خاطرات سفر به كيلان به روايت سميرا منفرد*
يادتان كه نرفته ما و 80 راهنماي گردشگري راهي دماوند بوديم و اطرافش.ظهر شده بود و وقت نهار.نزديكيهاي كيلان(Kilan) رستوران رضا شمروني بود و حال و هواي پاييزيش.در امتداد جاده اي كه هيچ چيز نبود تنها همين كلبه هاي چوبي قرار داشت كه در نهايت سليقه مسافر خسته جاده را در سوز سرماي گزنده پاييز به درون ميخواند.پس پا گذاشتيم به رستوران رضا شمروني...
از همان ابتدا برخورد رنگ زرد و نارنجي بود و آسمان آبي و دري چوبي كه انگار مارا به شهر جادو ميخواند.شايد پشت آن در چوبي جادوگر شهر آز انتظار مارا ميكشيد.نميدانيم بگذار بگذريم و قدم در ناكجاآباد گذاريم.
حالا رسيده ايم به دور يك حوض سنگي و قديمي كه رنگ آبيش وقتي بستر برگهاي خزان زده ميشود مرا به ياد خانه قديمي عمويم ميندازد كه هروقت دلم هواي او را ميكند ناخودآگاه ياد حوض آبي رنگ كوچكي ميفتم كه در كودكي مرا با پسرعموهايم در حياط نقلي پيوند ميداد وقتي توپ پلاستيكي آنها روي آب شناور ميشد.ناخودآگاه نگاهم به دنبال 3 پسر عموي بازيگوشم گشت و به دنبال كودكي رفته ام اما نيافت و محو شد.
و وقتي فانوس قديمي مادربزرگ از لابلاي تاكهاي تنيده در دل آسمان بر من سايه ميندازد ديگر باور_باورم ميشود كه اينجا شهر جادويي قصه هاست.
نهار ميخوريم و راهي سرزمين باستاني كيلان ميشويم تا قصه ها را بيشتر و بيشتر باور كنيم.در اين عصر پاييزي من و او و همه آن 80 نفر بازيگران تاريخ شده ايم.
ما در يك موزه طبيعي قرار گرفته ايم لابلاي رشته كوه هاي قره قلاچ كه زنجيروار در دل طبيعت هزاران سال است كه خاموش نظاره گرند.اينجا ديگر جنوبي ترين بخش البرز محسوب ميشود.در جنوب شرقي دماوند . 85 كيلومتري شرق استان تهران.اينجا كوه ها به قدمت كل بشريتند و بيشتر.همزمان با دوه اي كه هيماليا چين ميخورده قره قاچ "قاچ" خورده است!!!! بد نيست بدانيم پاي قديمي ترين بشر تهراني حول و حوش كيلان به ثبت رسيده است اما نينديشيد به بشر ديروز و پريروز ها مراد من انسانهاي پارينه سنگي 16 قرن قبل از ميلاد مسيح است.
كيلان ديرزماني دور يكي از مراكز مهم حكومتي مادهاي قدرتمند بوده كه هوز ميتوان آثار باقي مانده از قلاع كيانيان را در آنجا ديد.كيانيان هم كه ديگر به قدمت باستان است و نماد ايرانيان كهن.پس بنگريم به اينكه كيلان چه پيشينه عظيم و درخور تاريخي فرهنگي دارد.همين پيشينه باشكوه شايد خوني است كه در رگهاي مردم كيلان جاري شده و آنها را به بالاترين درجات علمي و فرهنگي ميرساند.امروز مفاخرزيادي در كل دنيا هستند كه به كيلاني بودن خود مينازند .
ردپاي كيلان را در اساطير شاهنامه هم ميتوان يافت وجاييكه فردوسي كيلان را نام نبيره افراسياب ميخواند كه در اين محل هنگام جنگ برابر كيخسرو به دست آرش سردار بزرگ ايراني كشته شد.از طرف ديگر نام كيلان از سلسله كياني هم گرفته شده كه آن هم در خور توجه است و بيشتر و بيشتر اهميت اين مكان باستاني را براي ما كنجكاوان تاريخ بيشتر ميكند.كيلان پايتخت تابستاني كيانيان بوده و چه بسا در روزگاران گذشته شكوهي بيمانند داشته است.حيف كه امروز ردپايي از آن دوران و از آن سلسله ها و از آن مردم باستاني ديگر وجود ندارد.تنها ويرانه هاي باقيست كه بايد لابلاي آنها رفت و گشت و انديشيد.
اما قصد ما از ديدار كيلان حضوري هم در مسجد جامع قديمي اين شهر است.وارد مسجدي ميشويم كه مناره ندارد و اين جاي تعجب است.ميخواهم همينجا برايتان كمي از فلسفه وجود مناره هاي مسلمانان بگويم.اولا كه مناره از معماري ايران وارد معماري دوران بعد از اسلام شد.مناره ها ميلهاي بلندي بودند كه در زمان ساسانيان در نقاط مختلفي ميساختند و بالاي آنها چراغ ميفروختند تا مسافران راه ها و جاده ها مسير خود را بيايند.اين ميلها به نوعي فانوس دريايي خشكيها محسوب ميشدند.بعدها كه اسلام وارد سرزمين ما شد كاربري ميلها به مناره مسجد تغيير كرد حالا اذان گو بالاي آن ميرفت و به صداي بلند مردم را فراميخواند.
اما اينكه چرا يك مناره به دومناره تبديل شد برميگردد به دوران ايلخاني كه عظمت گرايي وارد معماري ايرانيان شد.پس ميلها بلندتر ساخته شدند و براي حفظ استحكام و توازن و جلوگيري از شكست طاقهاي بنا اين ميلهاي بلند را به صورت جفت يعني 2 تايي ساختند.حالا ميدانيم كه ميل يا مناره ربطي به معماري مسجد نداشته و بعدها به معماري مساجد افزوده شده است.
كلمه مناره يك كلمه ساساني بوده كه از ريشه كلمه "نور" آمده وخود دليلي بر آتش افروزي بالاي آن در دوران زرتشت است.پس ميباليم به اينكه ايران زمين مناره و گنبد را به معماري جهان اسلام هديه كرده است.
وارد مسجد كه ميوشيم 15 ستون پافيلي بزرگ سفيد توجه ما را جلب ميكند.
سقف مسجد تماما از چوب است اما در گذشته از ماده ديگري بوده كه نياز به چنين ستونهاي سنگيني براي نگهداري داشته است.علت اينكه سقفها در گذشته بسيار محكم و سنگين بوده اند به خاطر بارشهاي شديد برف بوده كه امروز ديگر كمتر اتفاق ميفتد.پس سقف سبكتر شده اما ستونها به يادگار از آن دوران همچنان باقي مانده ند.فضاي اينجا ظرفيت پذيرش 2000 نفر را دارد و اشخاص مهمي چون آيت الله طالقاني-خاتمي بهشتي و مهندس بازرگان زماني به اينجا آمده و از نزديك مسجد را بازديد كرده اند.جالب اينجاست كه علامه طباطبايي كتاب "الميزان" خود را در شبستان همين مسجد نگاشته است.
ديوارهاي دورتادور مسجد همه خشتيند تا بتوانند در زمستان گرما را حفظ كنند و در تابستان فضا را خنك نگه دارند.كيلان يك خاك معدني به نام كائولن دارد كه جلوي نفوذ آب را ميگيرد.به خاطر همين روي پشت بامهاي خانه ها پوششي از اين نوع خاك را قرار ميدهند.
معماري دوران ساساني "بوم آورد" است يعني در هر منطقه از مصالح خاكي همان منطقه در ساخت بناها استفاده ميشده .بنابراين ميبينيم كه در ساخت اين مسجدهم از سنگهاي تيشه اي و ملات ساروج استفاده شده كه خاص كوهستاني و رطوبي بودن اين منطقه است.
محراب مسجد قديمي و احتمالا مربوط به قرون 5 يا 6 هجري است كه از مقرنس(تورفتگي) و بيرون آمدگيهاي ظريفي ساخته شده .دورتادور آن هم كتيبه اي به خط ثلث با كاشي فيروزه اي قرار دارد.محراب مثل هميشه در راستاي قبله است.
اين مسجد مثل بسياري مساجد ديگر احتمالا روي آتشگاه ساساني بنا شده.بعد از حمله اعراب حكومت مسمغان به آنها جزيه داده تا بتوانند در اينجا باقي بمانند اما شرط باقي ماندن تبديل آتشگاه به مسجد بوده است.
كيلان زيبا را ميگذاريم و به جايي ديگر ميرويم.كجا؟ با من بمانيد
* به نقل از وبلاگ بيا تا برويم