشناس و مردي عالم و عارف بود كه همين اشتهار در تدريس سبب شد تا تربيت "سلطان مراد ميرزاي حسام السلطنه" پسر "عباس ميرزاي" وليعهد به او واگذار شود.
ميرزاي معلم فرزند خود را به تهران مي برد تا در مدرسه صدر تحصيل علم و طي كمال كند. در اين ايام است كه آقاجعفر لاهيجي از دوستان پدر پي به استعداد و نبوغ هنري محمد مي برد و ظرائف و دقايق موسيقي سنتي آوازي و رديف را به صورت كامل به او آموزش مي دهد. تمام عوامل يعني تربيت صحيح پدر، استعداد هنري خداداد و آموزش آقاجعفر دست به دست هم مي دهند تا از محمد چنان هنرمندي ساخته شود كه از ستارگان طراز اول آسمان هنر ايران است.محمد از اين تاريخ است كه معروف خاص و عام مي شود و هنرش تحسين استادان شاخص را برمي انگيزد. لقب «جناب دماوندي» را هم در دوره شهرت و اعتبار مي گيرد.
جناب دماوندي به رسم زمانه به بارگاه بزرگان و حاكمان راه مي يابد.اين استاد مدتي طولاني را در نزد سردار اسعد بختياري (فاتح تهران) و پس از او نزد پسرش – حاكم كرمان – بسر برده است. در تاريخ تطور و تكامل موسيقي ايراني دوران زندگي جناب دماوندي به جهت وجود هنرمندان شاخص و چيره دست موسيقي، دوران بسيار پربار و غني بوده و در اوج تكامل قرار داشته است كه مي توان به بزرگاني چون آقاعلي اكبر فراهاني و دو فرزندش، ميرزا عبدالله و آقاحسينقلي (نوازندگان سه تار و تار) اشاره كرد و نيز با درويشخان، باقرخان، طاهرزاده و اقبال آذر و سيد عبدالرحيم اصفهاني و بسياري ديگر معاشر شد و از هر يك چيزي آموخت. جناب دماوندي با تمامي نوازندگان پرآوازه اين دوره همكاري و مراوده داشته است كه در اين ميان اجراهايش با آقاحسينقلي نهايت احاطه، استادي و مهارت او را مي رساند؛ چون اهل هنر دانند كار با استاد هنرشناس، سختگير و جدي اي چون آقاحسينقلي عرصه هر كسي نبوده است كه كاري مي طلبيد كارستان.
از اولين دوره ضبط صفحات ايراني (1324ـ1333/ 1906ـ 1915) كه بخشي در تهران و بخش ديگر در تفليس، لندن و پاريس ضبط شده است از صداي جناب دماوندي صفحاتي باقيمانده است، از جمله شور، همراه تار ميرزا اسداللّهخان؛ افشاري، همراه تار چالور و ميرزا حسينقلي؛ مخالف، با كمانچه حسينخان؛ شور دشتي و بيات اصفهان همراه تار ميرزا حسينقلي ؛ و صفحه اذان و مناجات (به شماره كاتالوگ G.14 .12596-95 ) كه شهرت بسياري دارد و جناب دماوندي با آن صفحه شناخته ميشود. وي همراه تار علياكبر شهنازي نيز چند صفحه ضبط كرده است. در اولين صفحه كه در 1330 ضبط شده است علياكبرخان چهارده ساله به امر پدرش، قطعهاي در افشاري و بيات ترك نواخته و جناب دماوندي بعد از آوازخواني، از هنر و مهارت او تقدير كرده است.
مشحون ، شيوه خوانندگي او را خراساني دانسته و نام او را در رديف افرادي چون سيدباقر جندقي، شيخ طاهر ضياء رثايي، حاجي تاج نيشابوري و عليخان نايبالسلطنه قرار داده ولي جناب دماوندي، خود در مصاحبه راديويي جمعه 14 دي 1350، تصريح كرده است كه اذانگويي را از سيد جعفر لاهيجي در تهران، و رديف آوازي را از سيد عبدالرحيم اصفهاني در اصفهان آموخته است.
با كمال شعف و خوشبختي امروز به پايمردي استاد دكتر ساسان سپنتا اين آوازها واجراها از حافظه فنوگراف ها خارج و روي نوارهاي مغناطيسي منتقل شده تا جاويدان بماند. جناب دماوندي به نفع نيازمندان كنسرت هايي را در كرمان و تهران برپا كرده است. اين هنرمند استاد پس از مرگ سردار اسعد بختياري به دست رضاشاه مدتي نيز در مازندران در پيشگاه اميرمكرم مازندراني بوده است. در سنين ميانسالي با تغييراتي كه در اوضاع و احوال سياسي – اجتماعي كشور پيش مي آيد، بنا به خواست خود به مدد آشنايي با رجال زمانه از طريق نصرت الدوله فيروز (وزير وقت دارايي) و به امر مستوفي الممالك سياستمدار مقتدر قاجاريه و پهلوي با حقوق ماهيانه 25 تومان (به گفته خودش) به استخدام وزارت دارايي درمي آيد. پس از مدتي تقاضاي انتقال به زادگاهش مي كند و تا زمان بازنشستگي در اداره دارايي دماوند انجام وظيفه مي كند.
جناب دماوندي به گفته معاصران و معمران مردي خليق، وارسته و مردم دار بود به طوري كه در كمك و گره گشايي از مشكلات مردمان حاجتمند مشهور بوده و كارهاي خيري از او به جاي مانده است ( مدرسه اي در احمدآباد دماوند كه در حال حاضر خانه معلم شده از اين جمله است). اين هنرمند فقيد به شهر خود و زادگاهش عشق مي ورزيد.
سنگ نوشته اي درداخل حسينيه احمدآباد دماوند حكايت از آن دارد كه استاد پس از قرني خدمت به مردم، آخرين آوازش را در سال 1352 شمسي هنگامي خواند كه راهي آخرين سفر بود. روانش شاد و نامش پاينده كه هنرش جاودانه است.
برگرفته از بروشور اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي به مناسبت برگزاري يادواره جناب دماوندي
منابع:
ساسان سپنتا، تاريخ تحول ضبط موسيقي در ايران، اصفهان 1366 ش
حسن مشحون، تاريخ موسيقي ايران، تهران 1373 ش
«يادواره استاد آواز ايران: جناب دماوندي»، مقام ، سال 7، ش 11 (ارديبهشت 1383).
محسن كرامتي:
«جناب دماوندي» از خوانندگان تراز اول تاريخ معاصر موسيقي است
«جناب دماوندي» جزو خوانندگان تراز اول تاريخ معاصر موسيقي ايران بوده اما متاسفانه با وجود ظرفيتها و تواناييهاي او آنگونه كه بايد و شايد نامش برجسته نشده است.
محسن كرامتي در گفتگو با پايگاه اطلاع رساني موسيقي ايران، با بيان اين مطلب گفت: جناب دماوندي در سال 1246 در احمد آباد دماوند به دنيا آمد و در سال 1352 نيز درگذشت. در نوار مصاحبه اي كه از جناب دماوندي باقي مانده او از شخصي با نام لاهيجي به عنوان تنها استادش ياد مي كند و مي گويد كه او عارف بوده است.
اين استاد آواز در ادامه افزود: شيوه خوانندگي جناب دماوندي شباهت بسيار زيادي به شيوه طاهرزاده داشته و به گمان من طاهرزاده بيش از آنكه متاثر از سيد رحيم بوده باشد از جناب دماوندي تاثير گرفته است. من سال ها قبل با پسر جناب دماوندي ديداري داشتم و او مي گفت پدرش معلم حسام السلطنه نيز بوده است.
وي همچنين تصريح كرد: حسام السطنه ويلن مي نواخته و طاهرزاده در بخشي از خاطراتش عنوان مي كند با او انس و علفتي داشته و صدايش را بر روي صفحه مومي استوانه اي كه در خانه حسام السلطنه بوده ضبط مي كرده و گوش مي داده. همچنين يك قطعه آواز شوشتري از طاهرزاده وجود دارد كه شباهت بسيار زيادي به آوازي در اين مايه از جناب دماوندي است و بعيد به نظر مي رسد اين شباهت بسيار زياد تصادفي بوده باشد.
كرامتي ادامه داد: از آنجا كه جناب دماوندي 17 سال از طاهرزاده بزرگتر بوده و زماني كه به تهران آمده جناب دماوندي براي خودش خواننده شناخته شده اي بوده و حتي اذان هم مي گفته من فكر مي كنم طاهرزاده از جناب دماوندي تاثير گرفته است.
اين خواننده گفت: البته شيوه خوانندگي اين دو تفاوت هايي نيز با يكديگر داشته است؛ از جمله اينكه جناب دماوندي تحريرهاي مسلسلي تر و بيشتري مي داده. در حالي كه طاهرزاده با تحريرها بازي مي كرده و تحريرچه هايي را ايجاد مي كرده كه تا پيش او سابقه نداشته است.
وي با اشاره به بخش ديگري از اين تفاوت ها گفت: جناب دماوندي شعر را نيز به هيچ وجه خوب نمي خوانده است. از ويژگي هاي صداي او نيز مي توان به صداي پر اوج اش اشاره كرد كه در نوع خود مثال زدني است.
اين رديفدان تاكيد كرد: جناب دماوندي جزو خوانندگان طراز اول تاريخ معاصر موسيقي ايران بوده است. او با ميرزا حسينقلي كه نوازنده بسيار چيرده دست و البته بد قلقي بوده صفحه پر كرده است و اين نشان مي دهد كه او خواننده معتبري بوده. او با بزرگان ديگري چون حاج علي اكبرخان فرهاني نيز همكاري هايي داشته است.
محسن كرامتي همچنين گفت: متاسفانه با وجود ظرفيت ها و توانايي هاي جناب دماوندي آنگونه كه بايد و شايد نام او برجسته نشده است. حتي مرحوم خالقي در كتابي كه درباره تاريخ موسيقي ايران نوشته است تنها دو بار نام او را آورده است.
صد سال مناجات با موسيقي ايراني
پيش از پيدايش رسانه هاي گوناگون صوتي و تصويري، رندگي فرهنگي ايرانيان همانند امروز گسيخته نبود و يك دستي مشهودي در سنت هاي فرهنگي اين سرزمين وجود داشت. هر كدام از عناصر فرهنگي اين ديار در جاي جاي زندگي مردم نقشي به خصوص ايفا مي كردند.
براي مثال هنر موسيقي مانند امروز يك نياز لوكس در قالب سي دي و كنسرت نبود، بلكه بخش جدايي ناپذيري از خود زندگي تلقي مي شد و همواره حضورش در بزنگاه هايي چون تولد، ختته سوران، عروسي، مناجات خواني، جنگ و انواع عزاداري مشاهده مي شد.
در گذشته بسياري از فعالان موسيقي آوازي، پيشينه مذهبي داشتند. براي نمونه بيشتر آوازخوانان عصر قاجار و دوره پهلوي اول، معمولاً كساني بودند كه به واسطه موسيقي مذهبي وارد هنر موسيقي به معني امروزي شدند. آن ها در مواقعي از سال به طور جدي به اجراي موسيقي مذهبي مي پرداختند و علاوه بر آن فعاليت هاي هنري غير مذهبي هم داشتند.افراد ديگري نيز بودند كه فقط در حوزه موسيقي مذهبي مثل مناجات خواني و تعزيه فعاليت مي كردند. زندهياد روح الله خالقي در كتاب سرگذشت موسيقي ايراناز شاخص ترين مناجات خوان عصر قاجار و پهلوي اول چنين ياد ميكند. "به راستي كسي كه با سبك مطلوب و دلپذيري مناجات ميكند و صوتاش آدمي را از خواب غفلت به هوش ميآورد، بهترين وسيلهي تزكيهي نفس و بيداري روان است.بهخصوص مناجاتكنندهاي كه به رموز موسيقي واقف باشد و اشعار را در گوشههاي مختلف و متنوع دستگاهها بخواند. مانند سيدحسين عندليب اصفهاني كه در اين فن مهارتي به سزا داشت و هنگامي كه در گلدستهي مسجد سپهسالار تهران در شبهاي ماه رمضان مناجات ميكرد، همهي خفتگان را به هوش ميآورد و مجذوب ميكرد."
اذان كه در فرهنگ ايراني-اسلامي به بانگ مسلماني هم شهرت دارد، يكي از گونه هاي مناجات به شمار مي رود و لحن مخصوص به خود دارد. چنان كه معمولاً در ديگر مناجات ها از آهنگ اذان استفاده نمي شود. زيرا شيوه بيان واژگان آن صرفاً مناجات نيست و يك حالت اعلان و فراخوان هم دارد. يعني آهنگي چند منظوره است كه هم مناجات گونه، هم شعار گونه و هم اعلاني براي تجمع مسلمين جهت اقامه نماز مي باشد. در اواخر عهد قاجاريه، غالب موذنان بر اساس الگوهاي عربي اذان مي گفتند. زيرا اين سنت به همان ترتيبي كه پس از فتح ايران توسط اعراب، وارد شده بود برگزار مي شد. اما اذان گويي با لحن خاص موسيقي ايراني و مشخصاً نوع شهري آن كه به موسيقي دستگاهي يا سنتي هم شهرت دارد، در اوايل دوره پهلوي اول توسط جناب دماوندي از خوانندگان طراز اول آن زمان صورت گرفت. نخستين نمونه ضبط شده روي صفحات گرامافون در سال 1308 خورشيدي (1929 ميلادي)، متعلق به ايشان است. اين اذان در فواصل بيات ترك و مشخصاً درآمد اول خوانده شده است.علاوه بر اين، سيد حسين طاهرزاده خواننده مشهور مكتب اصفهان كه از اواخر دوره قاجار تا اوايل حكومت پهلوي دوم مي زيست، نمونه هايي از مناجات خواني با سبك موسيقي ايراني در كارنامه خود به جا نهاده است.
مناجات فارسي با صداي جناب دماوندي را بشنويد
مناجات فارسي با صداي سيد حسين طاهرزاده را بشنويد
گفتني است پس از حمله اعراب به ايران و سقوط پادشاهي ساساني، جدال بين اسلام و زرتشت تا سال ها ادامه داشت و اين طور نبود كه در همان حمله برق آسا همه ايرانيان به دين اسلام روي آورند.مقاومت در برابر دين جديد نزديك به دو قرن ادامه داشت تا اينكه غالب مردم به اسلام روي آوردند و اطراف و اكناف ايران تحت حاكميت خلفاي اسلامي، رنگ و بوي اسلامي گرفت. مقاومت ايرانيان در برابر دين جديد دو صورت كلي داشت.يك دسته آنهايي بودند كه اساساً با اسلام ميانه اي نداشتند و مي خواستند به هر طريقي شده، دين اجدادي خود را حفظ كنند كه كارشان حتي به درگيري نظامي با حاكمان اسلامي كشيد و در نهايت كاري از پيش نبردند. دسته دوم ايرانياني بودند كه اسلام را پذيرفتند ولي حاضر نبودند عناصر ملي و قومي خود را كنار بگذارند. در نتيجه به مرور زمان تلفيقي از دينداري اسلامي با حفظ هويت ايراني پديد آوردند. از نمونه هاي شاخص اين حركت مي توان به تفسير قرآن عتيق نيشابوري و مجموعه مناجات هاي خواجه عبدالله انصاري اشاره كرد كه هر دو به زبان فارسي نگاشتند و اين در حالي بود كه ايشان كاملاً به زبان عربي مسلط بودند. بر همين سياق، لحن آوازهاي مدهبي ايرانيان هم از الگوهاي عربي كم كم فاصله گرفت و در برخي موارد نمونه هاي صد در صد منطبق با فرهنگ ايران زمين توليد شد كه نمونه مناجات هاي خوانده شده در يك صد سال شاهدي بر اين ادعايند.
مناجات خواني دوره راديو (1356-1320 خورشيدي، 1977-1941 ميلادي)
آغاز به كار راديو ايران در ارديبهشت ماه سال 1319 خورشيدي (1940 ميلادي)، نقطه عطفي در همه گونه هاي موسيقي ايران از جمله موسيقي مذهبي به وجود آورد. اتفاق مهم در اين دوره، كشيده شدن پاي برخي از مجريان موسيقي مذهبي به ايستگاه راديو بود. در نتيجه، مناجات خواني و اذان گويي آن ها به گوش ميليون ها ايراني رسيد و خود به خود علاقه مندان زيادي پيدا كرد. در سال هاي نخستين راه اندازي راديو ايران، تاج اصفهاني خواننده نامدار مكتب اصفهان، تجربه ديگري در خوانش اذان با ويژگي موسيقي ايراني به ضبط رساند. اين نمونه هم دقيقاً در فضاي بيات ترك از مشتقات دستگاه شور بود و تا حدودي اذان بيات ترك جناب دماوندي را يادآوري مي كرد.
اذان بيات ترك با صداي تاج اصفهاني را بشنويد
اما شاخص ترين چهره مشهور مناجات خواني در راديو ايران فردي به نام سيد جواد ذبيحي بود. او مناجات خواني را از كودكي در محافل مذهبي آغاز كرد و چون در جواني شهرت صدايش به راديو رسيد، اين امكان را يافت تا هنرش را به جمعيت قابل توجهي از ايرانيان ارائه دهد. وي از سال 1328 خورشيدي (1949 ميلادي) تا وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 (1979 ميلادي) پيوسته در راديو ايران مي خواند. ذبيحي صداي گرم و پر حرارتي داشت و به گوشه هاي موسيقي آوازي ايران وقوف كافي داشت. او علاوه بر مناجات خواني، فعاليت هاي آوازي در چارچوب برنامه راديويي گلها به مديريت زنده ياد داوود پيرنيا هم داشت. برنامه معروف "برگ سبز" راديو در واقع به خاطر سيادت ذبيحي نامگذاري شده بود.
مناجات سحر در گوشه بيات راجه با صداي سيد جواد ذبيحي را بشنويد
مناجات فارسي در بيات ترك و شور با صداي سيد جواد ذبيحي را بشنويد
از ويژگي هاي مهم مناجات خواني سيد جواد ذبيحي، ارائه اشعار فارسي با گوشه هاي موسيقي ايراني است. در نتيجه ميزان اقبال مخاطبان وي رشد چشمگيري پيدا كرد. اين بدان جهت است كه يك مسلمان فارسي زبان به طور طبيعي با كلام فارسي به راحتي ارتباط برقرار مي كند، در صورتي كه با با كلام عربي اين امكان را نمي يابد. از طرفي شنيدن نغمه هاي خوش موسيقي ايراني كه از دوران كودكي در گوش تك تك ايرانيان طنين انداز شده است، يك امتياز محسوب مي شود تا با علاقه بيشتري فراز و فرودهاي كلام مناجات را دنبال كنند. گر چه سيد جواد ذبيحي به اين هم قانع نبود و گاه دعاهاي عربي با لحن عربي هم مي خواند. از جمله مي توان به خوانش دعاي سحر اشاره كرد كه نوع تحريرها و غلطت هاي آوازي اش بيشتر عربي شنيده مي شود.اذان ذبيحي نيز كم و بيش حال و هواي اذان عربي را دارد ولي غالب اشعار فارسي و به ويژه مناجات هاي منحصر به فرد خواجه عبدالله انصاري را، در فواصل موسيقي ايراني همچون شور، ابوعطا، سه گاه، دشتي و همايون جاري مي كرد.
يكي از اتفاقات مهم و تأثير گذار در شيوه مسلماني ايرانيان، سال ۱۳۳۴ خورشيدي (1955 ميلادي) رخ داد. جوان ۳۰ ساله اي به نام رحيم مؤذن زاده اردبيلي در استوديوي شماره ۶ راديو پس از چند بار سعي و تلاش در گوشه هاي مختلف موسيقي ايراني، سرانجام اذان معروفش را در گوشه «روح الارواح» بر زبان جاري ساخت. از آن پس، اذان بيات ترك موذن زاده اردبيلي به يك پرچم موسيقايي تبديل شد كه دو عنصر هويت ديني و هويت ايراني در آن موج مي زد. استقبال بي نظير مردم از اين اذان هم مويد آن است كه عموم ايرانيان دغدغه توأمان هويت ديني و ملي خود را دارند. خود زنده يادمؤذن زاده روي اين گنجينه گران بها تعصب مي ورزيد و معتقد بود "ما ايراني هستيم. اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست. خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم." *
اذان بيات ترك با صداي رحيم موذن زاده را بشنويد
مناجات خواني دوره انقلاب (1367-1357 خورشيدي، 1988-1979 ميلادي)
پس از انقلاب اسلامي در سال 1357 خورشيدي(1979 ميلادي)، موسيقي مذهبي جاري در بين توده ها و نوع ديگري كه مد نظر حاكميت سياسي بود، در هم آميخت و محصول جديدي پيدا شد. در اين گونه خاص، غالباً برخي مضامين مشترك مذهبي و حكومتي به گوش مي رسيد. از سويي ديگر با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، موسيقي مذهبي، به مضامين مشترك حماسي-مذهبي تمايل پيدا كرد. دو چهره برجسته اين دوره به نام هاي صادق آهنگران و غلام كويتي پور با اجراي آثار متعددي از نوحه هاي مذهبي، تأثير زيادي در شكل گيري و هدايت اين نوع موسيقي داشتند. اما روند مناجات خواني فارغ از اين ماجراها استمرار داشت. زيرا كلام مورد استفاده مناجات چندان نمي توانست در مصارف حماسي-مذهبي نظير آن چه صادق آهنگران مي خواند، به كار آيد. از مناجات خوان هاي پركار و مشهور دوره انقلاب مي توان به نام حسين صبحدل اشاره كرد، گر جه وي پيش از انقلاب هم فعال بود ولي عمده اقبال مخاطبان از مناجات و اذان گويي وي در سال هاي پس از انقلاب رخ داد. صبحدل علاوه بر سحري خواني، يك اذان منحصر به فرد نيز خوانده است. اذان وي در چارچوب دستگاه ماهور شنيده مي شود و بر اين اساس مي توان گفت ابتكار ديگري در اذان گويي با الحان ايراني شكل گرفته است.
اذان ماهور با صداي حسين صبحدل را بشنويد
در دوره قاجار و پهلوي اول، خوانندگان موسيقي دستگاهي ايران معمولاً با پشتوانه آوازهاي مذهبي وارد عرصه خوانندگي مي شدند و بيشتر ايشان تا پايان عمر، هر دو جنبه خوانندگي مذهبي و غير مذهبي را حفظ مي كردند. اين رويه، كم كم تغيير شكل داد و بيشتر خوانندگان سعي كردند در يكي از دو حوزه موسيقي مذهبي يا غير مذهبي فعاليت كنند. با اين وجود، گاه جرقه هايي از سوي خوانندگان حرفه اي موسيقي دستگاهي بروز مي كرد كه در موارد كمي آن جرقه ها به يك رويداد قابل توجه در حوزه موسيقي مذهبي تبديل شدند. مثنوي خواني و مناجات خواني محمد رضا شجريان به دو زبان فارسي و عربي كه ظاهراً به عنوان الگوي آموزشي در يك محفل خصوصي اجرا شده بود، پس از راه يافتن به راديو و تلويزيون، با اقبال باور نكردني مردم ايران روبرو شد، چنان كه در سال هاي بعد، شنيدن روزانه اين دو اجراي منحصر به فرد در ماه رمضان، به يك بخش جدايي ناپذير سفره افطار ايرانيان تبديل گرديد. اين دو نمونه منحصر به فرد در بين مردم به ربناي شجريان شهرت دارند. بخش فارسي از مناجات خواني شجريان دقيقاً در آواز افشاري و مشخصاً گوشه مثنوي خوانده شده است. اما بخش عربي خواني وي كه همان ربناي معروف است، در چارچوب فواصل مقام راست خوانده مي شود. اين مقام در حال حاضر به عنوان بخشي از موسيقي دستگاهي ايران شناخته شده نيست ولي همسايگان عرب و حتي برخي از هنرمندان محلي مان در زاگرس جنوبي و حتي تربت جام با آن آشنايند و مي خوانند و مي نوازند.
مثنوي خواني محمد رضا شجريان در آواز افشاري را بشنويد
ربناي محمد رضا شجريان در فواصل مقام راست را بشنويد
مناجات خواني دوره معاصر (1368 خورشيدي به بعد، 1989 ميلادي)
وقوع انقلاب اسلامي در ايران در سال 1357 (1979 ميلادي) نويد آن را مي داد كه دست كم در حوزه موسيقي مذهبي، پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي صورت گيرد. اما اين مسئله در اوايل انقلاب هيچ گاه مورد توجه جدي واقع نشد و در نتيجه موسيقي مذهبي ايران كم كم از سنت هاي موسيقايي خود فاصله گرفت تا جايي كه در دروه معاصر به طور كلي با موسيقي مذهبي ادوار گذشته بيگانه گرديد. مجريان اين نوع موسيقي در دوره معاصر كه بر خلاف اسلاف شان، با موسيقي ايراني آشنايي نداشتند، ناخودآگاه در موسيقي هايي با لحن عربي، تركي و پاپ غلطيدند. براي نمونه، اجراي انواع آواهاي مذهبي در گام هاي مينور به يك سنت تبديل شد. در حالي كه نسل پيشين، در اجراي موسيقي مذهبي به طور كلي با گام هاي مينور غربي بيگانه بودند. با اين وجود موارد انگشت شماري بودند كه همچنان مناجات هاي فارسي و عربي را در گوشه هاي موسيقي ايراني و حد اكثر مقام هاي موسيقي عرب مي خواندند.خوانش دعاي سحر با صداي سيد قاسم موسوي قهار كه همه ساله از رسانه ملي پخش مي شود، يكي از اين موارد معدود است. موسوي قهار غالباً مناجات هايش را در دستگاه هاي شور و ماهور مي خواند و به واسطه صداي پر حجم و گيرايش، مخاطبان بسياري دارد. به ويژه آن كه در زمانه ما، كمتر كسي از مناجات خوان ها به رموز موسيقي ايراني آشنا هستند و در نتيجه توده مردم به طور طبيعي چنين خوانش هاي معدود را بيشتر مي پسندند. از ديگر مناجات خوان هاي آشنا به رموز موسيقي ايراني در دوره معاصر مي توان از سليم موذن زاده اردبيلي نام برد كه همانند برادرش زنده ياد رحيم صدايي بسيار گيرا دارد و علاوه بر اذان، گونه هاي متعددي از مناجات خواني به زبان هاي فارسي، تركي و عربي را مي خواند.
دعاي سحر با صداي سيد قاسم موسوي قهار در دستگاه شور را بشنويد
از ديگر مناجات خوان هاي دوره معاصر مي توان به حاج منصور ارضي و تني ديگر از پيروانش اشاره كرد كه غالب ايشان در فضايي بيگانه با موسيقي اصيل ايراني مي خوانند. آن ها گاه به صورت تصادفي به سمت موسيقي عرب مي روند و گاه سري به موسيقي ايراني مي زنند ولي عمده خوانش هايشان در گام هاي مينور جاري مي شود. به ويژه گام فري ژين كه دستمايه اصلي خوانندگان پاپ داخل و خارج از كشور هم هست. به همين دليل در خيلي از موارد چنين به نظر مي رسد كه اين مداحان به نوعي تقليدگر خوانندگان پاپ و نوعاً سبك لس آنجلسي هستند. در حالي كه اگر ايشان با رموز مخالف سه گاه، درآمد همايون، مثنوي افشاري، دلكش و آواز دشتي آشنايي داشتند، هرگز چنين اتهامي متوجه شان نبود. حتي اذان گويي كه در دوران راديو به اوج شكوفايي رسيده و نمونه هاي ماندگاري از اذان هاي با لحن موسيقي ايراني پديد آمده بود، در دروه معاصر دستخوش تغيير شد و نمونه هايي نامرتبط با جوهر موسيقي ايراني شكل گرفت. اذان معروف به انتظار با خوانش آقاي كاظم زاده،نمونه روشني از اين گريز فرهنگي است.
مناجات فارسي و عربي با صداي حاج منصور ارضي را بشنويد
* نقل قول زنده ياد موذن زاده از گفت و گوي وي با خبرگزاري ايسنا در پاييز سال 1382 استخراج شده است.