بصيرت؛ ضرورت امروز و هر روز
چندين سال قبل، رهبر فرزانه انقلاب در جمع گروهي از بسيجيان سؤالي را مطرح كرد و و پاسخ دادند، آن سؤال اين بود: آيا ميدانيد چرا امير مؤمنان علي (ع) در جنگ صفين با وجود مالكاشتر و سرداران و سربازاني سلحشور و جانباز كه تا چند قدمي خيمه فتنه- مقر معاويه- رفته بودند مجبور به پذيرش صلح با معاويه شد؟
جواب نيز اين بود: علي (ع) مالك اشتر داشت اما " عمار ياسر " را از دست داده بود. عمار چند هفته قبل به شهادت رسيده بود!!
اخيراً نيز اشاره كردند كه رسالت اصلي جناب عمار در جنگ صفين، تبيين گري بود. اين در حالي كه علي (ع) نخبگاني جمله عبدالله ابن عباس را به همراه دارد و جانبازاني سلحشور چون مالك را (كه هم از ابراربودند) در ميدان جنگ دارد اما خلأ محسوس آن جنگ - به ويژه در روزهاي آخر - فقدان عمار ياسر بود. آري " عمار" نماد و سمبل " بصيرت " بود. بصيرتي كه ثمره ايمان و معرفت او به حقانيت علي (ع) بود. ازاينرو نه به وادي ضلالت (گمراهي) افتاد و نه درچاه حيرت (سردرگمي) فرو غلطيد.
اين روزها گويي ، نياز و ضرورت بيش از هر روزمان همين بصيرت است و "بصيرت " واژهاي كه مدتي است در سخنان و پيامهاي رهبر بيدار انقلاب تكرار ميشود. اگر سخنان عمومي و خصوصي و پيامهاي ايشان را در 6 ماه گذشته مرور كنيم، مفهوم و مصداق و ابعاد و اطراف اين مهم را به خوبي درمييابيم. سخنراني آخر ايشان در جمع بسيجيان عزيز نكته مهم ديگري را بر اين بحث حساس افزود.
نگارنده نگاهي گذرا به اين سخنان داشته است و در يك اشارة فهرستوار اصول اساسي " بصيرت " مورد نظر ايشان را جهت تامل و دقت اهل دقت يادآوري ميكند كه مضامين اصلي آن به شرح زير است.
- 1. فتنهاي كه اين روزها " جنگ نرم " نام گرفته است: «جنگ نرم» ي كه " ادبيات سياه "، " سوارشدن بر موج ترديد "، " فرسايشي كردن ذهن مردم "، " خسته كردن نيروهاي اصلي "، " بيتوجهي به واقعيات "، " اعتمادسوزي بين مردم با هم و با دولت " و در يك كلام " صحنه تقابل دروغهاي بزرگ با واقعيتهاي ترديدناپذير " مشخصههاي اصلي آن است. فتنهاي كه دشمن از طريق شبكهها شكل گرفته اجتماعي از مسير رسانههاي دشمن يا فريبخورده، حوادث كوچك را مدتها به درستي و راستي منعكس ميكند و در مواقع اوج گيري فتنه، فريضه پذيرش دروغهاي بزرگ را فراهم ميكند. اتفاقي كه در برخي حوادث اخير ديديم و هنوز هم ميبينيم.
- 2. " بصيرت " برخواسته از انگيزه الهي و ايمان انقلابي راهبرد اصلي مقابله با اين فتنهها است. اصول اصلي اين بصيرت عبارتند از:
الف- تشخيص درست و اقدام صحيح و به هنگام در حمايت از حق ؛ بسياري از كساني كه حق را تشخيص ميدهند،اهل اقدام بهموقع و صحيح نيستند. گروهي اقدام بهموقع ميكنند اما از راه صحيح نميروند. عده اي قبول اند كه هم حق را تشخيص دهند و هم بهموقع و هم صحيح عمل كنند.
ب- بر اين اساس انسان بصير و مومن ، مرزهاي حق و باطل را كه در مواقعي به حسب ظاهر، بههم نزديك مي شوند بايد بتواند تشخيص دهد. چرا كه سَر اين مرزها اشخاصي را ميبيند كه مدتها آنها را شناخته، اعتماد كرده اما اينك آنها را در نزديكي يا در جرگه گروه باطل و مرز او ميبيند. لذا عده اي در تشخيص حق و باطل دچار اشتباه ميشوند. شناخت دقيق مؤلفههاي حق و باطل راه در زمان ما خط روشن امام است ، با شاخصهايي چون اعتقاد و التزام به ولايت فقيه ، استكبار ستيزي، سادهزيستي و دوري از اشراف گري ، پرهيز از تساهل و تسامح در اصول ، اولويت مسئله فلسطين مبارزه با صهيونيسم ، خدمت خالصانه به مردم، معنويت و عقلانيت همراه با هم و … . همچنين نوع نگاه، تعريف و تمجيد جبهه استكبار و صهيونيسم يك شاخصه مهم در نزديك شدن افراد به مرز حق يا باطل است.
ج- بر مبناي مطالب بالا، مؤمن بصير كسي است كه در غبار فتنهها از اشخاص ميگذرد و به شاخصها مينگرد. حقايق را با شاخص ميشناسد نه اشخاص. حقايق را به زلف اين و آن گره ميزند بلكه به شاخصه ها پيوند ميدهند. شاخصهايي چون مؤلفههاي بالا كه " انقلابي بودن " را به تضمين " انقلابي ماندن " ميرساند.
ه- مؤمن بصير و زيرك، در غبار فتنهها اصل و فرع را جابهجا نميكند. اصل را اصل ميداند و فرع را فرع.
در جنگ جمل گروهي از مردم مدينه به تحريك عده اي فرصت طلب، عثمان ( خليفه سوم) را محاصره كردند. گروه زيادي از آنان مردمي خوب ، مومن، علوي و سلحشور و خسته از ناهنجار زمان بوده اند. خليفه در محاصره افتاد، آب را بر او بستند. علي (ع) ياران خود را از اين عمل برحذر داشت. آنان بازگشتند اما براثر پيمانشكني خليفه، مردم كه در بين آنان خوب و بد جمع آمده بودند، به خانه عثمان هجوم بردند و عليرغم اصرار علي (ع) بر خودداري از اين كار، ماجراي قتل عثمان انجاميد و انگشت همسر او بريده شد. جالب اين است همان جريان تحريك انگيزه فتنه، علي (ع) و مالك اشتر و محمد بن ابكر را مقصر خون عثمان دانست و عجيب اين است گروه زيادي از همانها بهاضافه مردم بصره به جنگ علي آمدند و دهها سال پس از جمل بر مظلوميت عثماني گريستند و بر آن واقعه علي (ع) را ناسزا گفتند. سر اين موضوع به عدم فهم مسائل اصلي از فرع است … .
نمونه اخير حوادث و كاري كه رسانههاي دشمنان و گروهي در داخل انجام دادند و اذهان را شبهه آلود كردند از همين دست است. اين نكته مهم يادآوري ميشود كه نگاه درست به اصل و فرع ، بي اهميت دانستن فرع نيست. مثلاً در واقعه اخير انتخابات و مشاركت 85% مردم (از هر جناح و گروه) اصل بود اما فرع قرار داده شد.
حوادث اخير كه تلخ و گزنده بود مثل كشته شدن عده اي افراد بيگناه از جمله كهريزك و حرمت شكني هاي كوي دانشگاه، حوادث مهمي است كه نميتوان از آن گذشت اما در مقابل اصل انتخابات، فرع آن محسوب ميشود. لذا بصير به اصل و فرع به ميزان اهميت آن ميپردازد.
و- انسان بصير و مومن كه اصل و فرع را به خوبي ميشناسد، بين گروههايي كه سؤال و ابهام دارند با عده اي كه معترض اند با گروهي كه معاند هستند فرق ميگذارد، در حادثه اخير در وهله اول گروههاي زيادي از كساني كه كانديداي آنان رأي نياورده بودند، ابهام و سؤال داشتند . اين حق آنان بود و هست كه داراي ابهام و سوال باشند. عده اي بالاتر از ابهام و سوال، اعتراض نيز داشتند. اعتراض در چهارچوب قانون حق آنان بوده و هست. بيش از 99% از هواداران كانديداهاي مغلوب از اين طيف هستند. گروهي كوچك نيز از در عناد درآمدند كه قطعاً برخورد با آنان نيز به اقتضاي خطا و جرمشان- نه كمتر و نه بيشتر- بايد قاطعانه و مدبرانه باشد. در اين فضا راهبرد مهم جذب حداكثري و دفع حداقلي است، لذا تمام همت بايد معطوف به اين موضوع باشد. نبايد كس و كساني را به صرف خطا و اشتباه، گنهكار و مطرود دانست.
بر همين مبنا رهبر عزيزمان در سخنراني اخيرشان درباره شعار مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولايت فقيه به دقت و هوشياري فرمودند: مبادا به صرف يك انتقاد از من و شما يا يك خطا كسي را منافق و ضد ولايت فقيه بدانيم، فهم اين موضوع وجهي از وجوه بصيرت است. عدم بصيرت فقط دشمن را دوست خواندن نيست، عدم بصيرت دوست را دشمن پنداشتن هم هست. در آن عرصه گروهي و در اين عرصه نيز گروهي.
ز- و سرانجام اينكه وحدتگرايي و قانونمداري - حتي اگر نتيجه آن طبق ميل ما نباشد - بعد ديگري از بصيرت است. جوهره اصلي بصيرت عمومي در مقابله با دشمن همين وحدت است و وحدت.
بدان اميد كه اين رهنمودها و راهگشا چراغ راه فراروي ما باشد.
حميد مشهدي آقايي
نشريه ره آورد - شماره 415