________________________________________ سندي ازمبارزات آيتالله شهيد دكتر محمد مفتح در دماوند
فعاليت در دماوند محمدرضا پهلوي پس از سپري كردن سالهاي بحران، از سال 1350، خود را در اوج قدرت ميديد. جشن 2500 سالهي شاهنشاهي به عنوان پرهزينهترين جشنهاي شاهنشاهي در اين سال برگزار شد. [[1]] در حالي اين جشن برگزار ميشد كه خشكسالي در مناطق جنوب شرقي كشور بيداد ميكرد. «روز موعود فرا رسيد و شاه در حضور دهها هزار نفر در پاسارگاد و در كنار قبر كوروش جمع شدهاند، در سخنرانياش ميگويد: «كوروش! شاه بزرگ! … آسوده بخواب، زيرا ما بيداريم و همواره بيدار خواهيم بود!» [[2]] و بدينترتيب پرهزينهترين جشن تاريخ در روز 1350/7/20 برگزار ميشود. در روزي كه سخن از سربلندي و عظمت ايران و مردم آن ميرود در روزنامه از قول رئيس يكي از انجمنهاي شهر ميخوانيم كه «به علت كمبود سهميهي گندم، نرخ نان را نميتوان تثبيت كرد» و بدينترتيب ابتداييترين مواد غذايي مردم كمياب مي شود». [[3]] در نهايت نارضايتيهاي گستردهي مردم از اين هزينهها با وجود نابسامانيهاي شديد اقتصادي در نهايت به ضرر رژيم پهلوي تمام شد. چه برگزاري اين جشن در كوتاهمدت به تندتر شدن مبارزات چريكي و مسلحانه انجاميد كه سركوب شديد پليسي و نظامي پيآمد اوليهي آن بود و در بلندمدت هم افزايش سركوب و اختناق شديد بر جامعه، طي سالهاي بعد، شرايطي را به وجود آورد كه با انعطافپذيري نسبي در جنبهي سياست، اعتراضات مردمي غيرقابل كنترل گرديد و حكومت را سرنگون كرد. در اين شرايط و وضعيت، فعاليتهاي آيتالله مفتح و شخصيتهايي چون او با احتياط بيشتر حول محور تبليغ و وعظ از منظر فرهنگي و فكري صورت ميگرفت؛ زيرا مبارزات سياسي كمترين امكان فعاليت نداشت و هر صداي مخالفي با شديدترين نحو سركوب ميگرديد. فعاليتهاي فرهنگي هم كه صورت ميگرفت در حقيقت پوششي براي مبارزات بود، البته نه به صورت علني و آشكار. آيتالله مفتح پس از استقرار و سكونت در تهران فعاليتهاي تبليغي و مبارزاتي خود را در تهران و شهرستانهاي اطراف تهران متمركز نمود. دههي اول محرم سال 1350 به دعوت اهالي دماوند در تكيهي محلهي چالكاي اين شهرستان به سخنراني پرداخت.[[4]] عليرغم سنگيني فضا، سخنرانيهاي ايشان بدون اشاره به مسايل اجتماعي روز نبود. در اسناد موجود ساواك از اين سخنرانيها گزارشي از تاريخ سوم اسفند سال پنجاه وجود دارد كه وي نهضت حسيني را با مقتضيات روز طرح و بيان نموده است. [[5]] سخنراني روز هفتم اسفند دكتر مفتح به شدت انتقادي بود. او تقيه را رد كرد و گفت «اسلام ميگويد وقتي حقت ضايع شد، حقت را بگير. حرف بزن و داد كن. پس تقيه از نظر اسلام غلط است». در ادامهي سخنراني، وي عامل بدبختي و عقبماندگي مسلمانان را اعتقاد به قضا و قدر دانست و آن را مورد حمله قرار داد و افزود: «در نتيجهي اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت بايد هشتصد ميليون مسلمان تو سريخور دو ميليون يهود باشد و مسجدالاقصي [[6]] ما را آتش بزنند و خراب كنند. اين بدبختيها و عقبافتادگيها مربوط به خدا نيست مربوط به عمل خود ما است كه نخواستهايم پيشرفته و صنعتي باشيم.» او با حمله به وضع اجتماعي و فاسد اخلاقي گفت: «بايد دستمان را مثل گدا در مقابل ملل صنعتي دراز كنيم و از آنها سوزن و غيره بخواهيم. در اين مورد عقبمانده، ولي در رقاصي و هرزگي پيشرفته و درجه اول باشيم. اين مصيبت زندهي زمان ماست. چه بگويم، اگر بخواهم دستهاي بيگانهاي كه اين هرزگي و شهوتپرستي و رقاصي را به ما داده معرفي كنم، به جايي ميرسيم كه نبايد هيچ بگويم، و حق سخن گفتن ندارم و اگر بگويم مثل دو سال قبل كه حق سخنراني نداشتم، باز محروم ميشوم…».[[7]] با استقبال عموم مردم دماوند از منبر آيتالله مفتح در سال 1350، در سال بعد هم از او، براي سخنراني در دههي اول محرم در مسجد جامع دماوند دعوت شد. نخستين گزارشي كه از سخنراني آيتالله مفتح در سال 1351 از دماوند ارائه شده، مربوط به تاريخ 1351/12/6 است. موضوع سخنراني «گمشدهي ما دنبال چه هستيم، از چه چيزي نگران و سرگردان هستيم» بود. در هر فرصتي او به انتقاد از وضعيت اخلاقي جامعه ميپرداخت. جريان ضد ارزشي و فرهنگي رسمي حكومت و ابزارهاي آن، آماج حملات او بود. تلويزيون يكي از ابزارهاي رواج ابتذال فرهنگي بود. وي ضمن اشاره به تحريم خريد و فروش آن از طرف مراجع تقليد گفت: «من فتوادهنده نيستم؛ ولي رسالهها را بخوانيد، به خصوص اينكه يكي از مراجع بزرگ و عاليقدر روحاني ما كه خداوند به حق خون عزيز حسين (ع) اين مرجع بزرگ را هر كجا هستند، سلامت و محفوظ بدارد، فتوا داد كه خريد و فروش تلويزيون و پول آن حرام است…». براي مردم و مأموران حاضر در مسجد، مسجل بود كه اين مرجع بزرگ، كسي جز آيت الله روحالله خميني نيست. قسمتي از سخنان وي به وضعيت مسلمانان فلسطيني و تجاوز رژيم اسرائيل به سرزمينهاي اسلامي اختصاص يافته بود. گرايش جوانان به مفاهيم ديني و مذهبي و نقش و تلاش چهرههاي علمي و مذهبي در هدايت اين گرايش از سخنان وي در اين سخنراني است: «در يك شب ماه رمضان عدهاي از دانشجويان به من مراجعه و گفتند ما ميخواهيم نماز جماعت بخوانيم. من هم كه تشنه اين كارها هستم موافقت كردم و به آن مسجد بزرگ دانشگاه رفتم و آن اجتماع بزرگ تحصيلكردهها كه در پي حقايق اسلام هستند. خلاصه جوانان عزيز بدانيد آينده با قرآن و اسلام است. اين همه حقهها، تزويرها، تحقيرها، نيرنگها، شكنجهها، تهديدها، آزارها و… از بين ميرود…» [[8]] سخنراني آيتالله مفتح در روز تاسوعا در مسجد جامع دماوند از شور و حال عجيبي برخوردار بود. روي منبر به ايشان يك حالت هيجاني دست داد و عمامه را از سر برداشتند و شروع به روضهخواني كردند. يكي از كساني كه ايشان را به دماوند دعوت كرده بودند در خاطرات خود ميگويد: «روز بعد از آن از طرف ساواك من را خواستند. گفتند: ايشان را از كجا دعوت كردي از كجا ميشناختي؟ گفتم: ايشان در دماوند سابقه داشتند، دعوت كرديم. گفتند: منبر ايشان را تعطيل كنيد. گفتم: من كه نميتوانم تعطيل كنم، ده روزي را كه ايشان را دعوت كردهايم بايد سخنراني كند. بعد آن رئيس ساواك گفت كه ايشان فكر ميكند با عمامه گرفتن از سر، بزرگ ميشود، ولي خيالشان راحت باشد كه - تعريضي به مرحوم امام كردند - آقاي خميني را از ايران تبعيد كردهايم… شما تعهد بدهيد كه ايشان در منبر از اين كارها نكند. گفتم: من از طرف ايشان نميتوانم تعهد بدهم، خودتان بياييد با ايشان صحبت كنيد كه آنها هم نيامدند و جريان تمام شد.» [[9]] موقعيت محل و استقبال مردم و ايام محرم، ساواك و شهرباني را از اقدام سريع بازداشت، اما اين انفعال، ناديده گرفتن فعاليتهاي وي نبود كه بعدا خواهيم ديد، ساواك منتظر بود سخنرانيهاي ايشان به اتمام برسد. آخرين گزارشي كه ساواك از سخنرانيهاي وي در مسجد جامع شهرستان دماوند تهيه كرده، متعلق به دهم اسفند 1352 است كه به مناسبت شهادت امام سجاد عليهالسلام ايراد شده است. در اين روز آيتالله مفتح با ذكر مسايلي در مورد امام سجاد (ع) به ذكر خاطرهاي از «استاد بزرگوارش كه در دل و جان دوستانش جا دارد - كه خداوند او را محفوظ بدارد» - ميپردازد كه به تفاوت شرايط زمانه و كساني كه به امامان معصوم مراجعه ميكردند، مربوط ميشد.[[10]] «نامبرده به كتابي كه خودش و رفقايش در قم منتشر كردهاند و نام قهرمان توحيد را به ابراهيم دادهاند، اشاره كرد و گفت: به حق، نام قهرمان توحيد را به ابراهيم دادهاند، اشاره كرد و گفت: به حق، نام قهرمان توحيد بايد به امام سجاد [ع] داده شود و اضافه نمود. تمامي مردمي كه در مكه بودند دور امام سجاد [ع] حلقه ميزدند و عجيب احترام به آن حضرت ميكردند». آنچه كه موجب عكسالعمل شديد ساواك گرديد جملات زير بود: «شيخمحمد مفتح متذكر شد كه مردم دنيا مثل پروانه دور امام و رهبر و پيشواي خود جمع ميشوند و به او احترام ميكند، . ولو اينكه حق نداشته باشند، نام او را ببرند و در پايان براي پيروزي اسلام و برادران آواره فلسطيني دعا كرد».[[11]] گزارشگر ساواك نظريه ميدهد: «به نظر ميرسد منظور از استاد بزرگوار ما كه شيخ محمد مفتح اشاره نمود و اينكه مردم دور پيشواي خود جمع ميشوند ولو اينكه حق نداشته باشند، نام او را ببرند. خميني بوده است كه بدون آنكه نام وي برده شود، بلكه ضمني از او تعريف كرده است». اين نظريه مورد تأييد مقامات بالاتر ساواك هم قرار ميگيرد. با چنين گزارشي و نظريهاي، مقدم رئيس ادارهي كل سوم ساواك طي ابلاغي به ساواك تهران دستور ميدهد: آيتالله مفتح احضار و با دادن تذكر به وي تفهيم شود، چنانچه به رويهي خود ادامه دهد، ضمن ممنوعيت منبر تحت پيگرد قانوني هم قرار خواهد گرفت.[[12]] پاورقي: 1- ر.ك. به: جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي به روايت اسناد ساواك و نخستوزيري، 4 ج، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تهران 1376. 2- اين جملات بعدا به صورت طنز و تمسخر از سوي مردم و وعاظ به اشكال مختلف مطرح ميشد كه «كوروش آسوده بخواب! لپه نخود گران شده است…». در تبريز مرحوم حجهالاسلام ناصرزاده اين جملات را بيان ميكرد. 3- كوثر، پيشين [(مجموعه سخنرانيهاي امام خميني)، 3 ج، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني چ 4، تهران، 1378]، ص 231 4- آيتالله مفتح از سال 1349 رفت و آمدهاي مداومي به دماوند داشت كه به فعاليت فرهنگي وي در «انجمن كاوشهاي ديني و علمي» اين شهرستان قبلا اشاره شده است. 5- شهيد آيتالله دكتر مفتح، زندگي، مبارز و شهادت، پيشين [تهيه شده توسط خانواده شهيد مفتح]، ص 12. گ. ش 1427/ 20 هـ/ م - 1350/12/4. در قسمتي از اين گزارش از سخنراني دكتر مفتح آمده است «نامبرده از نهضت حسيني نتيجه گرفت كه اگر روح اسلام مخصوصا روح جهاد اسلامي در نسل جوان و جامعه اسلامي پياده شود و جوانان با اين روح تربيت شوند، زندگي آن جامعهي مسلمان با سعادت ميشود و وقتي روح جهاد اسلامي در جوانان مملكت اسلامي، باشد موقعي كه ببينند دين و اسلام و مملكتشان در خطر است براي دفاع از دين و مذهب و مملكت قيام و جهاد ميكنند… من عقيده دارم كه اگر در درجهي اول رهبران ممالك اسلامي ميخواهند، مملكت آنان مترقي و سعادتمند باشد بايد مفاهيم و روح جهاد اسلامي را به ملت خود مخصوصا جوانان تعليم نمايند. در غير اين صورت فحشا و ولنگاري و شهوتراني مملكت را به سقوط ميرساند…». 6- براي اطلاع ر.ك. به: روحاني، پيشين [نهضت امام خميني، ج 2، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 2، 1376] ص 613 7- شهيد آيتالله دكتر مفتح… پيشين، ص 14. گ. ش 1442/ 20/ هـ / م - 1350/12/8 روز قبل از اين يعني ششم اسفند وي در مسجد حضرت امير تهران هم سخنراني نمود كه نكتهي جالب آن مطلب زير است: «… در اجتماعي كه زندگي ميكنيد نبايد بگذاريد به شما ظلم شود. اگر ستمي ديديد بايد فرياد برآوريد و داد بكشيد. وي اظهار داشت: عقبافتادگي مسلمين را دانشمندان بررسي كردهاند و دلايل آن را چنين ميدانند. 1- عدم اعتقاد مسلمين و تقيه (يعني در برابر ظلم خاموش ماندن) 2- اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر 3- اعتقاد به اينكه كاري از دست ما ساخته نيست و منتظر ميشويم تا حضرت حجت ظهور كند. 4- از دنيا دست شستن و فقط به فكر آخرت بودن. 5- تبليغات ضداسلامي كه روز به روز گسترش مييابد… امام حسين گفته: حق را بايد گرفت و ما بايد اين انقلاب مذهبي را سرمشق خود قرار دهيم. آن قانون كليسا است كه ميگويد: اگر كسي به شما سيلي زد آن طرف صورت خود را هم بگذار سيلي بزنند. سوگواري امام حسين از ما سينه زدن و گريه كردن نخواسته؛ بلكه بايد عليه استعمار و استثمار قيام كرد. شايد گذشتگان ما در مورد برگزاري مراسم عزاداري اشتباهي كرده باشند و يا اگر قبول كنيم، كار درستي كردهاند، بايد ببينم راه درستتري وجود دارد يا خير؟ ياد شده اشارهاي به فساد اخلاقي و اجتماعي كه توسط مجلات و روزنامهها توسط عكسهاي سكسي و نمايش آنها روي پردهي سينما و اشاره به فيلم محلل كرده و شديدا آن را مورد انتقاد قرار داد و گفت: خداوند ما را موفق بدارد تا از دين خود دفاع كنيم.» همان، گ. ش 141804 - 20 / هـ 1- 1350/12/19، س. ش 26 8- شهيد آيتالله دكتر مفتح…، پيشين، ص 6، گ. ش 1396/ 20/ هـ/ م - 1351/12/7. 9- آرشيو صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، برنامهي مفتاح حضور، پيشين [گروه معارف شبكه دو صدا و سيما، پائيز 1378]، قسمت ششم 10- «استاد بزرگوار ما [امام خميني]… در قم پيرامون دعاي امام سجاد [ع] درس ميگفت. يك نفر سؤال كرد كه استاد بزرگوار مگر امام باقر [ع] آشنايي به نجوم و هيأت نداشت كه شما امام سجاد [ع] و دعاهاي او را از ساير امامان ممتاز و برتر ميدانيد. استاد بزرگوار ما فرمود: از امام باقر [ع] فرد عامي و عادي دربارهي ستارگان و ماه سؤال ميكرد، آن حضرت خيلي ساده به او جواب ميگفت و استاد بزرگوار ما گفت در حالي كه امام سجاد [ع] طرف صحبتش خداوند بود و اسرار آسمان را علمي بيان ميكرد و دعا مينمود و در آن دل شب نگاهي به ماه و ستارگان ميكرد و اشك ميريخت و زمزمه ميكرد و ميگفت اي خداي بزرگ به من روح بزرگ عطا كن. در حاليكه مردم دنيا فقط ثروت و شهرت ميخواهند و براي زندگي دو روزه دنيا همه چيز خود را ميدهند…». 11- شهيد آيتالله دكتر مفتح….، پيشين، ص 7، گ. ش 20/1424هـ/ م-1351/12/13. س. ش 27 12- همان، گ. ش 1343/ 312 - 1351/12/29. س. ش 28 [//1350] ------=====
ممنوعيت منبر دكتر مفتح ________________________________________
ممنوعيت منبر اشارات مستقيم و غيرمستقيمي كه آيتالله مفتح در سخنرانيهاي خود به مسايل اجتماعي، وضعيت مسلمانان فلسطين، گرامي داشتن خاطره امام خميني داشت، مواردي نبود كه از ديد مأموران ساواك مخفي بماند. تذكرات متعدد شفاهي و كتبي هم چارهساز نگرديد. به همين دليل ابلاغيهاي از طرف نعمتالله نصيري رئيس ساواك به شهرباني كل كشور به شرح زير صادر گرديد: «نامبردهي بالا از روحانيون افراطي ميباشد كه بعضا در مسجد جامع شهرستان دماوند و برخي مجالس مذهبي تهران سخنراني نموده و مطالب خلاف و تحريكآميزي بر روي منبر عنوان مينمايد. خواهشمند است، دستور فرمائيد از انجام هر گونه سخنراني، وسيلهي مشاراليه جلوگيري به عمل آورده و نتيجه را به اين سازمان منعكس نمايند».[[1]] رونوشت گزارشي كه در پرونده ساواك دكتر مفتح بايگاني شده است، حاوي دستور ديگري به رياست ساواك تهران بود كه اين ساواك ضمن كنترل و مراقبت دقيق ايشان، مأموريت يافت، تحقيق نمايد: «ياد شده هنگام تدريس در دانشگاه نيز اظهارات خلافي مينمايد، يا خير؟» و نتيجهي كنترل و مراقبت را به طور مستمر به ادارهي كل سوم ساواك منعكس نمايد.[[2]] پس از وصول دستور رياست ساواك به ادارهي اطلاعات، اين اداره، دستور ممنوعيت منبر رفتن آيتالله مفتح را به پليس تهران،[[3]] پليس راهآهن و هواپيمايي كشوري،[[4]] ابلاغ كرد. از دستور فوق رونوشتي هم به امضاي رئيس شهرباني كل كشور، سپهبد صدري به تيمسار فرماندهي ژاندارمري كل كشور ارسال گرديد.[[5]] همزمان با اين ابلاغ، دستور تلگراف رمزي به شهربانيهاي سراسر كشور مخابره شد كه شهربانيهاي شهرستانها را ملزم ميكرد، از انجام هرگونه سخنراني به وسيلهي وي جلوگيري نموده و نتيجه را اعلام دارند».[[6]] در تاريخ يازدهم تير ماه، رئيس شهرباني كل كشور به اطلاع رئيس ساواك رسانيد كه «در مورد جلوگيري از منبر رفتن واعظ مذكور به مأمورين مربوطه دستورات لازم داده شده است».[[7]] شهرباني قم در جواب تلگراف رمز ادارهي اطلاعات اعلام كرد: «نام واعظ نامبردهي بالا در دفاتر وعاظ ممنوعالمنبر ثبت و به موقع اجرا گذارده خواهد شد».
[[8]] شهربانيهاي بم، شهركرد، تايباد، قاين، جهرم، بندر لنگه، كنگاور، داراب، آذرشهر، مسجد سليمان، آمل، طبس، فيروزآباد، سرپل ذهاب، خرمشهر، تربتحيدريه، فريمان، خمين، بندرشاه، هفتكل، مشكينشهر، آبادان، پليس راهآهن و هواپيمايي كشوري هر يك جوابي همانند جواب شهرباني قم به ادارهي اطلاعات ارسال كردهاند.[[9]] ضمن آنكه در برگهي بيوگرافي آيتالله مفتح قيد شد: «كارت قرمز». منظور از كارت قرمز قرار گرفتن نام ايشان در ليست روحانيون ممنوعالمنبر بود. پاورقي: 1- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پروندهي آيتالله مفتح، گ. ش 3364/ 312 - 1352/4/2 2- اين سند به شمارهي سند بالاست با دستور افزوده شده به ساواك تهران، س. ش 29 3- همان پرونده، گ. ش 2100-28 -657-1352/4/10 4- همان 5- همان 6- همان پرونده، گ. ش 1972- 1352/4/9 7- همان پرونده، گ. ش 2100- 28-657-1352/4/11 8- 5 -171-4- 909/ 5-1352/4/10 9- همان پرونده، گزارشهاي متعدد از تاريخ 1352/4/10 الي 1352/5/4 [1352/03/31]