ما چگونه مردمي هستيم؟
اين سؤالي است كه شايد ذهن بسياري از ما را بارها به خود مشغول داشته است. راستي ما چگونه مردمي هستيم؟ نقاط قوت و ضعف ما در كجاست؟ ترديدي نيست كه برخي از مشكلات و معضلات كنوني در ضعف تدبيرها و سوء تدبيرهاي برخي از مسئولين است. اما در اين ميان ما چه كردهايم؟ در كدام مجمع و با كدام قلم و زبان عملاً از مسئولان زحمتكش قدرداني كرده ايم؟ و در كدام جمع و گروه به خاطيان و بي اعتنايان به خواست مردم اعتراض كردهايم؟ به راستي چند در صد از ما مردم ، مشكلات و انتقادات خود را از مسئولين ، صريح و صميمي با آنان در ميان گذاشته ايم؟
از خودمان شروع كنيم؛ نهاد مقدس امامت جمعه ، مسئول امور فرهنگي منطقه است. تابهحال چند نامه و تذكر و پيشنهاد سازنده به اين دفتر واصل شده است؟ ما بر بسياري از كوتاهي هاي خود واقفيم اما چرا آن را از زبان مردم خوب خودمان، بدون واسطه نميشنويم و نمي ميخوانيم ؟
چرا بيشتر انتقادات و تذكرات در غياب افراد گفته ميشود؟
چرا ملاحظه كاري و رودربايستي بيش از اندازه تا اين حد برايمان مشكلآفرين شده است؟
چرا فرهنگ شهرنشيني هنوز آنچنان كه بايد در ميان ما جا نيفتاده است؟
چرا در برخي موارد توقع بيجا و انتظار بيش از حد، باعث مشكلات ميشود؟
چرا هنوز برخي از مجريان خاطي عليرغم اين همه تذكرات مردم بر سر كار هستند؟
چرا در بيان نواقص دستگاههاي اجرايي فقط به انتقاد و اعتراض آن هم در مجامع خصوصي اكتفا ميشود؟
چرا ما مردم در كارهاي مهم و كلان اهل خطر نيستيم؟ و ديگران را نه تشويق كه بر حذر ميداريم؟
چرا فرهنگ كتابخواني و روزنامه خواني در شهر و روستاي ما اينقدر متروك است؟
چرا بيكاري و يا اشتغال كم ثمر در سراسر منطقه ما موج ميزند؟
چرا فرهنگ هزينه كردن براي آموزش و تربيت فرزندانمان توسعهنيافته است؟
چرا همه منتظر حركت يك نفر يا يك گروه هستند و خود حركت نميكنند تا اولين نفر يا نخستين گروه باشند؟
چرا ثروتمندان جامعه ما - كه كم هم نيستند - به جاي مدرسهسازي و كتابخانه سازي براي توسعه و تكميل حسينيههايي كه در سال ايامي چند از آن استفاده ميشود، مسابقه ميدهند؟
چرا براي مجالس اموات اين همه هزينه گزاف و نابجا صرف ميشود در حالي كه بسياري از مهمات اجتماعي و فرهنگي منطقه روي زمين مانده است؟
چرا بسياري از ما دوست داريم به آب باريكه اي اكتفا كنيم و بگوييم سري كه درد نميكند دستمال بستن نميخواهد؟
چرا برخي از ما به محض برخورد با مشكلات از صدر تا ذيل را به يك چوب مي رانيم و به قول بعضي ها به اين زودي مي بُريم؟
چرا هنوز بعد از اينهمه خونها و احياء ارزشها ، بگومگوهاي جاهلانه قومي و قبيلهاي و شهري و روستايي و اين محل و آن محل، بالا محل و پايين محل وجود دارد و پدران و مادران ما اين ميراث تلخ را براي فرزندان به يادگارميگذارند؟
چرا بسياري از تحليلهاي ما درباره افراد بر مبناي « شنيدهام كه گفت» و « ميگويند كه » شكل ميگيرد؟
چراگرانفروشي و چند نرخي در بازار ما موج ميزند؟
چراكوچه پس كوچههاي تنگ محلات و روستاهاي ما برخي اوقات در حسرت يك آب و جارو له له ميزند؟
چرا صنوف مختلف توليدي ما دارايي تعاونيهاي درآمدزا و منسجم و متحد نيستند و منطقه ما عليرغم برخورداري از بسياري از مواهب هنوز محروم محروم است؟!
چرا به محض اين كه ادارهاي داراي مسئول شد، حسينه اي داراي هيئت امنا و محل و روستايي داراي شورا و دهدار، توقع داريم تمام كارهايمان توسط آنان انجام شود؟
شما براي ما بنويسيد ريشههاي اين مشكلات را در چه ميبينيد؟ مهمترين مشكل را در حال حاضر در چه مييابيد؟ ما منتظر نوشتههاي شما هستيم.
حميد مشهدي آقائي
نشريه ره آورد - شماره 10 - آذر ماه 1375