پاسداشت نيم قرن خدمتگزاري حاج حسين فتاح دماوندي به اسلام و انقلاب

حنجره انقلاب در دماوند

حميد آقايي

ماه رمضان بود كه به ياد معلم عزيز قرآن، استاد محمد موذني و براي تقدير از زحماتش مطلبي را نوشتم.درآن نوشته يادي از همراه و همكار آن سالهاي محمد آقاموذني كردم. معلم و استاد عزيزم حاج حسين فتاح دماوندي.

 از سالهاي نونهالي و نوجواني تا يادم هست حاج حسين با قرآن و مدح وثناي اهلبيت (عليهم السلام) در مجالس و محافل مختلف انس داشته است.اخلاص و صفا و طنين سوزناك و گرفتگي جذاب صداي حاج فتاحي نمك ديگري دارد در سفره عزاي اباعبدالله (عليه السلام). چقدر برخي اوقات دلم براي صدايش و صفايش تنگ مي شود.

 

 

حاج حسين غير از اينكه معلم قرآن خوب ما بود، مربي فرز و چابك و همه فن حريف و به شدت دوست داشتني و البته خيلي جدي ما بوده و هست. يادم نمي رود در شرارت هاي دوران كودكي،سينه كش سنگواره هاي تيزاب را دركنار آبشار گرفتم و با سرعت رفتم بالا ،تابه خيال خودم ازهمه بچه هاي بالاتر رفته باشم.ازآن بالا وقتي به پايين نگاه كردم چشمم سياهي رفت و فرياد ترس آلوده ام بلند شد.همه مانده بودند معطل! حاج حسين بود كه در كمترين زمان ممكن آمدو بر دوشم گرفت و باچابكي به پايينم رساند.

حاج حسين و محمدآقا زوج تعليمي و تربيتي در مسجدجمع دماوند بودند.خصوصا حاج حسين كه مانند مرحوم حاج تسليمي حكم آچار فرانسه را داشت.از قرائت قرآن و اذان تا برق كشي و تعميرات تاسيساتي تا گچكاري و بنُايي تا كتابداري و كلاسداري و اردو بردن مشهد و قم و شمال..چه خاطرات خوبي بود روزهاي تاسيس كتابخانه در روستاهاي دماوند و پشت ماشين خاور و هواي سرد پاييز و سرود طنزآلودي كه حسين آقا برايمان مي خواند و ماتكرار مي كرديم و كلمه ” يخ زدن” را به دماوندي تعريب كرده و صرف مي كرديم؛ يخ بَزُ..يخ بَزان…يخ بزونَ…

 

حاج حسين فتاحي شاگرد همراه شوهرخاله عزيزش حاج نصرالله كياماري بود.با او هم كار كرد و هم شعر آئيني رافراگرفت و هم مداح شد مانند برادر بزرگترش؛ ذاكر مخلص اهلبيت، استاد حاج ولي الله.

انقلاب كه شروع شد شهيد حاج محمد رضا عليجاني و آقا نصرت ميرزايي و حسين آقاي فتاحي شدند مسئول شعار دماوند.اندكي بعد بيش از همه ديگر اين صداي حاج حسين بود كه در گاه و بيگاه در هر تظاهراتي كه پا ميگرفت،صدايش و شعارهايش مي پيچيد. ياد محرم هاي خاطره انگيز سال ۵۷ بخير! صداي رساي حسين آقا فتاحي كه فرياد مي زد:

 آزادگان اسلام..وضوي خون بگيريد..ماندن اگر كه ننگ است..بهتر كه مابميريم..از كربلاي ديروز تا كربلاي امروز..آيد ندا ازحسين..كيست مرا ياري كند…؟!!

جمعيت بود كه فرياد مي زد..لبيك لبيك
از دين نگهداري كند،..؟!!!
و باز جواب مردم؛...لبيك لبيك…

 

 

انقلاب كه پيروز شد حاج حسين شد دبيرحزب جمهوري، مسئول ستاد نماز جمعه، بعدها مدير دبيرستان امام خميني و مسئول امور تربيتي…اما دو چيز را از دست نداد مدح اهلبيت و منادي انقلاب ماندن! خدا را شكر هنوز هم در نمازهاي جمعه،در راهپيمايي ها،در مجالس جشن و سرور و ماتم و عزاي آل الله در دسته روي هاي خياباني... خصوصا در مناجات ها و دعاهاي كميل و ندبه و ….صداي حاج حسين فتاحي است كه طنين انداز است. 

 

 حالا حاج حسين فتاحي ۷۲سال دارد.عمري بابركت كه به جرات مي توان گفت؛ پنجاه سالش به نوكري قرآن و اهلبيت و خدمت بي منت به انقلاب اسلامي گذشته است.او ازسفره انقلاب سهم خودش را برداشته است.سهم عشق و اخلاص و معنويتي كه در تشييع جنازه دهها شهيد براي خودش برداشته است سهمي از صفا و خلوص كه از چهارپايه خواني و ميان داري دسته هاي عزا در ايام شهادت و وفات اهلبيت در خيابانهاي دماوند برداشته است..سهمي از اجراي چهل سال نماز جمعه و خدمتگزاري بي چشمداشت در اين نهاد انقلابي ،سهمي بي بديل در نوكري خانه خدا و بيت الله.

سهمي كه ذخيره آخرتش هست و چه بُردي كرده است حاج حسين از مائده اسلام و انقلاب …

 

 

 

 از امثال حاج حسين فتاحي بايد قصه ها و حكايت ها گفته شود.دوست دارم بيشتر بنويسم و بگويم... اميدوارم فرصتي دست دهد و نكوداشتي برگزار شود.آنجا مي شود دامنه ي سخن را پي گرفت..

 ✔️براي معلم و مربي عزيزم حاج حسين فتاح دماوندي طول عمر و سلامتي و توفيق خدمت بيشتر در همه آن عرصه ها كه گفتم تمنا مي كنم.