خاطرات سفر به روستاي ساران به روايت سميرا منفرد*
كوه هايي با قدمت 18000 سال از دوران نوسنگي...قدمت و عظمت تاريخ .قصه هاي سرزمين زرتشت.اينجا ادامه كوه "ديما" (دماوند در زبان اوستا)است كه افسانه ها ميگويند دختراني از سرزمين دماوند را در دل خود پنهان كرده است براي قرنها و قرنها و تو بگو هزاره ها....دهان به دهان از مادارن به دختران نقل شده كه هزاران سال قبل 40 دخترك دماوندي از دست حاكم ستمگري فرار ميكنند كه قصد تعرض به آنها را داشته و دختركان سوار بر اسب به تاخت دست به گريز ميزنند و به اينجا ميرسند و از بيپناهي به كوه پناه ميبرند و كوه شكافت ميخورد و دختركان را تا ابد در آغوش خود جاي ميدهد.اينجا همانجاست و اين سرزمين روستاي ساران است.
ساران روستايي پله كاني شكل از توابع دماوند است كه در 35 كيلومتري آن قرار دارد.ساران بنا به همان افسانه گفته شده دختركان سواركار به اين نام ناميده ميشود(ساران يعني سواركاران).روي پشت بامها گام برميداريم و از كنار پنجره هايي رد ميشويم كه در خود قصه هايي از سخت كوشي مردمان اين سرزمين پنهان دارند.روي سقف خانه ها از همان خاك معروف ضد آب قرار داده اند و به همين دليل همه خانه ها يك دست سفيد و تميز ديده ميشوند.
تازه نم باراني زده است و هر جوي كوچكي آيينه اي شده براي انعكاس طبيعت.اينجا حتي گودالهاي گل نيز عطش عجيبي براي خودنمايي دارند پس پاي دل ما در گل ميماند و اسير افسون طبيعت ميشويم.تو بگو عاشق !
ساران اولين بار توسط يك آمريكايي نامش در كتابها ثبت شد.بنجامين سميويل گرين نخستين نماينده سياسي آمريكا در ايران بود.كسي كه در زمان ناصرالدين شاه سفارت آمريكا را در ايران پايگذاري كرد و خود سركنسول سفارت شد.او كه فردي دانشمند و مشرق شناس بود علاقه زيادي به ايران داشت و پس از بازگشت به وطنش شروع به نگارش كتابي درباره اين سرزمين و مردمانش كرد.
در فصل شانزدهم كتابش مينويسد كه روزي از تابستان 1884 ميلادي بر اثر كار زياد احساس كسالت و بيماري كرده و تصميم به سفري كوتاه ميكند به قصد درياي خزر.بعد از اينكه به شهرستان "ايوانكي" ميرسدهواي گرم و طاقت فرسا مانع ادامه سفرش ميگردد پس نقطه اي را براي استراحت در نظر گرفته و چادر و دم و دستگاه را آماده اطراق ميكند.اين نقطه معتدل و كوهستاني و خوش منظره ساران نام دارد.....ديگر بايد بخوانيد خاطرات آقاي سفير و تعريف و تمجيدي كه از اين روستاي خوش منظره و خوش آب و هوا و مردمان مهربانش ميكند....
ساران منطقه كوهستاني است كه رودي در آن جاري و آنجا را مناسب كشت و زرع كرده است.در سر هر كوي و بزن كوچه باغهايي است و ديوارهاي كاهگلي كه درختان ميوه از آن سربرافراشته اند.باوجود فصل پاييز و خزان طبيعت مناظر دلفريبي روستا را دربرگرفته و از هرطرف صداي آواز پرنده ها به گوش ميرسد.گاه از ميان ده اسبي و قاطري آرام و سربه زير راه كج ميكنند و صداي سم آنها شنيده ميشود.اين كوچه و باغها با خانه هايي طبقاتي به يكديگر ميرسند و سينه در پهنه آسمان كشيده اند.ما هم راه را ميگيريم و بالاتر ميرويم .
به چنار هزاران ساله ساران رسيده ايم.درختي با تنه اي بسيار پهناور و بزرگ با شاخ و برگي افراشته انگار تابينهايت آسمان.همه ما 80 نفر در آغوش خنك و سايه سار درخت گرد مياييم.درخت ميزبان مهرباني براي ما شده است.در دم غروب وهنگام كشيده شدن سايه آن بر خاك ساران قدمهاي ما هم بسوي او كشيده شده است.
درخت چنار كهنسال ساران در حياط حسينيه روستا قرار گرفته است با تنه بزرگ و توخالي كه فضايي معنوي براي زائران حسينيه فراهم كرده است.در دل اين تنه توخالي مردم شمع روشن ميكنند.چيزي شبيه سقاخانه هاي قديمي.در شام غريبان عاشورا روستاي ساران و اين حسينيه با شمعهاي روشن مردم در تن چنار كهنسال حال و هواي زيبايي به خود ميگيرند.
اصولا درخت چنار در فرهنگ مردم ايارن زمين از ديرباز مظهر پاكي و معنويت بود.چنار عظيم ترين و پر عمرترين درخت ايران است.گسترش شاخ و برگهاي زياد آن از هر جهت سايه ساري بوده براي مسافران و خستگان.چنار درختي است كه هرساله پوست ميندازد و تنه آن سبزتر از قبل تازه و سرزنده ميشود و همين عاملي است براي تقدس آن بين مردم از ديرباز تا امروز.انگار اين جوان شدن درخت تقدس نيروي جواني و باروري است كه مظهر نعمت و بركت دادن به ارواح و گذشتگان است.
مردم از ديرباز معتقدند درخت چنار مظهر و شاه درختان است و نيز به اعتقاد ايشان، چنارهاي كهن بركت و پرمحصولي را به زمين و خانواده ميبخشد و سبب باروري و سلامت زنان ميشوند. از اين جهت در برخي مناطق، چنارهاي كهن ، درخت مراد تلقي شده است.در گذشتههاي دور اگر در كنار چنارهاي عظيم اماكن مقدس زرتشتيان يا كليسا بنا ميشده است، در حال حاضر امامزادهها قرار دارند كه در بسياري از روستاها و شهرها بر آنها دخيل بسته، انتظار معجزه دارند.
خورشيد در حال غروب است و مثل هميشه ما به انتهاي سفر رسيده ايم.سفري يكروزه كه از دماوند آغاز شد و با ديدم كيلان و زيارت به ساران ختم گشت.سفري پربار و سودمند كه هم طبيعت بود و هم تاريخ...
اميد به اينكه اين چند نوشته توانسته باشد شما را مشتاق ديدار از دماوند پاي در بند كند پس تا بعد خداحافظ.
* به نقل از وبلاگ بيا تا برويم