نگرشي بر طب اسلامي و طب استعماري
دكتر جاويد حاج علي اكبري
غرب همه چيز استعماري دارد؛ طب استعماري و فرهنگ استعماري ( امام خميني (قدس سره))
دانش پزشكي به ديرينه گي پيدايش انسان است. انسان از بدو پيدايش بطور غريزي بعد از شناسايي آغازين از وجود خود، به فراهم سازي محيط امن براي خود و كاستن رنج ها، دردها و درمان بيماري هاي جسم و روان خود پرداخته است؛ از اين رو دانش طب از علوم آغازين تاريخ بشري به شمار مي رود. انسان با هدايت الهي به آثار شفابخش گياهان، مواد معدني و حيواني بي پرده و آن را در درمان بيماريها بكار گرفته وتدريجاً تجربيات ارزشمندي را به دست آورده است. دانش طب چون ساير دانشها، ريشه در وحي و الهام پروردگار دارد.شيخ مفيد (قدس سره) مي گويد: « پزشكي صحيح است و دانش آن نزد ما ثابت شده و كشف و حياتي و الهام الهي طريق نخستين آن بوده و همانا دانشمندان و پزشكان اين دانش را در آغاز از انبياء باز گرفته اند، چنانچه در تاريخ پيامبران (ع) درمان بسياري از بيماريها و شناخت بسياري ازداروهاي طبيعي از طريق هدايت و حياتي انجام مي شده.»
آنگاه شيخ مي گويد: همه دانش پزشكي از اين طريق نبوده است، بلكه بخشي از اين دانش وسيع از راه تجربه و پژوهش پيدا شده، همچنين در مواردي از طريق اتفاق و تصادف داروئي كشف گرديده است.
مرحوم صدوق در كتاب شريف اعتقادات آورده :« اصل پزشكي تداوي است، سليمان بن داود ( ع) زبان گياهان و حيوانات را مي دانست. در بيت المقدس گياهاني مي روييد و هر گياهي آثار شفابخش خود را به سليمان(ع) باز مي گفت كه مرا بگير، من براي آن بيماري درمانم.» (1)
دانش طب در اغاز با اعتقاد به كهانتو حر همراه شد. در پزشكي مصر قديم اساس طب را اعتقاد به سحر و كهانت تشكيل مي داد. در تمدنهاي كلداني، بابل، آشوري و اسرائيليان روش درمان به همان روش پزشكي مصر بود، گرچه از داروهاي طبيعي چون گياهان و مواد معدني نيز استفاده مي شد. شايد اولين داروهايي كه بشر براي تسكين دردها وشفاي بيماريهاي خود يافته از ميان گياهان باشد، به عنوان مثال به گوري در كوههاي عراق كه مربوط به 60000 سال پيش از ميلاد بود، اشاره مي شود كه مربوط به دوران پالئوتيك ميانه است؛ در اين گور گلهاي گياهان شفابخش همچون بومادران ، ختمي و ريش بز يافت شده اند. (2)
پزشكي در تمدن هنديان هم براساس اعتماد به روش سحر درماني، دعا درماني و گياه درماني بوده است. در تمدن چيني ها، باغستاني براي پرورش گياهان داروئي در حدود 3000 سال قبل از ميلاد مسيح برپا داشته اند.
پيش از ظهور بقراط كه به پدر پزشكي كهن موسوم است، دانش طب با عقايد خرافي، كهانت و سحر وگزافه آميخته شده بود. بقراز اين دانش را از زوايد، خرافات وكهانت وسحر پيرايش نمود و اين كار عظيم را با اعتماد به ثروت گسترده پزشكي كهن انجام داد.
پزشكي در نزد يونانيان ارتقاء يافت تا آنگاه كه بطليموس اول و ثاني، مدرسه اسكندريه را بنا نهادند. از مدرسه اسكندريه جالينوس به درآمد. طب در نزد تمدن فارس آميخته اي از مبادي پزشكي علمي همراه با كهانت و خرافه بود و تاريخ پزشكي نزد فارسيان تا قرن چهارم قبل از ميلاد مسيح (ع) پيشرفت نمود. جرج ساتون مي گويد:« شايد بتوان گفت بخش اعظم دانش پزشكي به هزاره سوم قبل از ميلاد بر مي گردد.» (3) طب يوناني بيش از هر طب ديگري در پزشكي ايران قبل از اسلام نفوذ كرده بود. در عصر شاپور اول پادشاه بزرگ ساساني و انوشيروان ، دانشمندان ساكن يونان به ايران مهاجرت نموده و بناي دانشگاه جندي شاپور را در اين سرزمين نهادند.مكتب جندي شاپور پزشكان بسياري را پرورش داد كه نمونه بارز آن آل بختيشوع مي باشند.
جندي شاپور در عصر ساسانيان و مدتي بعد از اين سلسله تا اواسط خلافت عباسي نفوذ و اقتدار علمي خود را حفظ كرد (4) و با ظهور نهضت پزشكي اسلامي در اين دوران ستاره پزشكي جندي شاپور روي به افول گذارد.
پزشكي قبل از پيدايش آيين اسلام در نزد عرب، اقتباس از طب يونان و هند و آميزه اي از اين تمدنها و دانش پزشكي جندي شاپور بود.طب در دانشگاه جندي شاپور آميخته طب كهن از تمدنهاي پيشين بود. طب دردانشگاه جندي شاپور آميخته طب كهن از تمدنهاي پيشين بود. دانش طب از روم به جندي شاپور انتقال يافت. روميان نيز خود اين دانش را از تمدن يونان باز گرفته بودند و يونانيان هم آن را از سرچشمه مدرسه اسكندريه مي نوشيدند. مدرسه اسكندريه تا اواخر قرن اول هجري استمرار داشت. (5)
اسلام در عصري طلوع كرد كه دانش پزشكي دوران طفوليت خود را مي گذارند. تمدن عرب درد انش پزشكي از ساير تمدنها عقب تر بود، در تمدن عرب پيش از ظهور اسلام حكومتي مركزي وجود نداشت تا زمينه پژوهش علمي و تاسيس موسسات تحقيقاتي رافراهم كند.آثار علمي مدون در زمينه دانش پزشكي در اين عصر يافت نمي شود، تنها پزشكاني چون حارثه بن كلدة در اين دوران شهرت يافته اند كه از دانشگاه جندي شاپور فارغ التحصيل شده اند. (6)
دين اسلام آموختن دانش طب را به عنوان وظيفه شرعي شمرده است. پزشكي اسلامي در حقيقت مجموعه اي از نظريات پزشكي و بهداشتي را تشكيل مي دهد كه از مركز وحي و الهام يعني پيشواي نهضت اسلامي پيامبر اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) صادر شده است. اين علوم وتجربيات گنجينه اي عظيم را مي سازد كه در پيدايش نهضت گسترده پزشكي در قرن اول هجري و نيمه اول قرن دوم را تاثير عميق و بسزايي داشته است. اسلام، دانش طب را از آنجا كه به بهداشت و سلامتي جسم و روان پرداخته است، ارج نهاد و تعاليم ، قواعد و قوانين عميق، دقيق و وسيعي را در اين زمينه بنا نهاد و شالوده دانشي فرهيخته و فرهني غني را در پزشكي ريخته است. فراگيري حكومت اموي و عباسي كه سياست اصلي آنها توسعه سرزمينهاي اسلامي و سلطه گري و استبداد بود و رغبتي به توسعه دانش و علوم اسلامي نداشتند موجب بروز دوران ركود و فترت در نهضت علمي اسلامي گرديد، تا آنجا كه دراين دوران ، دانشگاه جندي شاپور عرصه دانش پزشكي را در عصر عباسي ميدان تاخت و تاز علمي قرارداد و بسياري از كتب پزشكي را در اين دوران ترجمه نمودو عمده پزشكان حاكمان عباسي را پزشكان يهودي، مسيحي و مجوس تشكيل مي دادند و اطمينان حاكمان بر ايشان بود. (7)
در عصر متوكل همه پزشكان او مسيحي بودند و اين در حالي بود كه در همان زمان، پزشكان مسلمان كه سرآمد پزشكان عصر بودند مورد بي مهري حاكمان بودند؛ كساني چون احمد بن ابي الاشعث، علي ابن عيسي كحّال، احمد بن محمد طبري.
ابن صوري كه داراي ابداعات ، نوآوريها و روشي متين در دانش پزشكي بودند. دوران حكومت امويان و عباسيان دوران فترت پزشكي اسلامي به شمار مي رود و تا قرن چهارم هجري ادامه مي يابد. پزشكان و پژوهشگران اسلامي تحقيقات وسيعي را با استفاده از تعاليم پزشكي و بهداشتي اسلام آغاز كرده و مباني قواعد و تجربيات گرانسنگي را در اين دانش فراهم آوردند، تا آنجا كه نهضت پزشكي اسلامي در قرن چهارم برپا شد. مي توان گفت در قرن نخستين هجري در عصر رسالت حضرت ختمي مرتبت (ص) بعضي از پزشكان شهرت داشته اند؛ از جمله حارثه بن كلدة كه از فارغ التحصيلان دانشگاه جندي شاپور بود. پيامبر (ص) دانش طب را ارج مي نهاد و دانش را به دو شعبه علم الابدان و علم الاديان تقسيم فرمود.
پيامبر و اوصياء او (ع) در شوون مختلف پزشكي و بهداشتي تعاليم ارجمندي را – حتي در عصر فترت و ركود علمي دوران اموي – بنا گذاردند، از اين رو كشف اين ثروت عظيم علمي و استخراج اين گنج پنهان از معادن علمي اسلامي در احيا وتوسعه تمدن گسترده اسلام بسيار مهم و حياتي است.ديدگاه بعضي از دانشوران است كه ابتكارات، اكتشافات و ابداعات پزشكي را صنعت قوم و تمدني خاص بدانند و در درجه نخست به تمدن يونان، مصر، فارس، عرب و غيره نسبت دهند، بايد به اين محققان چنين گفت كه چگونه اين تمدنها و امم پيشين در تاريخ طولاني شان كه به هزاران سال مي رسد و قبل از ظهور دين اسلام طي شده، توسعه علمي حتي به موازات توسعه علمي پزشكي در عصر حيات كوتاه مدت تمدن اسلامي نداشته اند؟ اين در حالي است كه اينها حكومتهاي نيرومندي داشته و هزينه هاي بسياري صرف اين كار نمودند. تاريخ نشان داد كه معلمين اول مسلمين در دانش طب، يعني اهل جندي شاپور و غير آنان، ستاره دانش شان افول كرد و خورشيد علمي اسلام هر روز، بر درخشش خورشيد علمي اسلام افزوده گرديد.
- عصر نهضت علمي مسلمين در دانش طب
حركت ترجمه در قرن اول هجري به شكل محدود آغاز گرديد و در عصر مامون عباسي اوج گرفت؛ كتابهاي جالينوس و بقراط به عربي ترجمه شد و حنين بن اسحق و حبيش الاعثم به اين كار اهتمام ورزيدند. در عصر ترجمه اكثر پزشكان كه شهرت علمي داشتند از غيرمسلمين بودند ، آل بختيشوع ، جرجيس و جبريل از پزشكان مشهور بودند و پزشكان مسلمان و پزشكي اسلامي، مورد بي مهري حاكمان بود. اين در حالي بود كه پزشكان مسلمان در كمال حذاقت و مهارت بودند.
بني عباس، اعتماد مردم را نسبت به پزشكان اسلامي از بين برده بودند. غرب زدگي و به عبارتي، تسليم بي چون و چند شدن جندي شاپورها وآل بختيشوع موجب ركود پزشكي اسلامي در اين عصر شد و اين نوعي از خودبيگانگي فرهنگي محسوب مي شد. شهرت علمي جندي شاپور و آل بختيشوع و پزشكان يهودي و مجوس در اين عصر شهرتي غيرواقعي و ساخته و پرداخته حاكمان عباسي بودواين اثر نابهنجاري در تاريخ طب اسلامي بنا گذارد؛ چنانچه، در دايرة المعارف، بيوگرافي پزشكان مسلمان از چند سطر تجاوز نمي كند. به عنوان مثال بيوگرافي زهراوي كه پزشكان اروپا در رشته جراحي به سخنان ونظريات اواعتماد كرده اند، از سه خط تجاوز نمي كند. اهل جندي شاپور، پزشكي را مختص به خود دانسته و گمانشان اين بود كه اين دانش از خاندان و دانشگاهشان بيرون نخواهد رفت. چندي نگذشت كه ستاره طب جندي شاپور افول كرد و شعاع آن خاموش شد، در عصري كه خورشيد درخشان طب اسلامي طلوع نمود. (8)
دانش مسلمين در دوران ترجمه نضج يافت و حركت تاليف در نيمه دوم قرن سوم آغاز گرديد. بعد از عصر ترجمه كتب طبي، پزشكان مسلمان استقلال فكري حاصل نمودند، كتابهاي پزشكي يونانيان را بررسي نموده و آن را نقد كردند. در اين عصر استقلال انديشه پزشكان اسلامي به مرحله اي رسيد كه درجميع مطالب بر اثر همين تتبع و كاوش علمي آثاري گرانسنگ تاليف نمودند، دانشوران بزرگ در اين علم از ميان آنها برخاست، آنگونه كه شهرت پزشكان كهن را از خاطرها زدود و زمينه را براي محققان آينده آماده نمودو براساس ديدگاهها، ابتكارات و پژوهشهاي آنان نهضت گسترده اي در قرن چهاردهم هجري در پزشكي رخ داد، نهضتي كه بعداً به انحراف گراييد. در عصر عباسي بغداد يگانه پايگاه پزشكي در جهان شد و در اين دوران مولفات مسلمين در دانش پزشكي به اوج خود رسيد. دكتر فيليپ مي گويد: در قرن دهم ميلادي پزشكان مسلمان ميراث طب را در شرق و غرب غنا بخشيدند و بزرگترين پزشكان اين عصر از فارسيان بودند. (9)
او پيرامون كتاب قانون ابن سينا گفته است: اين كتاب را جرارد كرموني در آغاز قرن دوازدهم ميلادي به لاتين ترجمه كرد و جاي همه كتب پزشكي پيشين را گرفت، بعنوان كتاب و مرجع درس طب، قرنهاي متمادي در دانشگاههاي پزشكي تدريس مي شد. كتاب قانون از ارجمندترين كتب پزشكي بود كه در دانشگاه هاي مونبليه فرانسه و لوفان تا قرن هفدهم ميلادي تدريس شده است.علامه ساربوري در كتابش – تاريخ علم – آورده است كه كتاب قانون، تورات پزشكي است؛ يعني دستور مقدس طب است. ماكس مايرهوف در تراث الاسلام نوشته: ابن سينا در قانون، ميراث پزشكي يونان را تا پزشكي تمدن عرب يكسره فراهم آوردو ترجيح مي دهم كه عنوان كنم در تاريخ طب به عميق و عظمت اين كتاب يعني قانون نيامد. (10)
كتابهاي ابن سينا پزشك و حكيم عاليقدر اسلامي بيش از 500 سال در اروپا بعنوان مرجع پزشكي و فلسفي مطرح شده و در اروپا به ملك الاطباء شهرت داشت. همين گونه كتاب (الحاوي) نوشته پزشك وحكيم اسلامي كه در موضوع داروشناسي نوشته شده است، بعنوان كتاب مرجع داروشناسي در دانشگاههاي اروپا تدريس مي گرديد.
- دوران تحقيق وتاليف طب اسلامي
استادان و پزشكان اسلامي پس از طي دوران ترجمه و فراگيري مطالب كتب اساتيد پزشكي تمدن هاي يونان و قواعد، قوانين و آداب پزشكي اسلامي و گذراندن دوران تكميل، آثارو كتب گرانبهايي به رشته تحرير درآوردند كه تا قرن شانزدهم و هفدهم ميلادي طب اروپا را تحت الشعاع قرار داده و نتيجه اي كه از اين نبوغ در پزشكي اسلامي هويدا شد، آنكه هزاران كتب طبي تصنيف و تاليف گرديد، پزشكان مسلمان چهار اثر مهم در طب از خود باقي گذاردند: نخست آنكه، طب پراكنده، مشوش و رو به اضمحلال يوناني را مرتب نمودند. دوم آنكه، پزشكي را از صورت نظري بيرون آورده و پزشكي باليني و تجربي را ايجاد نمودند. سوم آنكه، علم الامراض (پاتولوژي) را بسط و توسعه داده و بسياري از بيماريها را كه تا آن زمان از آنها اطلاعي در دست نبود، در علم پزشكي وارد نمودند. چهارم آنكه، اثر داروها را در پزشكي از نظر وظايف الاعضاء ( فيزيولوژي) بررسي نمودند. (11) اين همه به بركت آيين مقدس و ارجمند اسلامي بود كه قوانين و آدابي عميق و گرانسنگ در پزشكي بنا نهاد و فراگيري اين دانش مقدس را در بين مسلمين ترويج نمود.
گوستاو لوبون مي گويد: كتب ابن سينا به لغات مختلف دنيا ترجمه شده و حدود 600 سال اصول و مباني خود را حفظ نمود، آكادمي هاي پزشكي دارالفنون فرانسه وايتاليا كتب درسي او را تدريس مي نمودند. همچنين، اهتمام اروپاييان به كتب رازي، ابن رشد، علي بن عباس به صورت تدريس و ترجمه ادامه يافت. ( 12)
جراحاني كه بعد از قرن چهاردهم ميلادي ظهور كردند همانگونه كه هالر گفته است، اعتمادشان بر كتابهاي زهراوي اندلسي ( متوفي 1107 م) بود.اين دانشمند و جراح مسلمان بسياري از ابزارهاي جراحي را اختراع نمود و كتابهاي او از قرن 14 تا 18 ميلادي در دانشگاههاي اروپا به عنوان مرجع جراحي به شمار مي رفته است. يكي از صاحبنظران تاريخ پزشكي مي گويد: پزشكي كنوني جهان از نظر مباني تاريخي مستقيما از كتاب قانون ابن سينا اقتباس شده است. از اوايل قرن 16 ميلادي به بعد كه در كليه علوم وفنون و فلسفه وادبيات ، انقلابي همراه با تغيير اوضاع سياسي اروپا به نام دوران تجديد حيات علمي وادبي ( رنسانس) بوجود آمد. با پيدايش دانشمنداني بزرگ كه يكي پس ازديگري به اختراعات و اكتشافات موفق شدند، همه علوم از جمله دانش پزشكي تدريجا تغييرات وتحولاتي را دستخوش شد تا به صورت امروزين درآمد. اگر امروز تاريخ تحولات هر يك از علوم دقيقا بررسي شود، ديده خواهد شد كه منحني تغييرات تكاملي آنها از قرن شانزدهم تا امروز مرتبا سير صعودي داشته است، به طوري كه مي توان گفت بسياري از اين علوم در زمان ابن سينا دوران كودكي خود را مي گذارنده است و در حال حاضر به اوج بلوغ خود رسيده و مرتبا در حال رشدو ترقي است ، اما حساب دانش پزشكي از همه آنها جداست؛ به اين معني كه پزشكان اروپا از همان قرن شانزدهم ميلادي به بعد با موشكافي ها و ژرف نگري هاي علمي و بكارگيري و استعانت از اصول و موازين و تجربيات علوم ديگر كه تدريجا پيشرفت داشت، به بعضي اشتباهات و خطاهاي پزشكي كهن كه در كتاب قانون مندرج است پي بردند و آنها را اصلاح نمودند. به اين ترتيب ، متن كتاب قانون كه مدت 500 سال، بي اندكي تغيير در دانشگاههاي اروپا تدريس مي شد ، كم كم تغييراتي را متحمل شد، ولي متاسفانه در اين اكتشافات كه حكم مسكوكات رايج و سره طلا را داشت، مقداري سكه هاي قلب و ناسره نيز جا زده شد؛ زيرا پزشكان اروپا پس از پشت سر گذاشتن دوران تيره قرون وسطي كه در تمام اين دوران جز تقليد و تبعيت از ديدگاههاي ابن سينا و ساير دانشمندان اسلامي كاري نداشتند ، همين كه ركود علمي را بدنبال گذاشتند و از خواب غفلت بيدار شدند با جهش هاي بلند و ارجمند در خط تحقيقات واكتشافات علمي به راه افتادند اما از آنجا كه اوضاع سياسي و اجتماعي اروپا ايجاب مي كرد كه در هر رشته از علوم انقلابي بزرگ ظاهر شود و ملل اروپا را از زير يوغ فرهنگ و تمدن اسلامي نجات دهد، هر كس بيشتر شجاعت داشت و تيشه اي محكم تر به ريشه علوم اسلامي مي زد شهرتي بيشتر مي يافت. استادان پزشكي اروپا بسياري از مندرجات كتاب قانون را از روي عناد و لجاج تغيير دادند و حقايقي را كه در رديف اصول اساسي و مباني بنيادين پزشكي اسلامي به شمار مي رفت باطل اعلام كردندو به جاي آنها موازيني ديگر وضع كردند كه هر چند ظاهرا منطقي وعمي و درست جلوه مي نمود، در حقيقت پايه اي محكم و مايه اي قوي نداشت و تا حدودي خبط و خطا بود و آثار سوء اين اشتباهات و خطاها در آغاز چندان مشهود نبود و مانند ديواري كه بر پايه اي كج و معوج پي افكنده شود وبه هر اندازه كه بالاتر بود انحراف و اعوجاج آن آشكارتر شود، زيانهاي حاصل از آن اصول خطا و غلط پزشكي نيز رفته رفته و به مرور زمان روشن تر و هويداتر شد و نتيجه تاسف آور اين پيشامد ناگوار از يكسو خطرات جبران ناپذير و تلفات وحشت آوري است كه در پي بعضي از درمانهاي نادرست و نارواي كنوني ديده مي شود و از سوي ديگر، افزايش روزافزون تعداد وتنوع بيماريها در سراسر جهان است كه از آينده اي ناخوشايند حكايت مي كند. به اين حقيقت تنها كساني پي خواهند برد كه اولاً اصول علوم پزشكي قديم و مباني كتاب قانون ابن سينا را بدانند و ثانياً به پزشكي معاصر كاملا آشنا باشند و ثالثاً تحولات تدريجي دانش پزشكي را در چهار قرن اخير تحقيق و كاوشي كامل به عمل آورده باشند. (13)
همچنين گفته مي شود كه پزشكان اسلامي فن گياه شناسي به روش نوين، پرورش آنها و تجربه كلينيكي آن را ابداع نمودند ، باغستانهايي براي آموزش گياه شناسي داير نموده و بسياري از انواع گياهان و مواد معدني و حيواني طبيعي كه قبلا ناشناخته بود ودرمان طبيعي وارد نمودند. (14)
رشيد الدين ابن صوري ( متوفي 639 ه ق) صاحب كتاب « الادوية المفردة» داروهايي را در اين مجموعه شرح داده كه قبلا نزد پزشكان يوناني، هندي ومصري ناشناخته بوده است ، رشيد ابن صوري براي شناسايي گياهان در باغستانها بطور عملي آن را تدريس مي نمود. (15)
ابن صوري روش تصوير و ترسيم گياهان شفابخش دارويي را ابداع نمود، گياه را در آغاز رشد و نمو ترسيم نموده ونيز هنگام شكوفه دادن وبعد از پايان دوران شكوفايي و موقع بذر دادن تصوير كرده و در اين روش مي توانست گياه دارويي را در صور مختلف كه امكان داشت در زمين يافت شود شناسايي نمايد. جرجي زيدان، نويسنده مسيحي گويد: « اين بهترين روشي بود كه تاكنون در اين دانش ابداع شده است.» (16)
مسلمانان در بهداشت و پيشگيري از بيماري ها از قواعد و آداب بهداشتي اسلام بهره جسته و احكام قرآن مانند وضو، غسل، تيمم، تحريم مسكرات و ترجيح غذاهاي گياهي بر اغذيه گوشتي، گياه درماني، حجامت و روزه درماني را كه نكات بسيار مهمي در طب پيشگيري به شمار مي رود، بكار بسته و آنها را به عنوان وظايف پزشكي و بهداشتي شخصي و اجتماعي خود در نظر دارند. (17)
- پزشكي اسلامي و گياه درماني
بدون صوري ظاهراً از شيعيان اهل صور در جبل عامل بوده است، مسلمانان برتري عظيمي در گياهشناسي و گياه درماني داشته و كوشش فراواني در تدارك گياهان دارويي از هند نمودند. آنان قواعدي در رشته گياهشناسي و درمان طبيعي بنا نهادند و اولين كساني بودند كه اقراابا دين (دائرةالمعارف داروشناسي ) را تأليف نمودند. (18)
در گياهشناسي از ابن بيطار پزشك مسلمان همواره سخن به ميان ميآيد، ما كه در تدريس گياهشناسي در اسپانيا، شمال آفريقا و مصر و سوريه و آسياي صغير شهره بوده و در كتاب مشهورش، 1400 نوع گياه را شناسانده و از ميان اين گياهان دارويي 200 نوع آنها قبلاً براي پزشكان كهن ناشناخته بوده است. (19)
كتاب ابن بيطار در داروشناسي اسلامي در نوع خود خريده و شهره بوده، در نهضت نوين پزشكي در اروپا بهعنوان يكي از مراجع داروشناسي شمرده ميشد.
اسامي گياهان و مواد طبيعي دارويي كه اروپاييان از پزشكان اسلامي گرفتهاند همچنان در كتابهاي فارماكولوژي با اسامي عربي، فارسي و هندي يافت ميشود. گوستاولوبون ميگويد : پيشرفت پزشكي براي پزشكان اسلامي در فن جراحي، نشانه شناسي ( سيمولوژي) و داروشناسي (اقرابادين) از ساير پزشكان مشهورتر بود، بسياري از روشهاي تشخيص و درمان آنها هماكنون هم در مجامع پزشكي رايج است و همچنين بيشتر داروهايي كه كشف كردند، تاكنون استعمال ميشود. پزشكان اسلامي شكل رايج و مشهور (20) گياه درماني، حجامت و درمان طبيعي را ابداع نموده و رواج دادند.
در كتاب قانون ابن سينا به داروهايي اشاره شده كه پيش از ابنسينا ناشناخته بود؛ داروهايي را كه ابن سينا در درمان بيماريهاي كبدي توصيف نموده، تماماً با پزشكي نوين مطابق بود. بسياري از آثار فيزيولوژيك داروها بر روي اعضا و جوارح بدن و اثر فارما كولوژيك گياه نيز از نظر تحقيقات تجربي قابل اثبات و منطبق با پزشكي جديد ميباشد. (21)
در پي رنسانس علمي و تحولات علمي در اروپا ، امروزه همه آن دستورات در روشهاي تشخيص و درمان بيماريها كه در طي قرنها تجربة پزشكان به دست آمده بود و به شكل جامع در پزشكي اسلامي تبلور يافت، به دست فراموشي سپرده شده است.
- رساله ذهبيه امام عليبنموسيالرضا (ع)
رساله ذهبيه از آثار گرانسنگ پزشكي اسلامي به شمار ميرود ، اين رساله را امام عليبنموسيالرضا (ع ) در قواعد و قوانين بهداشتي و طبي نگاشته است و در بيان مطالب پزشكي بسيار شيوا و رسا است و يكي از نوادر عصر خود است. مسائل پزشكي گرانبهايي كه از سرچشمه وحي و الهام جوشيده و اگر هر عالمي از علماي طب بخواهد اين رساله را تشريح كند و يا تعليقي بر آن بنويسد، مسلماً به تأليف چندين كتاب پرحجم نياز خواهد شد و باز هم نخواهد توانست حق مطالب دقيق آن را ادا نمايد. اين رساله پزشكي به طور اختصار شامل بررسي تعدادي از علوم پزشكي و بهداشتي است، مانند علم تشريح ، علم بيولوژي ، فيزيولوژي ، پاتولوژيك (بيماري شناسي)، علم بهداشت و حفظ الصّحه.
امام (ع) رساله طلايي پزشكي را در سال 201 هجري قمري به درخواست مأمون خليفه عباسي نگاشته، در عصري كه دانش پزشكي مراحل نخستين خود را ميپيمود وعلوم طبي به صورت غير علمي و مبتني بر تجربيات تنها بود، اكتشافات علمي در پزشكي نبود، ميكربها كشف نشده بودند و چيزي از عناصر مهم غذايي مانند ويتامينها و مواد معدني شناخته نشده بود.
مسائل اين رساله پزشكي بسيار عميق و پيچيده بوده، نياز كامل به تحقيقات علمي درباره مطالب بهداشتي و طبي كه در اين رساله عنوان شده ميباشد و كاوش و پژوهش بسيار ميطلبد تا بتوان مباحث اين كتاب را با حقايق علمي پزشكي امروز انطباق داد. (22)
گرچه بسياري از اين مطالب فراتر از عصر پزشكي نوين است و نكته بسيار مهم آن است كه اين قواعد و قوانين پزشكي، بهداشتي از مخزن وحي و امامت صادرشده و پژوهش پيرامون اين رساله گرانسنگ بسيار ارزشمند و موجب كشاف اسرار و حقايق نويني در پزشكي خواهد شد.
از پيشوايان اسلام مطالب فراواني پيرامون بهداشت فردي و اجتماعي، خواص داروهاي طبيعي اعم از گياهي ، معدني و حيواني ، حجامت و فصد و اثر آنها روي درمان بيماريها صادر شده است. از اين منابع گرانسنگ پزشكي ميتوان كتاب طب النبي، طب الصادق و طب الرضا (ع) را كه همان رساله ذهبيه ميباشد نام برد.
- امام صادق (ع ) و گياه درماني
امام صادق (ع) در حديث معروف به توحيد مفضّل در خواص دارويي گياهان ميفرمايد: در گياهان تفكر كن و به خاصيت هر كدام و اثر درماني آنها بينديش، بعضي از آنها در مفاصل وارد شده و مواد زايد را از آن خارج ميكند مانند گياه شيطرج و بعضي چون گياهي افتيمون پاكسازي خلط سودا را برعهده دارد. گياه سكبينج ورم هاي غير طبيعي را رفع نموده و كارهاي مشابه آن دارد. چه كسي اين نيروها و خواص را در اين گياهان آفريده، جز كسي كه آن را براي سود و بهره اي خاص خلق نموده؟ چه كسي انسانها را نسبت به گياهان دارويي و خواص آنها آگاهانيده؟ چه كسي در فطرت حيوان اين آگاهي را نسبت به گياهان شفابخش پديد آورده است تا جايي كه بعضي حيوانات وحشي جراحتهايشان را با گياهان درمان ميكنند؟ (23) آن حضرت در كتاب هليله ها (كه از داروهاي گياهي اند) در بحارالانوار ، خواص بعضي داروهاي گياهي وطبيعي را بيان فرموده و با پزشك هندي در اين رابطه مناظره فرمودهاند كه اين مناظره دلالت بر اين دارد كه خواص داروها و انواع آنها ، فوايد و مناسبات گياهي و بيماريها به وسيله انبيا (ع) و از طريق وحي الهي براي مردم بيان شده و سنگ بناي پژوهشها و تحقيقات پيرامون گياهان و داروهاي طبيعي را ميسازد. (24)
نگاهي عميق به كتاب توحيد مفضل و دقت در بعضي از مناظرات آن حضرت با پزشكان عصر خود، دليل روشن بر آگاهي كامل حضرت به دانش پزشكي است كه پزشكان معاصر او به حقايق تعاليمش آگاه نبودند ، اما اكتشافات قرن هاي بعد آن حقايق را مسلم و محرز شناخته است.
آن حضرت در كتاب توحيد مفضل حقايق علمي را براي مفصل بيان كرده است. در تشريح، فيزيولوژي (وظايف الاعضاء)، بهداشت ( طب الوقاية)، تشخيص و درمان و سبب بيماريها مطالبي را در غايت دقت بيان كردهاند. دقت در كتاب توحيد مفضل روشن ميسازد كه امام (ع) به روشي بسيار دقيق ، گردش خون بدن انسان را تشريح و تفسير نموده است و اين از اكتشافاتي است كه از منبع وحي و امامت جوشيده است و اكنون كشف دوران خون را به دكتر هاروي نسبت ميدهند.
- گياه درماني در كشورهاي توسعه يافته
استفاده از گياهان دارويي در كشورهاي توسعه يافته روزبهروز در حال افزايش است، به طوري كه 90 درصد مردم اين كشورها تمايل به استفاده از داروهايي با ماده مؤثره طبيعي دارند. در واقع ، رنسانس استفاده از گياهان دارويي در كشورهاي توسعه يافته و صنعتي آغاز شده بود در حال حاضر يك سوم داروهاي مورد استفاده اين كشورها داروهايي با منشأ طبيعي و گياهي است و مساعي جهاني صنايع داروسازي به اين سو متمركز است كه ساخت شيميايي اقلام مربوط به دوسوم بقيه داروها نيز به تدريج منسوخ و به منابع طبيعي متكي شود. ازاينرو مراكز 3 تحقيقاتي بسياري از كشورها توجه خود را به كشت و اصلاح و شناسايي گياهان دارويي معطوف داشته و هر ساله گياهان دارويي جديد را به منابع داروسازي جهت استحصال مواد مؤثره و فرمولاسيون آنها معرفي مينمايند.
طب سنتي و اسلامي ديدگاه كلي نگر به بدن انسان داشته و ميتواند جهت يافتن داروهاي جديد و فرمولاسيون هاي نوين در كل به عنوان منبع در نظر گرفته شود. بشر همواره تمايل به تكامل داشته و در زمينه داروسازي با به دست آوردن برخي مولكولهاي سودمند از گياهان مايل به بهبود آن سيستم به شكل ايدهآل است. از ميان اين بهبود ها ميتوان به افزايش كارايي، تشديد قدرت، تغيير در حلاليت و تبديل به شكل مناسب براي تجويز خوراكي و تزريقي و غيره، اختصاصي كردن اثر كه معمولاً با كاهش عوارض جانبي همراه است و كاهش يا افزايش متابوليسم جهت افزايش طول اثر يا توليد سريعتر فرم فعال نام برد. جاي شگفتي نيست كه گياهان دارويي از جنبه يافتن الگوهاي دارويي بيشتر مورد تحقيقات قرار ميگيرند.
همچنين مولكولهاي موجود در گياهان دارويي بسيار متنوع است، گياهان از نظر متابوليت هاي ثانويه بسيار متنوعند كه شايد به دليل خودكفايي ( اتوتروفي) مربوط به فتوسنتز باشد. تنها در سال 1985 از بين 3500 ساختمان شيميايي جديد كشف شده در جهان 2619 مورد مربوط به گياهان آناليز شده بوده است. اين در حالي است كه در ميان كليه گونههاي گياهي موجود در كره زمين تنها حدود 5000 گونه بهطور سيستماتيك و گسترده مطالعه شدهاند.
به طور تخمين تنها 5- 15 درصد از حدود 250000 گونه گياه عالي موجود در طبيعت به لحاظ وجود تركيبات فعال مورد بررسي سيستماتيك قرار گرفته اند. دكتر Norman Forsworth كه طي مقالهاي تحت عنوان منبعي كهن براي داروهاي جديد، ديدگاه خويش را در مورد گستره داروهاي طبيعي بيان كرده است، ميگويد: دنياي گياهان در حقيقت حاوي ذخاير بهرهبرداري نشده اي است از داروهاي جديد كه دستيابي به آنها در شمار آمال سازمانهاي پيشرفته و توسعه يافته است. (25)
سازمان بهداشت جهاني (WHO) تأكيد نموده است كه شايد 80 درصد از 4000 ميليون سكنه دنيا براي مراقبتهاي اوليه بهداشتي ترجيح ميدهند كه عصاره هاي گياهان و يا ماده مؤثره آنها را مصرف نمايند. (26)
همانگونه كه بيان شد، پزشكان پيشين را در اهتمام به گياهشناسي و بيان خواص آنها و تعريف ضارو نافع اغذيه و درمان به داروهاي گياهي و پشتكار به فنون تجربي در معرفت به فوايد و منافع اشياء مطلقاً – اعم از معدني و نباتي و حيواني و نظاير آنها - ايثار و از جان گذشتگي شگفت است كه همواره بشر مديون خدمات علمي آنان است.
چنانكه « صيدنه» ابوريحان بيروني و « ذخيره» خوارزمشاهي و « جامع» ابن بيطار عشاب اندلسي و « تذكره» داود انطاكي و «تحفه» حككيم مومن و« مخزن الادويه» محمد حسين عقيلي علوي و دهها كتاب ديگر گواهند. (27)
- گزارشي از تحقيقات پيرامون گياهشناسي و گياه درماني در شهرستان دماوند
خداوند تعالي گياهان دارويي هر منطقه را مطابق و مزاج و ساختار جسماني و رواني افراد همان منطقه قرار داده است. لذا منصوب به علي (ع) است كه فرمود : داووا مرضاكم بعقاقير بلادكم؛ يعني بيماران خود را در گياهان دارويي همان منطقه درمان كنيد.
همچنين از ابن سينا نقل شده است كه: كل يداوي علي نبت بلده؛ هر بيماري با گياهان منطقه خودش درمان ميشود.
فراواني و گسترش گياهان يك منطقه با بيماريهاي شايع در آن منطقه نيز منطبق است و اين يكي از آيات پروردگار در عالم هستي و ظهور تدبير و مديريت حكيمانه اوست. همچنين ميشود ارتباطي بين بيماريهاي شايع در يك فصل با گياهاني كه در آن فصل رويش پيدا ميكنند به دست آورد.
كشور ايران داراي شرايط آبوهوايي متنوع با اقليم هاي گوناگوني ميباشد كه تقريباً تمام اقليم هاي موجود در جهان در كشور ما وجود دارد
و تعداد گونههاي گياهي موجود در كشورمان بيش از 5 برابر تمامي گونههاي اروپاست. همچنين گونههاي منحصربهفردي از گياهان در فلور طبيعي ايران موجودند كه بيش از 11000 گونه گياهي در 1200 جنس و 180 تيره گياهي تا كنون در ايران شناسايي شده است.
منطقه البرزي شامل سلسله جبال البرز كه از تالش شروع و به گرگان ختم ميشود ، داراي پوشش گياهي منحصر به فردي است و شهرستان دماوند و مناطق تابع آن از غنيترين اين اقليم ، در نتيجه از غنيترين مناطق كشورمان در رشد گياهان دارويي ميباشد كه حتي گياهان منحصربهفردي را در خود گنجانده است.
- گياهان دارويي منطقه دماوند
گياهاني را كه تاكنون در اين منطقه شناختهايم، بيش از 250 نوع گياه دارويي ميباشد. به عقيده يكي از صاحبنظران گياهشناسي، در منطقه دماوند با مساحت 70 كيلومتر مربع، تمام گياهان دارويي موجود در فلور جهان قابليت رويش دارند . براي آشنايي مردم عزيز منطقه با گنجينه عظيم الهي كه در اين ناحيه قرار گرفته است تعدادي از گياهان شفابخش دارويي را كه در اين ناحيه شناخته ايم معرفي مينماييم:
ثعلب، زراوند طويل، ماميران، بوصير، كاكوتي، كيشه كشيش، سندروس، شاهدانه آبي، شاهدانه بري، هوفاريقون، قنطريون كبير، قنطريون صغير، آقطي ، دارواش، افتيمون، حشيشه المباركه، شيرين بيان، لبلاب كبير و صغير، غافث كنفي، غافث معمولي، يولاف، اكليل الملك، گلپوره، اسكلاره، والك، انجيده سياه، خزامي، عوسج معمولي، بطونيكا طبي، كنسود طبي، خار عليص، خار مقدس، علف خنازير، شون، علف نقره اي افراشته، بوكاژ، رازيانه، سنفيتون طبي، ماميشا، گاله گا، كنگر كوهي، اپي لوبيوم، كماوزيون، خارخسك آفتاب پرست، شنگ، شاهتره، زرد و بنفش ، علف هفت بند مرغان، نعناع فلفلي، نعناع فري، نيلوفر، تمشك ، نسترن، گلسرخ، بولاغ اوتي، كماكزل، گون، افسنتين صغير، افسنتين كبير، مَرغ، اكليل، فراسيون القلب، رجل الاسد، دندان شير، شكوريه، كاسني، حماض كبير، حماض صغير، پاسيانس، آرنيكا، هميشه بهار، شير پنير، ويتاگنوس، انجره سفيد و سرخ، توسيلاژ، بابونه كبير، ايساتيس، اكحوان زرد، بابونه گاوي، مورد اسپرم، آذربه، گزنه كبير، اكليل كوهي، بارهنگ كبيرو متوسط و صغير، اسپرزه، سوفرا، امبرباريس، خيارك، گور، كلماتيس سپيد و ارغواني، گز نر و ماده، گاوزبان بومي و وحشي، لادن، بذر البنج، باريجه، گزانگبين، محموده، شاهتره، تيغدار، قدومه شهري و شيرازي، كتيرا، آراقيطون، بومادران زرد و سپيد، قيصوم، خبازي، خطمي ، فودنج، شبدر چمني وخزنده، فرفيون، لاواند كبير و صغير، گلپر، درمنه تركي، آفليون، دلبوث، روناس، ريوند، كراتاگوس، زبان در قفا، سدّاب، سورنجان، گلنار، شكر تيغال، خار مقدس، خارشتر، خار مستونك، مرّار زرد، چوبك، سريشم، غازياقي، بهمن سرخ و سپيد و پيچ، بادرنجبويه كبير و صغير، خلنگ، زلف پير رسمي، آدونيس، كشمش كوليان، شمعداني روبرت، تاتوره، تانه زي، كماذريون، اقاقيا، سناء كاذب، دغدغك ، كتان، كرچك، كافشه، ديژيتال، افدرا، مخلصه، خرفه، اسپند، سياوشان، ايرسا، گل حلوا، قاشقك ، كلبور، اسپرك، خاكشي، قرنفل كوهي، عشقه، كنف، گاوزبان، فراسيون ابيض، بانسيه، انيسون، توكليجه، آس، برهان، اسپروله، عجرمه، لوئي، غاسول، فراسيون اسود، شاهسفرم، مسيكه، سولانوم، مهر سليمان، توسكا، بابونج الطيور، پامچال طبي، آرتيشو، فرندل، ارغوان و ...
گياهشناسي در دماوند همچنان ادامه دارد و اميدواريم كه همه گونههاي گياهان دارويي موجود در منطقه را شناسايي نماييم.
- گياه درماني در شهرستان دماوند
در مدت 4 سال گياه درماني در شهرستان دماوند، نتايج درخشاني در درمان بيماريها به دست آمده كه بسياري از اين بيماريها هيچگونه پاسخي به درمان به وسيله داروهاي شيميايي نداده است. بيماريهايي كه درمان آنها به وسيلة گياهان دارويي موفقيت چشمگير و درخشاني داشته است، بهطور خلاصه ذكر ميشود: ميگرن حاد و مزمن، سينوزيت حاد و مزمن، حساسيت ها، زخم معده و اثني عشر، ورم روده بزرگ، بواسير سياتيك، جابجايي ديسك كمر، آرتروز و رماتيسم حاد و مزمن، قارچ و اگزماي پوست، گواترها، قند خون، چربي خون، پسوريازيس، گرفتگي عروق قلبي، پيوره، برص، فشار خون، ريزش مو، سنگ كليه و مثانه و كيسه صفرا، هپاتيت حاد و مزمن، تومورهاي بدخيم، كيست رحم و تخمدان، فيبروم رحم، بزرگي پروستات، آكنه، آفت دهان، صرع، افسردگي و ا اضطراب، ماليخوليا، نازايي وعقيمي، چاقي، لاغري، كم خوني، تنگي نفس و برونشيت حاد و مزمن ، آسم ، اعتياد به مواد مخدر، عفونت حاد و مزمن گوش و حلق و بيني، آب مرواريد، كاهش بينايي و شنوايي، خال و زگيل پوستي، بزرگي لوزه ها، پارگي پرده گوش ، مسموميت هاي گوارشي و پوليپ بيني.
درمان به وسيله دروغهايي كياماري برخلاف آنچه تصور ميشود، سريع انجام ميشود و اين در صورتي است كه بيماري ابتدا به وسيله پزشك آگاه به گياه درماني تشخيص داده شود و داروهاي گياهي بر اساس شناخت مزاج و دستگاه بيوارگانيك بدن توسط پزشك تجويز شده و بيمار به طور منظم و پيوسته استفاده نمايد. اميدواريم كه خداوند تعالي به ما توفيق دهد تا طب اسلامي و سنتي را در اين منطقه احيا نماييم.
ما مطمئن هستيم كه امام عصر (ارواحنا فداه) اين روش تشخيص و درمان طب اسلامي را ميپسندد و شواهدي نيز موجود است كه اين سخن را تأييد ميكند و چرا اينگونه نباشد ، درحاليكه روش درماني طب طبيعي و اسلامي معقولي، مجرب و منطبق بر فطرت انساني است؟
- حجامت، رهآورد معراج براي دانش پزشكي
حجامت كه باز گرفتن خون از جريان خون مويرگي بدن به وسيله باد كش وايجاد خلأ ميباشد، يكي از روشهاي درماني و پيشگيري از بيماريها در پزشكي كهن يوناني استكه منشأ پيدايش آن وحي ميباشد. دين اسلام اين روش درماني و پيشگيري را تأييد نموده و آن را در درمان بيماريها پيشنهاد نمود. بيش از پانصد روايت از پيامبر اسلام و ائمه طاهرين (ع) در فضيلت اين عمل آمده است. پيامبر(ص) فرمودند: در شب معراج شان به آسمان هفتم رسيدم، به فرشتهاي از فرشتگان آسمان برخورد نكردم مگر آن كه به من گفتند : اي محمد، حجامت كن، و امت خود را به حجامت نمودن امر كن (28) و نيز فرمودند: « الحِجامَةٌ دَواءٌ لِكُلّ داءٍ ؛ حجامت داروي همه بيماري ها مي باشد.»
علي (ع) فرمودند: «خَيْرُ الدَّواءِ الحِجامَةٌ ؛ بهترين دارو حجامت نمودن است.»
در عمل خونگيري به وسيله حجامت مقدار كمي حدود نصف استكان خون از بين دو كتف يا محل بيماري گرفته ميشود كه تركيبات موجود در اين خون مويرگي كه توسط باد كش كردن و خراش دادن خارج ميشود با تركيبات خوني درون وريد و شريان متفاوت است.
انجام عمل حجامت توازن و تعادل تركيبات خوني و ارگانيسم بدن را حفظ ميكند. تحقيقات جديد نشان داده است كه اين روش درماني طب اسلامي در درمان بيماريهاي قلبي، چربي و قند خون، فشار خون، بيماريهاي پوستي، ريزش مو ، ميگرن، بيماريهاي كليوي و كبدي، آرتروز و سياتيك ، بيماريهاي عصبي، آسم، نازايي، سينوزيت و بيماريهاي گوارشي مؤثر ميباشد.
روش درماني حجامت سيستمي بسيار عالي در پيشگيري از بيماري ها مي باشد و بهمنزله واكسيناسيون طب اسلامي محسوب ميشود.
امام عليبنموسيالرضا (ع) در رساله ذهبيه در بيان فوايد حجامت چنين ميفرمايد: حجامت برروي رگهاي مويينه (مويرگها) انجام ميشود تا موجب سستي و ناتواني بدن نشود، حجامت نقره (حفرة كوچك پشت گردن) براي سنگيني سر نافع است و حجامت پشت گردن ناراحتيهاي چشم و صورت را برطرف ميكند و به جريان خون در عضلات حالا دروغ سر حالت عادي ميبخشد ، حجامت بين دو كتف بدن را از خفقان قلبي و التهاب نجات ميبخشد و حجامت ساق پاها براي دردهاي كهنه كليوي و اختلال مثانه و رحم سودبخش است.
- نگرش رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) به حجامت طبي
قال رسول الله (ص): « في الحجم شفاء؛ در حجامت درمان بيماري ها است.»
قال رسول الله (ص) :« لقد اوصاني جبرئيل بالحجم حتّي ظَننتُ انّه لابدّ منه؛ جبرائيل مرا پيوسته به حجامت سفارش نمود تا آن كه گمان نمودم كه كاري واجب است.» (كتاب الفردوس)
قال رسول الله (ص):« اِنْ يكن في شيء شفاء ففي شرطة الحجّام او في شربة العسل ؛ اگر در چيزي شفا باشد، همانا در تيغ حجامت كننده يا شربت عسل است.» (عيون اخبار الرضا)
قال رسول الله (ص):« نِعم العيدُ عيدُ الحجامة ، تَجْلُو البَصر و تذهَبُ بالدّاء؛ چه خوش عادت است، عادت حجامت كه چشم را روشن مي سازد و درد را از بدن خارج مي كند.» (معاني الاخبار)
قال رسول الله (ص):« الحجامةُ في الرَّاْس ِ شَفاءٌ مِنْ كُل داء الا السّام؛ حجامت در سردرمان همه بيماري ها جز مرگ است.» ( كتاب الطب)
قال رسول الله (ص):« صَعِدْنا الي السَّماء السابعة فما مررتُ بِمَلِكٍ مِنَ المَلائكةٍ الا قالوا يا محمد اِحْتَجِم وَ أمُرْ اُمَّتَكَ بِالحِجامَةِ؛ چون در شب معراج به آسمان هفتم صعود كرديم، از فرشته اي از فرشتگان عبور نكرديم مگر آن كه گفتند: اي محمد! حجامت كن و امت خود را به حجامت كردن امر كن.» ( الميزان)
قال اميرالمومنين علي (ع) : « خَيْرُ الدَّواءِ الحجامةُ تَصِحُّ البَدَنَ وتَشُّدُ العَقْلَ؛ بهترين داروها حجامت است كه بدن را سلامت مي دارد و عقل را نيرو مي بخشد.» ( خصال)
قال علي (ع) :« عَليكم بَالحجامة ؛ بر شما باد به حجامت نمودن.» (خصال)
قال الباقر (ع) : « ما اِشْتَكي رسول ا... و جعاً قط الّا كان مفزعِه الي الحجامة؛ پيامبر (ص) را دردي نمي رسيد مگر آن كه به حجامت پناه مي برد.» ( كتاب الطب)
قال الصادق (ع) : « خيرُ ما تَداوَيْتُمْ بِهِ الحجامَةُ ، بهترين چيزي كه با آن درمان مي شويد حجامت است.» ( كتاب الطب)
اگر خواننده محترم اين كلمات نوراني را در اهميت حجامت در طب اسلامي بخواند و به نتايج تحقيقات دانشمندان در كشورهاي آلمان ، روسيه و فرانسه مركز تحقيقات حجامت ايران در اثرات درماني پيشگيري حجامت بنگرد ، آنگاه درمييابد كه همه علوم و معارف در اهل بيت عصمت و طهارت موجود است و چه نيكو فرمود امام باقر (ع): به شرق رويد يا به غرب، هرگز دانشي متن جز آنچه از نزد ما اهل بيت خارج شده است نخواهيد يافت.
- نتايج تحقيقات درباره اثرات درماني و پيشگيري حجامت طبي در مركز تحقيقات حجامت ايران
مركز تحقيقات حجامت آمار زير را در ااثرات درماني حجامت ارائه نموده است:
1- بيماران قلبي كه كاملاً به وسيله حجامت درمان شدهاند: 7140 نفر
2- چربي قند و فشار خون كه درمان شده است: 5911 نفر
3- آرتروز، سياتيك، ناراحتي مفاصل، روماتيسم و كمردرد : 4872 نفر
4- ميگرن، سردرد شديد ، ناراحتي عصبي ، افسردگي ها، اضطراب، چاقي و پرخوري: 8175 نفر
5- بيماريهاي پوستي، سيوريازيس، ريزش مو، آكنه و بيماريهاي كبد و كليه: 6140 نفر
6- تنگي نفس، آسم ، خواب رفتگي دست و پا ، بيماري زنان، نازايي زنان و عقيمي مردان و اعتيادً: 8175 نفر
7- كانون هاي چركي، آنژين، سنوزيت ها، ناراحتي هاي دهان، دندان و لثه ها، بيماري هاي حنجره و بيماري هاي چشم: 6162 نفر (29)
با توجه به آنچه گفته شد، پزشكي اسلامي وارث و حامل و جامع پزشكي ديرين است و بلكه ميتوان گفت دانش طب اسلامي، محيي، مكمل و پيرايشگر پزشكي كهن بوده و بناي تعاليمي بهداشتي و طبي در غايت اعتلا و نهايت دقت را نهاده است.
در پزشكي اسلامي از واقعيت انسان به عنوان يك ماشين بيولوژيك پيچيده تلقي نميشود. اين ديدگاه پزشكي كلاسيك و نوين است كه انسان را ماشيني مادي و پيچيده ميبيند و از بخش عظيمي از واقعيت انسان بيخبر و ناآگاه است و اساس پيشگيري، بهداشت، تشخيص و درمان بيماريها و نيز علوم فيزيولوژي و تشريح، روانپزشكي را براساس همين انديشه غلط نهاده است. پزشكي نوين انسان را در كليت وجودي اش نمينگرد و همين انديشه باطل و رابطه با انسان است كه موجب شكست طب معاصر در تشخيص و درمان بسياري از بيماريهاي انسان شده است.
در پزشكي اسلامي انسان در كليت وجودي اش نگريسته ميشود، واقعيت انسان را بدن جسماني ندانسته بلكه كالبد طبيعي مادي را با همه پيچيدگيها و راز و رمزهاي آن تحت مديريت و تدبير نفس ناطقه انساني يا روح مجرد ملكوتي ميداند و بين اين دو واقعيت رابطه تأثير و تأثر قايل است؛ نفس ناطقه، موجودي مجرد از ماده بوده و بدن جسماني را تدبير نموده، از آن متاثرميشود و بر آن تأثير ميگذارد. اين ديدگاه كه واقعيت انسان را در كليت هستي او مينگرد و او را آنگونه كه هست ميبيند و ميشناسد ، به منزله قاعده و قانون انسانشناسي اسلامي بر همه علوم انساني و نيز بسياري از علوم تجربي به خصوص دانش پزشكي سايه افكنده وهمه پزشكي اسلامي را زير پوشش خواهد گرفت.
بهداشت اسلامي، فيزيولوژي، تشخيص بيماريها و درمان بيماريهاي جسم و روان، داروشناسي و همة علوم ديگر كه دانش پزشكي اسلامي را تشكيل مي دهد، براساس قاعده انسان شناسي عقلي واسلامي نهاده شد. لذا بسياري از قواعد پزشكي در طب اسلامي با طب معاصر كلاسيك كه در حقيقت نسبت به حقيقت انسانيت نابيناست، بكلي مغاير مي باشد.
بخش عظيمي از فقه و برنامه عملي اسلامي، مشتمل بر دستورات بهداشتي و طب پيشگيري و درمان طبيعي است كه از سرچشمه وحي از طريق طب القرآن، طب النبي و طب الائمه گرفته شده است.
اصول درمان در طب اسلامي بر اساس قواعد زير است:
1- انسان داراي بدن عنصري است كه موجودي مادي و مكان مند و زمان مند است و داراي روح ملكوتي يا نفس ناطقه است كه مجرد از ماده و زمان ومكان بوده و با آگاهي و شعور تكويني، بدن را تدبير و مديريت مي نمايد و حاكم مطلق ، در جهان گسترده بدن عنصري است.
2- بين بدن عنصري و نفس ناطقه (روح يا من) ارتباط عكس برقرار است، هم نفس ناطقه بدن را مديريت و تدبير مي كندو هم از حركات بدن متاثر و منفعل مي شود.
3- كليه بيماري ها معلول يك علت مشابه، يعني تجمع مواد زايد و مضر در بدن و تلاش مديريت بدن براي دفع اين سموم و مواد زايد از بدن است.
4- نفس ناطقه كه مديريت آگاهانه تكويني ارگانيسم بدن را به عهده دارد، همواره تلاش مي كند تا و ضعيت ارگانهاي بدن متعادل و متوازن باشد و در صورتي كه عاملي اين توازن وتعادل ارگانيكي و مزاجي را برهم زند، سعي در مقابله با عامل آشوبگر مي نمايد؛ به اين ترتيب، بيماري هاي حاد چون تب ها، سرماخوردگي، اسهال ، جوش هاي مختلف پوستي، تورم و التهاب و غيره، خبري جز تلاش مديريت روحاني جسم يعني نفس ناطقه براي دفع مواد مضر و انباشته شده در بدن نيست وكليه بيماري هاي مزمن چون بيماري هاي دريچه اي قلب، ديابت، بيماري هاي كليوي، روماتيسم، برونشيت و غيره در نتيجه متوقف نمودن بيماري هاي حاد به وسيله به كار بردن داروهاي شيميايي نابجاست.
5- نفس ناطقه (روح) كه تدبير كننده و مدير ارگانيسم بدن عنصري است، داراي قدرت بازگرداندن سلامت و توازن و تعادل در بدن مي باشد، بشرط آنكه بتواند با روش هاي درماني اين توانايي خود را ظاهر كند.
6- روش هاي درماني طب اسلامي و طب طبيعي، نفس ناطقه را در باز گرداندن توازن وتعادل ارگانيكي كمك مي نمايند، اين روش ها سرانجام به يك روش واحد ختم مي شود و آن تصفيه و دوباره به كار انداختن دستگاههاي بدن است، تا بدان وسيله قدرت درمان كنندگي نهفته در روح وارد ميدان عمل شود. اين روش ها نفس ناطقه مدبر بدن را از جذب و هضم و دفع غذا فارغ نموده و او را متمركز در دفع سموم و مواد زايد از بدن مي نمايند و به اين ترتيب، توازن و تعادل بازخواهد گشت؛ اين روش هاي درماني كه از يك طرف مديريت بدن را متمركز در دفع سموم نموده واز طرفي خود عامل مهمي در دفع مواد زايد و سموم مي باشد، عبارتند از : امساك در غذا، گياه درماني، رژيم غذايي صحيح، حجامت و فصد، آب درماني تدابير بهداشتي و اصلاح كننده ساختمان عمومي بدن و روان درماني.
اين روش هاي طبيعي درمان كه در طب سنتي و اسلامي توصيه شده، قدرت درمان و شفابخشي نهفته شده در درون انسان را به كار گرفته و سرانجام، سلامت حقيقي بدن و توازن وتعادل ارگانيسم اعاده مي گردد. در مقايسه با داروهاي گياهي ، حجامت و درمان طبيعي، مصرف داروهاي شيميايي عمل سركوبگري و از بين برنده علايم را (سيميتو ماتيك) در بدن انجام مي دهد، بدون آنكه توازن و تعادل بيوارگانيكي و مزاج را برقرار ساخته عامل اصلي بيماري را از بدن خارج سازد.
روش درماني طبيعي و سنتي ، تا به امروز در كنار طب رسمي تداوم يافته و بعضي از محققان، نام « طب تكميلي» را براي اين روشهاي درماني پذيرفتهاند.
روشهاي درمان اصلي در طب طبيعي ساير ملل نيز با همين روشها مشابه است.
هرچند كه استعمارگران كوشيدهاند تا پزشكي طبيعي سنتي و اسلامي را مورد تحقير قرار داده و از دور خارج سازند، طب علمي و كلاسيك نوين نيزمانند پزشكي سنتي و كهن اسلامي از سنت طب بقراطي، جالينوس، زكرياي رازي و بو علي سينا نشات گرفته است؛ ولي در طول 150 سال اخير، اين طب راه خود را جدا كرده و به سمت تعريفي مبالغهآميز از اصول تخصصي (برخورد خاص با هربيماري) گام برداشته است.
از نظر پزشكي كلاسيك، با توجه به نگاه و نگرش او نسبت به انساني كه او را يك ماشيني پيچيده مادي ميشمارد، هر خللي در سلامتي را شامل مجموعه خاصي از علائم ميداند كه تحت عنوان بيماري خاصي تعريف ميشود و در درمان دقيق آن، به وضعيت خاص همان بيماري بستگي دارد. اين روش، در تقابل آشكار با روشهاي پزشكي اسلامي و سنتي است كه عدم سلامت را آسيبپذيري حاصل از عدم توازن دروني فرد ميداند و درمان كامل را فقط از طريق بازگرداندن توازن (تعادل در اخلاط چهارگانه) به كمك قابليتهاي شفا يابي در درون انسان، ممكن ميسازد.
نقاط ضعيف پزشكي كلاسيك معاصر، تاكنون روشن شده و اغلب بيماريهاي مزمن را شامل ميشود؛ بيماريهاي عضلاني، استخواني، دردهاي مزمن مانند ميگرن، دردهاي عصبي، عفونتهاي مزمن ، آلرژي ها، ضعف و ناراحتيهاي قلبي و … ازجمله بيماريهايي هستند كه عموماً در مورد آنها معالجه قطعي صورت نميگيرد. (30)
پزشكي اسلامي امتيازات بسيار دارد، فقها است طريق رسانهها كه عمليه خود ، دستورات بهداشتي و طب پيشگيري و طب النبي و طب الائمه را در برنامه عملي مسلمانان قرارداده اند و مسلمانان به عنوان تكليف شرعي، قبل از اينكه بيمار شوند به آنها عمل نموده، از بسياري بيماريها مصون ميشوند. پزشكي اسلامي بر اساس ارتباط اجزاء مختلف بدن و همبستگي جسم و روح، انسان و طبيعت و انسان و خداست.
پزشكي اسلامي براساس وحي الهي، تجربيات هزاران ساله كه پيامبران و ائمه و پزشكان اسلامي، استوار بوده و مورد اعتماد و اعتقاد مسلمانان است. در پزشكي اسلامي، رأس همه درمانها امساك ( الحمية راس كل دواء) است و درمانهاي طبيعي توصيه ميشود.
طرفداران درمان طبيعي، بالاترين و طبيعيترين روش معالجاتي را امساك در غذا كشف كردهاند و اين، همان چيزي است كه پيامبر اسلام (ص) در 15 قرن قبل در طب خود فرمودند: « صُومُوا تَصِحُّوا(31) ؛ روزه بداريد تا تندرست شويد.» و نيز ميفرمودند: « المعدةُ بَيْتُ كُلُّ داءٍ و الحَميَّةُ راسُ كلُّ دَواءٍ (32)؛ معده خانه تمام دردهاست و پرهيز و امساك ، بالاترين داروها.»
دكتر تيلدن با تحقيقات و مطالعات عميق خود درباره پرهيز غذايي، نقش تغذيه نادرست را در ايجاد بيماريها روشن ساخت كه اين نيز از اصول اساسي پزشكي اسلامي است؛ پزشكان اسلامي چون ابومروان اندلسي در قرن ششم هجري كتابهايي درباره پرهيز نوشتهاند از جمله كتاب الاغذيه و فقهاي اسلامي كتابهايي را از فقه تحت عنوان « كتاب اطعمه واشربه و آداب المائده» به آن اختصاص دادهاند. (33)
استعمارگران، روشهاي درماني مصرفي خود را به كشورهاي استعمارزده ميآموزند و سيلآسا داروهاي شيميايي از رده خارج شده را براي جهان سوم ميفرستند و يا بسياري از داروهاي شيميايي را به روي ما آزمايش ميكنند و اين، همان طب استعماري است كه امام خميني (قدس سره) درباره اش ميفرمودند: غرب همه چيز استعماري دارد؛ طب استعماري ، فرهنگ استعماري كه براي كشورهاي عقبافتاده صادر ميكنند، آنها ميخواهند ما وابسته باشيم و چيزهايي كه به ما ميدهند وابستگي ميآورد. (34)
- نگرش امام خميني (ره) بر طب استعماري و اسلامي
امام خميني (ره) در كتاب كشف الاسرار، در نقد كتاب اسرار هزار ساله ، در بحثي با عنوان نظري به طب يونان مي نويسند:« استادان دانشگاه جندي شاپور ، همان اطباء رومي و يوناني بودند كه طب عالي يوناني را به دانش آموزان ايران آموختند و طب يوناني را در كشور رواج دادند. اكنون بايد ديد چه كساني طب يونان را كه براي علاج كليه امراض مزاجي بهترين وسيله بود وبا سهل ترين راه مطابق اقتصاد، اين خدمت را بهتر از طب امروز اروپا انجام مي داد، از بين بردند و ريشه آن را براي هميشه از جهان برانداختند و چنين خيانت بزرگي به خصوص به كشور ايران كردند.
همه ميدانيم كه در اين قرن اخير كه طب اروپايي به ايران آمد و در قسمت جراحي از آن چيزهايي ديدند و البته قدمهاي بزرگي هم در اين قسمت برداشته - گرچه نصيبي چندان از آن عايد ما نشده و معلوم نيست بشود - ليكن باز هم كموبيش خدمتهايي به توده مردم كرده است. ايرانيها و خصوصاً زمامداران ، يكباره خود را باخته و به طوري در همه چيز تسليم اروپايي شدند كه خود با طب يوناني با همه قوا به مبارزه برخاستند و بقيه از ياد گاريهاي اطباء يونان را كه در ايران، در گوشه و كنار يافت ميشد به طوري محدودكردند و در فشار گذاشتند كه آنها معلومات خود را براي ديگران ابراز نكردند و با خود در زير خاك همراه بردند، مشتي جوانان بيتجربه با تحصيلات ناقص و گرفتن ديپلم با وسايط و پارتي بازي ها - و آنچه شما بهتر ميدانيد - دولت بر آن دسته كمي كه يادگاري هاي طب يوناني بودند، چيره كرده و اساس آن طب را از جهان براي هميشه برچيدند. و امروز كه دكتر هاي بزرگ كشور به خطاي خود آگاه شدند و پيش آنها ثابت شد كه براي علاج ناخوشيهاي مزاجي از قبيل تيفوس و تيفوئيد و مانند آنها چارهاي جز عمل بر طبق دستورات يوناني نيست و علاج هاي اروپايي خدمت شاياني نميتواند به اين گونه مريضها بكند، جز افسوس و ندامت راهي ندارند.
امروز در تمامي كشور ايران كه به قول شما دانشگاهي مانند جندي شاپور داشت، يك نفر كه قانون ابوعلي سينا را بفهمد معلوم نيست باشد و اين ضربتي است كه اين كشور از دست اجانب به وسيله زمامداران بيخرد ما خورد. يكي از دكترهاي امروزي ميگفت: بر ما و دكترهاي بزرگ كشور ثابت شده كه كاري از طب اروپايي ، جز جراحي برنميآيد و داروهاي اروپايي معالج نيست بلكه مسكن هايي است كه ما به كار ميبريم و انتظار داريم كه مرض، دوره خود را تمام كند و بخوبي يا به هلاكت منجر شود. گفتم: پس دكتر ها اين مطلب را به مردم نميگويند. گفت: كسي كه قدرت گفتن اين گفتار را ندارد. و درست گفت.» (35)
در جاي ديگر حضرت امام خميني (ره) ميفرمايند: « امروز اگر كسي از طب اروپايي يا زندگي اروپا مآبي انتقاد كند، مورد هو و جنجال واقع خواهد شد و از نظر جوانان تحصيلكرده ما ساقط ميشود، لكن با همه حال ممكن است در بين آنها كساني كه فكر بيفتند و سنجش هايي كرده، راهي به خطا كاريهاي خود پيدا كنند. هم شنيديد؛ در زمان تصدي رضاخان، همين شاه كنوني به تيفوئيد مبتلا شد. در وقتي كه تمام دكترهاي درجه اول كشور از درمان آن مايوس شدند ، طبيب طالقاني با دستور طب قديم او را علاج نمود. خوب بود با چنين امتحاني، رضاخان يا زمامداران آن روز به فكر اين بيافتند كه طب كشور خود ما نيز بايد دست كم در حساب بيايد، لكن به قدري اينها خود را باختند و انگاره را از دست دادند كه حاضر نيستند براي خود جزيي فضيلتي قائل شوند و با حس و هوش خود هر طور شده مبارزه ميكنند كه مبادا بر خلاف اروپا سخني بگويند.» (36)
پاورقي ها:
(1) طب الائمه ، علامه عبدالله شُبّر
(2) ماهنامه داروئي رازي شماره 6، سال نهم، ص 54
(3) تاريخ علم، جرج ساتون، ج 1، ص 197
(4) تاريخ طب اسلامي، ادوارد براون، مقدمه دكتر محمود نجم آبادي
(5) دايرة المعارف قرن 20، ج5، ص 66
(6) االاداب الطبية في الاسلام ، جعفر مرتضي عاملي، ص 28
(7) عيون الابناء ، ص 171
(8) تاريخ حكماء ، ص 174
(9) موجز تاريخ شرق، ص 192
(10) معجم الادباء الاطباء ، ج1، ص 116
(11) تاريخ طب اسلامي، نوشته ادوارد براون، ترجمه مسعود رجب نيا، ص 22
(12) تمدن در اسلام و عرب، ص 614، گوستاو لوبون
(13) دارو مساله پزشكي قرن، دكتر سيد جلال مصطفوي
(14) دايرة المعارف قرن بيستم، ج 5، ص 666
(15) عيون الابناء، ص 703
(16) تاريخ تمدن اسلامي ، ج 2، ص 205
(17) تمدن اسلام و عرب، ص 614، گوستاو لوبون
( 18 و 19) الاداب الطيبه في الاسلام، جعفر مرتضي عاملي
(20) همان مدرك
(21) –
(22) طب امام صادق (ع) ،( طب ودرمان در اسلام)، علامه مرتضي عسگري
(23) بحار الانوار، ج3، ص 57، علامه مجلسي
(24) طب الائمه، ص 34، علامه سيد عبدالله شُبّر
(25) ماهنامه دارويي رازي، شماره 6، تيرماه 77
(26) مجله سازمان بهداشت جهاني، ژوئيه 1978
(27) رساله تشريح، استاد علامه حسن زاده آملي
(28) الميزان، سوره اسري، علامه طباطبايي
(29) طب اسلامي و حجامت، ترجمه وتاليف دكتر سيد علي طبري پور
(30) پيام يونسكو، طب بهداشتي ، استيفن فولدر با اندكي تغيير، ص 16
(31) بحار الانوار، ج 96، ص 255
(32) طب النبي، نقل بحار، ج 59، ص 290
(33) رساله نوين فقهي پزشكي ، عبدالكريم بي آزار شيرازي
(34) امام خميني (ره) ، 13/1/58 ، صحيفه نور
(34 و 35) كشف الاسرار ، تاليف امام خميني (ره) ، ص 281 و 279