با ميثم غلامپور؛ نويسنده كتاب سرو سر به زير
در باره شهداي شاخص وسرداران شهيد دماوند تاكنون كتاب هاي در خور وشايسته نگارش نشده است. "سرو سر به زير" شايد اولين كتاب است كه بطور جدي و ارزشمند به رشته تحرير در آمده است. به نظر رسيد جهت آگاهي عموم مردم وعلاقمندان به ادبيات دفاع مقدس،مصاحبه اي با ميثم غلامپور پديد آورنده و نويسنده كتاب داشته باشيم تا بطور مختصر با اين كتاب آشنا گردند.
ره آورد: نام كتاب رو به چه دليل انتخاب كرديد؟ از همان ابتدا انتخاب كرديد يا اينكه پس از نگارش به اين اسم رسيديد؟
پاسخ: درباره عنوان سرو سربهزير بايد عرض كنم كه اين عنوان به دلايل مختلفي انتخاب شده. واژه سرو در فرهنگ و ادبيات ما نماد سربلندي، آزادگي و ايستادگي است و شهيدمجتبي هم الحق مصداق بارز چنين صفاتي بود. عبارت سربهزير هم كه در عنوان كتاب پشت سر اين واژه آمده، در فرهنگ ما براي نشان دادن فروتني، افتادگي و حجب و حيا به كار ميرود؛ صفاتي كه شهيدمجتبي با توجه به خصوصيات اخلاقي و ويژگيهاي معنوياش، مصداق روشن آنها هم بود. تركيب اينها با هم، يعني سَروي كه در عين سربلندي و صلابت، افتاده هم باشد، تركيبي به ظاهر متناقض است و زيبايي ادبي خاصي هم دارد و اين يكي از دلايل انتخاب اين عنوان بود. جدا از اين جنبههاي معنوي، شهيدمجتبي قد بلندي هم داشت كه در متن كتاب به آن اشاره شده و يكي از دلايل انتخاب واژه سرو همين ويژگي هم بوده است. ضمن اينكه تركيب سرو سربهزير هنگام تلفظ زيبايي خودش را دارد و به قول ادبياتيها، داراي واجآرايي است.
انتخاب اين عنوان به بعد از اتمام نگارش كتاب و مرحله بازبيني برميگردد. البته من پيش از آن و در زمان پژوهش و نگارش، به اسم كتاب فكر كرده بودم و به اسامي مختلفي هم رسيده بودم؛ اما هيچكدام بهاصطلاح دلم را راضي نكرده بود تا اينكه درنهايت يكي از نزديكانم يعني خواهرم كه متن پيش از چاپ كتاب را خوانده بود، عنوان سرو سربهزير را پيشنهاد داد و من هم به دلايلي كه عرض كردم، همين عنوان را پذيرفتم و انتخاب كردم.
ره آورد: نگارش مقدمه توسط كارشناسان چه اهميتي دارد ؟
پاسخ: نوشتن مقدمه از طرف متخصصان يك حوزه يا آنطور كه بعضيها ميگويند، تقريظ براي آثار نويسندگان جوانتر، سنتي ريشهدار در ادبيات فارسي است. مضمون چنين نوشتههايي برخلاف چيزي كه در برخي آثار ميبينيم، ستايش متن كتاب و نويسنده نيست بلكه تحليل محتواي كتاب است. روشن است كه تحليل يك كتاب از طرف چهرهاي شاخص و متخصص در حوزهاي خاص باعث راهنمايي مخاطبان اثر ميشود؛ بهويژه كه معمولاً اين متخصصان به نكاتي در متن توجه ميكنند كه خيلي وقتها از چشم خوانندگان عام كتاب مغفول ميمانَد. ضمن اينكه اين مقدمهها در بهتر ديده شدن كتاب هم ميتواند نقشآفرين باشد. به همين سبب بود كه من هم براي كتاب سرو سربهزير تصميم به چنين كاري گرفتم. از ميان چهرههاي مختلفي كه براي مقدمهنويسي توي ذهنم مرور كردم، استاد محمد دروديان بهترين گزينه بود؛ از اين نظر كه ايشان به اعتقاد خيلي از صاحبنظران، برجستهترين و دغدغهمندترين متخصص حوزه تاريخنگاري جنگ ايران و عراق شناخته ميشوند و از همان زمان جنگ، دغدغه ثبت و ضبط اصولي تاريخ اين جنگ را داشتهاند. مجموعه كتابهايشان كه برنده كتاب سال هم شدهاند، در كنار سايت و كانال تخصصيشان هم مؤيد همين مسأله است. ايشان با وجود چنين جايگاهي و همينطور سرشلوغيهايشان، بعد از خواندن دقيق متن پيش از چاپ كتاب، به بنده لطف داشتند و نوشتن مقدمهاي تحليلي براي اين كتاب را پذيرفتند و سبب وزانت بيشتر كتاب شدند.
ره آورد: آيا احتمال ميدهيد كه خاطرات جديدي از اين شهيد به دست بياد تا در چاپ هاي جديد منتشر بشود ؟شما با چند نفر مصاحبه گرفتيد؟
پاسخ: من براي اين كار به سراغ حدود ۸۰نفر رفتهام و از ميان آنها از خاطرات حدود ۵۰ نفر در اين كتاب استفاده كردهام. البته كيفيت خاطرات و صحبتهاي اين ۵۰ نفر هم متفاوت بود و براي مثال خيلي از آنها فقط در حد جملاتي محدود يا خاطرهاي كوتاه مرتبط با اهداف كتاب، حرف براي گفتن داشتند. سرو سربهزير، حاصل بيشتر از ۳۵ساعت مصاحبه با افراد مختلف اعم از خانواده، دوستان، آشنايان، همدورهايها و همرزمان شهيد و افراد ديگري است كه حدس ميزديم درباره شهيدمجتبي حرفي داشته باشند. بعضي از گفتوگوها براي اينكه با كيفيت بهتري انجام شود، همزمان با چند نفر و حتي يك بار همزمان با شش نفر انجام شد. براي پيدا كردن پاسخي براي پرسشهاي جديد و برطرف كردن ابهامهاي متعدد و رفع تناقض روايتها، گفتوگو با برخي از افراد چه حضوري، چه تلفني و چه در فضاي مجازي بارها تكرار شد. درمجموع تلاش شد تا آنجايي كه ممكن است حرف و خاطره خاصي از قلم نيفتد اما به هر حال كار در حوزه علوم انساني حد و مرز نميشناسد و هيچ وقت در اين حوزه نميتوان ادعا كرد كه اثري جامع و مانع خلق شده است.
ره آورد: آيا ميشود اينگونه تصور كرد كه روزي كتاب مستند زندگي شهداي همراه شهيد كربلايي مهدي در اين عمليات نگاشته بشود و سرو سر به زير اولين جلد از اين مجموعه باشد؟
پاسخ: قطعاً چنين چيزي ممكن است. در اسفندماه سال ۱۳۶۰، گروهي بيست و چندنفره از بچههاي دماوند عازم جبهههاي جنوب شدند و حدود نيمي از آنها در همان سفر به شهادت رسيدند. اين گروه، درواقع اولين گروه اعزامي بچههاي دماوند به جبهههاي جنوب بودند و شهيدمجتبي هم سرپرست و فرمانده و يكي از آنها بود. در لابهلاي متن كتاب سرو سربهزير به اسامي تعدادي از اين عزيزان اشاره شده و در صفحه تقديم كتاب هم نام تكتك آنها ذكر شده و كتاب درواقع به همه آنها تقديم شده است. قطعاً به كمك و همراهي خانواده و نزديكان هر كدام از اين ده شهيد، ميتوان مثل شهيدمجتبي به روايت زندگي آنها هم پرداخت. ضمن اينكه هر پژوهشگر يا نويسندهاي كه در اين راه قدم بردارد، من خودم با توجه به تجربهاي كه از اين كتاب به دست آوردهام و منابعي كه پيدا كردهام، در حد توانم همراهياش خواهم كرد.
ره آورد: يك توضيحي هم در خصوص نگارش مستند گونه بدهيد وتفاوتش با ديگر نگارش ها بيان كنيد؟
پاسخ: من براي نگارش زندگي شهيدمجتبي بايد راهي را انتخاب ميكردم و همانطور كه در مقدمه كتاب شرح دادهام، نه از شيوه داستاني دل خوشي داشتم و نه از روايتهاي خشك و كليشهاي. شيوه داستاني را به سبب مطالعات تاريخيام چندان نميپسندم؛ چراكه نميتوانم بپذيرم به عنوان نويسنده، چيزي را براي جذابيت روايت، از زندگي شهيد كم يا از خودم به آن اضافه و حقيقت را فدا كنم؛ يا اينكه براي پسند مخاطب، با تخيلم از زبان شهيد و بقيه شخصيتهاي كتاب، حرفهايي بنويسم كه روحشان هم از آن بيخبر باشد. البته اين روش طرفداران خاص خودش را هم دارد. از طرف ديگر نوع دوم را هم به سبب سابقه فعاليت نويسندگي و روزنامهنگاريام نميپسندم و معتقدم مخاطب بيحوصله امروز، حرفها و نوشتههاي شعاري و رسمي را خيلي زود پس ميزند. خيلي از نويسندگان در روايت زندگي شهدا، با نثري ادبي و حرفهايي عرفاني، اينقدر آنها را آسماني جلوه ميدهند كه انگار هيچگاه پاهايشان روي زمين نبوده است؛ درنتيجه بايد راه ميانهاي پيش ميگرفتم و طرحي نو درميانداختم. اين بود كه به طرح فعلي رسيدم؛ روايتي مستند كه در هيچ كجايش از دايره مستندات و گفتهها بيرون نرفتم اما تلاش كردم همانها را بعد از سبكسنگين كردنشان و حذف آنهايي كه در صحّتشان شبههاي بود، به شكلي دلنشين چينش و روايت كنم. مراد من از روايت مستند، چنين سبكي است. ميتوانم اينطور بگويم كه من در مراحل پژوهش و نگارش اين كتاب به ويژه در جمعآوري روايتها و سنجيدن و يكدست كردن آنها از سابقه پژوهشگريام بهره بردهام و در نگارش و شكل روايت نهايي، از سابقه روزنامهنگاريام استفاده كردهام.